#پیام_شما
https://eitaa.com/Bisimchiy/320 سلام عزیزم، ایشالا حالت بهتر بشه❤❤ نمیدونم چرا با اون پسر کات کردی و یا چرا اصن شروع کردی و هرچی... اما من اینو نگفتم چون داشتم سعی میکردم که اصلا باش فکر نکنم و برام مهم نباشه، من قبل از این اتفاقا هم دانشگای داشتم که قرار ازدواج داشتیم باهم وماحتی حلقه هامونم خریده بودیم البته مامانم اینا در حد یه رفیق میدونستن و فکر نمیکردن اینقدرر جدی باشه ماجرا. بعد از اتفاق اون شب و اشنایی من با اقایی که نجاتم داد خب من بعد از اینکه از حال رفتم و توبینارستان به هوش اومدم اولین نفر نامزدم بود که بهش زنگ زدم و گفتم مرگو جلو چشمام دیدم و... اونم سریع خودشو رسوند بیمارستان اما بادیدن اقایی ک نجاتم داده بود سگرمه هاش رفت توهم، به جای تشکر بهش تیکه انداخت واسه ظاهر مذهبب طور و ریش و سیبلش. من برای شکایت و اینا تو داد گاه و کلانتری وغیره اون اقا رو میدیدم و برام خییلی محترم بودن و هستن. اما نامزدم هر دفعه ک میدیدش باهاش بد رفتار میکرد فقط به خاطر ظاهرش و اصلا نادیده میگرفت لطفی ک در حق من کرده رو... یعنی به نظرم انسان نبود و همینا باعث نارحتی و دعوامون شد که چرا بااینکه نجاتم داده تو بهش چیز میگی؟ فقط چون مذهبیه؟ اینم شد دلیل! انسانیت و مهربونیش میره کنار و به خاطر ظاهرش مستحق اراجیف تو میشه؟ دعوامون بود تااا فهمید ک خودمم مذهبی شدم. تو دلم جا داشت ولی دیگه نداره ، ادمی که به خاطر ظاهر مردم با طنشونو هیجی میکنه!! والبته حالاهم ک خودم شدم جز اوناییکه اون همیشه مسخره میکرد... سخته خیییلی سخته ولی باید فراموشش کنم، باایدفراموشش کنی ایشالا امام حسین نگاه کنه به دلشون و بچشن طعم عشق و تشنگی ک من دارمو😢
#دخترزنجانی
