JamadiolAvval 1402.09.06 - Shab 14 - H-Sarollah.Rasht - Fatemiyeh 1 - 03 - Abouzar Biukafi - Rouzeh.mp3
5.82M
#روضه
#حضرت_عباس_ع
ماه، در خونِ خویش گشته خضاب
یك برادر بگو دوباره بخواب
دیده با تیر بستی و رفتی
كمرم را شكستی و رفتی
چهرهها مثل ماهتاب شده
آب هم از خجالت آب شده
تو شهیدِ غریبِ علقمهای
تو گُل ِپرپر دو فاطمهای
به دوچشم ترم قسم عباس
به علیاكبرم قسم عباس
این همه یار دادهام از دست
كمرم با شهادت تو شكست
تَن سردار و بیسری سخت است
غربت و بیبرادری سخت است
آنكه دستِ تورا بُرید و شكست
بهخدا دست خواهرت را بست
منم و تو در این دیار محن
تا نبیند غریبیام دشمن
با وجودی كه رفتی از دستم
دست و پایی بزن بگو هستم
این تو این علقمه خداحافظ
پسر فاطمه خداحافظ
شاعر: آقای #غلامرضا_سازگار
[شهادت حضرت فاطمه (س) ۱۴۰۲.۰۹.۰۶]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
JamadioSani 1402.09.25 - Shab 02 - H-Sarollah.Rasht - Fatemiyeh 2 - 02 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
22.48M
#روضه
#حضرت_فاطمه_س
ای تا همیشه مطلع الانوار لبخندت
در چارده آیینه شد تکرار لبخندت
جان پدر را تا بهشتی غرق گُل میبُرد
در لحظههای روشن دیدار لبخندت
لبریز بود از مادری، لبریز چشمانت
سرشار بود از عاطفه، سرشار لبخندت
نُه سال در دنیای حیدر صبح و ظهر و شب
تکرار شد، تکرار شد، تکرار لبخندت
با گردش دستاس خِیر و نور میپاشید
بر هرچه صحرا، هرچه گندمزار، لبخندت
وقت دعا بود و سر سجاده گُل میکرد
با گفتن «الجار ثم الدار» لبخندت
از روزهی بینان و بیخرما چه شیرینتر
وقتی که باشد لحظهی افطار لبخندت
اما چرا این روزها دیگر نمیخندی؟!
اما چرا این روزهای تار لبخندت...؟!
مثل گُلی توفانزده پژمرد، پرپر شد
بعد از پدر بعد از در و دیوار لبخندت
این روزهای آخری یکبار خندیدی
اما چه تلخ است، آه تلخ اینبار لبخندت
با چشمهای خسته تا تابوت را دیدی
بر چشمهای فضه شد آوار لبخندت
مادر جهان ما یتیم عشق و احساس است
قدری بخند ای مهربان بگذار لبخندت...
چادر نماز دخترم از یاس لبریز است
تابیده بر این چادر گُلدار لبخندت
شاعر: آقای #سید_محمدجواد_شرافت
[شب شهادت حضرت فاطمه (س) ۱۴۰۲.۰۹.۲۵]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
JamadioSani 1402.09.26 - Shab 03 - H-Sarollah.Rasht - Fatemiyeh 2 - 01 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
22.13M
#روضه
#حضرت_فاطمه_س
دارد دل و دین میبَرد از شهر شمیمی
افتاده نخ چادر او دست نسیمی
تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم
با دست خودش داده اناری به یتیمی
حتی اثر وضعیِ تسبیح و دعا را
بخشیده به همسایه، چه قرآن کریمی!
در خانهی زهرا همه معراج نشینند
آن جا که بهجز چادر او نیست گِلیمی
ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم
میسوخت حریم دل مولا، چه حریمی!
آتش مزن آتش، در و دیوار دلش را
جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی
حالا نکند پنجره را وا بگذاریم
پرپر شود آن لالهی زخمی به نسیمی
شاعر: آقای #سید_حمیدرضا_برقعی
[شام شهادت حضرت فاطمه (س) ۱۴۰۲.۰۹.۲۶]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
Rajab 1402.11.06 - Shab 15 - Rehlat H-Zeynab S - 03 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
35.7M
#روضه
#حضرت_زینب_س
یکسالونیم مانده غمت در گلوی من
هر روز و شب تویی همه جا روبهروی من
در زیر آفتابم و تشنه شبیه تو
دنیا کشیده خنجر غم بر گلوی من
تصویر قتلگاه تو یادم نمیرود
یک بوسه از تَنت شده بود آرزوی من
از خاطرات آن شب مقتل کنار تو
مانده هنوز لالهی سرخی به روی من
یک لحظه چوب محمل و پیشانیام شکست
تا رفت روی نیزه سرت پیش روی من
قاری روی نیزه شدی تا نگاهها؛
آید به سوی نیزه، نیاید به سوی من
سنگینترین غمم غم دفن سه ساله بود
او رفت و رفت پیش شما آبروی من
[شهادت حضرت زینب (س) ۱۴۰۲.۱۱.۰۶]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#امام_جواد_ع
خون شد از غم دلِ خدا جویم
درد بسیار و نیست دارویم
میفشانم سرشك و میگویم
یا جواد الائمه ادركنی
سینهای پُرشرار دارم من
دل و جانی فكار دارم من
دو جهان با تو كار دارم من
یا جواد الائمه ادركنی
روزگارم ز غم تباه شده
قلبم از معصیت سیاه شده
راهِ من منتهی به چاه شده
یا جواد الائمه ادركنی
خسته و دلشكسته و زارم
گره افتاده است در كارم
جز به كویت كجا پناه آرم؟!
یا جواد الائمه ادركنی
ای كه روح عبادتی ما را
عذر خواهِ قیامتی ما را
جانِ زهرا عنایتی ما را
یا جواد الائمه ادركنی
تشنهام تشنه بر من آب بده
گنهم را ببر ثواب بده
به گدای درت جواب بده
یا جواد الائمه ادركنی
دردِ من را دوا كنی چه شود؟!
حاجتم را روا كنی چه شود؟!
قِسمتم كربلا كنی چه شود؟!
یا جواد الائمه ادركنی
عزت عالمین میخواهم
نجف و كاظمین میخواهم
طوفِ قبر حسین میخواهم
یا جواد الائمه ادركنی
من كه چون شمع بر فروختهام
از غم غربت تو سوختهام
چشم بر رحمتِ تو دوختهام
یا جواد الائمه ادركنی
همسرت كرد نامراد تو را
ساخت مسموم از عناد تو را
ای كه خوانده پدر جواد تو را
یا جواد الائمه ادركنی
شاعر: آقای #سید_رضا_مؤید
[شهادت امام جواد (ع) ۱۴۰۳.۰۳.۱۷]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#محرم
سلام ای ماه مُحرم، سلام ای شور دمادم
تویی جلوهی عشق دنیا، تو هستی تسکین قلبم
یه سال که دارم برای دیدنت آماده میشم
بیا تا بگیرم دوباره زبون من دلداده؛ حسین جانم
باز اومد شبای ماتم، رو لبهاست نوحهی غم
نسیم از کربلا وزیده، میگیریم به عشق تو دم
دوباره چشم من برای غربتت ابر بهاره
ـ ـ ـ ـ ـ ـ
[شب اول #محرم ۱۴۰۳.۰۴.۱۶]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_مسلم_ع
در کوفه غریبم من و کاشانه ندارم
گویی بروم خانه ولی خانه ندارم
گر تکیه به دیوار تو کردم ز غریبی است
در شهر شما، خانه و کاشانه ندارم
یک شهر پُر از دشمن و من یکه و تنها
چون طایر دور از چمنم، لانه ندارم
بیجایم و ماوا، نبرم راه به جایی
چون شمع، همی سوزم و پروانه ندارم
بهر پسر فاطمه چون نامه نوشتم
غیر از غم آن خسرو فرزانه ندارم
جزکشته شدن در ره حق هیچ تمنا
از مردمِ از حق شده بیگانه، ندارم
شاعر: آقای #سید_محمد_خسرونژاد
[شب اول #محرم ۱۴۰۳.۰۴.۱۶]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#امام_حسین_ع
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قیامت؟!
که زیر سایهی این خیمه کردهایم اقامت
شفیع گریهکنانش ائمهاند یکایک
به این دلیل که جمع است در حسین امامت
کسى که آه ندارد؛ چه سود آه خجالت؟!
کسى که اشک ندارد؛ چه سود اشک ندامت؟!
کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید؛
ز دوستی چه نشانی؟! ز شیعهگی چه علامت؟!
کسی که در کفنش تُربت حسین نباشد؛
چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت؟!
کسى که در پى کار حسین نیست محال است؛
که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت
چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه
که جبرئیل در آنجا فکنده رحل اقامت
کسى که بار غمش را به شانهاش نکشیده؛
بعید نیست بمیرد به زیر بار ملامت
[شب دوم #محرم ۱۴۰۳.۰۴.۱۷]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#ورود_کاروان_به_کربلا
#امام_حسین_ع
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟
این سرزمین غمزده در چشمم آشناست
این خاک بوی تشنگی و گریه میدهد
گفتند؛ «غاضریه» و گفتند؛ «نینوا»ست
دستی کِشید بر سر و بر یال ذوالجناح
آهسته زیر لب به خودش گفت؛ کربلاست
توفان وزید از وسط دشت، ناگهان
افتاد پرده، دید سرش روی نیزههاست
یحیای اهل بیت در آن روشنای خون
بر روی نیزه دید سر از پیکرش جداست
توفان وزید، قافله را برد با خودش
شمشیر بود و حنجره و دید در «مِنا»ست
باران تیر بود که می آمد از کمان
بر دوش باد دید که پیراهنش رهاست
افتاد پرده، دید به تاراج آمده ست
مَردی که فکر غارت انگشتر و عباست
برگشت اسب از لب گودال قتلگاه
افتاد پُرده، دید که در آسمان عزاست
شاعر: خانم #مریم_سقلاطونی
[شب دوم #محرم ۱۴۰۳.۰۴.۱۷]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_عبدالله_ع
این هم از جنس آسمانیهاست
حیدری از عشیرهی زهراست
یاکریم است و با کریمان است
رود نَه، برکه نَه، خودش دریاست
خون خیبرگشا به رگهایش
او که هست؟! از نژاد شیر خداست
با جوانان هاشمی بوده
آخرین درس خواندهی سقّاست
می نویسد عمو و بر لب او
وقت خواندن فقط فقط باباست
مجتبی زادهای شبیه حسن
شرف الشمس سید الشهداست
عطری از کوی فاطمه دارد
نفسش بوی فاطمه دارد
کوه آرامشی اگر دارد
آتشی هم به زیر سر دارد
موج سر میزند به صخره چه باک
دل به دریا زدن خطر دارد
پسر مجتبی است میدانم
بچهی شیر هم جگر دارد
همه رفتند او فقط مانده
حال تنهاست و یک نفر دارد
آن هم آن سو میان گودالی
لشگری را به دور و بر دارد
آرزو داشت بال و پَر بشود
دست خود را رها کُند بدود
جگرش بیشکیب میسوزد
نفسش با لحیب میسوزد
میوزد باد گرم صحرا و
روی خشکش عجیب میسوزد
بین جمع سپاه سیرابی
یک نفر یک غریب میسوزد
دست بردار از دلم عمه
که تنم عنقریب میسوزد
روی آن شیب گرم میبینی؟!
روی شیب الخضیب میسوزد
سینهاش را ندیدی از زخمِ...
...نوک تیری مهیب میسوزد
چشم بلبل که خیره بر گُل شد
ناگهان دست عمهاش شُل شد
دید چشمی به آسمان وا بود
تشنهای بود میان خونها بود
لحظههای جسارت وغارت
در دل قتلهگاه بلوا بود
رحم در چشم نانجیبی نیست
بین خولی و زجر دعوا بود
دید دست جماعتی نامرد
تکههای لباس پیدا بود
حجمی از دشنهها به هم میخورد
لبهی تیغها مهیا بود
لبهی دشنهها که پایین رفت
ساقهی نیزهها به بالا بود
داد میزد حرامزاده نزن
پسرش را ز دست داده نزن
خنده بر اشکهای ما نکنید
این چنین با غریب تا نکنید
دستهای مرا جدا سازید
تار مویی از او جدا نکنید
پیرمرد است بر زمین خورده است
نیزهی خویش را عصا نکنید
نعل تازه بر اسبها نزنید
حلقه در حلقه چکمه پا نکنید
آب هم نخواستیم ای قوم
به تنش تیغ ونيزه جا نکنید
با خدا حرف میزندآرام
جان زهرا سر و صدا نکنید
دستش از کتف او جدا تا شد
باز هم پای حرمله وا شد
شاعر: آقای #حسن_لطفی
[شب پنجم #محرم ۱۴۰۳.۰۴.۲۰]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_قاسم_ع
هرکه از عاشقی خبر دارد
در دلش میل ترک سر دارد
آنکه از نسل حیدر و زهراست
شوق پرواز بیشتر دارد
کربلا جای پَرکشیدنهاست
قاسم از راز آن خبر دارد
رنگ و بوی حسین دارد او
همنشینی گُل اثر دارد
سیزدهساله است و با این حال
جگری مثل شیر نر دارد
ذکر «احلی من العسل» به لبش
پیش او مرگ هم شِکر دارد
بیزره آمده، عدو میگفت؛
چقدر این پسر جگر دارد
آمده مثل شیر میغُرَّد
نسل حیدر عجب ثمر دارد
یاد صفّین زنده شد امروز
بس که او جلوهی پدر دارد
زاده یوسف است و یوسفروی
جلوههایی چنان قمر دارد
نور چشم حسن نظر نخوری
چشم این گرگها خطر دارد
تو برای حسین یک حسنی
با تو انگار بال و پَر دارد
هم برایت عمو و هم پدر است
نشده چشم از تو بردارد
مجتبای حسین صبری کن
که عمو چشمهای تر دارد
قول داده مراقبت باشد
چه کُند؟! کربلا خطر دارد
تو برای حسین یک حسنی
گر چه مثل حسین بیکفنی
زادهی مجتبی زمین افتاد
ناگهان، بیهوا، زمین افتاد
فرق او تا شکافت دشمن گفت؛
آفرین، مرحبا، زمین افتاد
نالهاش بین هلهله گُم شد
گر چه او با صدا زمین افتاد
مثل حیدر شهید شد قاسم
«یا علی» گفت تا زمین افتاد
پیش قاسم رسید و از گریه
حضرت کربلا زمین افتاد
یادش آمد مدینه مادر هم
وسط کوچهها زمین افتاد
بر زمین خوردن ارث مادریست
هر که از نسل ما، زمین افتاد
آن طرفتر کنار علقمه هم
ساقی با وفا زمین افتاد
بر زمین پای میکِشد از درد
صورتش گاه سرخ و گاهی زرد
شاعر : آقای #حسین_ایزدی
[شب ششم #محرم ۱۴۰۳.۰۴.۲۱]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#امام_حسین_ع
چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت
باید که از چشمان او با هر زبان گفت
باید به قول عرشیان، چشمان او را
آیینههای روشن هفتآسمان گفت
چشم غزل روشن شد آن وقتی که با اشک
از گفتههای چشم او با دیگران گفت
آمد به میدان باسلاح چشمهایش
با اشکهایش گریهگریه ناگهان گفت؛
ای لطف بسیار تو برمن بیکرانه
تنها دلیل ندبههای عاشقانه
عشق تو در این سینه کاری ژرف دارد
مولای من این عبد با تو حرف دارد
ای که سراپا حرفم و تو گوش هستی
شوق مرا زیباترین آغوش هستی
آرامش آغوش تو مانند دریاست
«آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست»
فانوس اشکی دارم و فانوس آهی
میجویمت با اشک و آهم یا الهی
از مادرم آموختم پروانه باشم
از کودکی عبد در این خانه باشم
از مادر من مهربانتر کیست جز تو؟!
از مادر من مهربانتر نیست جز تو
تو صاحب تورات و انجیل و زبوری
روشنترین تصویر از آیات نوری
«یا صاحبی فی وحدتی»، پشت و پناهم
«یا عُدَّتی فی شِدَّتی»، بیتکیهگاهم
از خود نکردی لحظهای هم ناامیدم
تنها مرا مگذار ای تنها امیدم
هرگز مگیر از چشمهایم خندهات را
در آتش خشمت مسوزان بندهات را
رحمی به اشک و التماسم کن الهی
از آتش دوزخ خلاصم کن الهی
با هر فرازی تشنهتر میشد گلویش
بغضی امانش را بُرید و بیامان گفت
شاید رباب و نجمه در خیمه شنیدند
آنجا که از مِهر خدا با کودکان گفت
«رَبِّ بِما ألبَستنی»، یعقوب چشمش
با اشک از پیراهن آرام جان گفت
او گفت از دندان و لبهایش در آن روز
تفسیر آن را شرحهشرحه خیزران گفت
«أشکُو إلیکَ غُربتی وَ بُعدَ داری»
این جمله را سمت مزاری بینشان گفت
اشک از دو چشمش چون دو مشک باز میریخت
اشکی که با عباس از آب روان گفت
بعد از دعا خورشید از آن سرزمین رفت
عید آمد و ماه بنیهاشم اذان گفت
شاعر: آقای #رضا_خورشیدیفرد
[شب هفتم #محرم ۱۴۰۳.۰۴.۲۲]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_علیاصغر_ع
ای پارهپاره حنجر من، دستوپا مزن
روی مرا به خون گلویت حنا مزن
لبهای خشک تو جگرم را ترک زده
شرمندهام، دگر سخن آب را مزن
از خونِ گرمِ حنجرِ پاکِ تو سوختم
با داغ خویش، لرزه به عرش خدا مزن
ناله زدی و مادر من دایهات شده
حرفی ز تشنگی، بَرِ خیر النسا مزن
ای شیره خواره، سنگ، ز داغ تو آب شد
با خندهات شرر به دل ما سِو یٰ مزن
ای کاش این سهشعبه بگوید به حرمله
این حلق کوچک است، روی نیزهها مزن
شاعر: آقای #محمد_فراهانی
[شب هفتم #محرم ۱۴۰۳.۰۴.۲۲]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_علیاکبر_ع
سلامٌ علی آل یاسین و طاها
سلامٌ علی آل خیر البرایا
سلام خدا و سلام رسولش
به ماهی که همتا ندارد به دنیا
اگر در فضائل... جمیل الثنایا
اگر در خصائل... کریم السجایا
به صورت حمید است و محمود و احمد
به سیرت علی است و عالی و اعلیٰ
به هنگامهی کارزار است حیدر
به هنگام ذکر و مناجات، زهرا
حسین است در علم و حلم و سیادت
شده عین عباس ساقی و سقا
که ساقی عشق است و مَرد شهادت
که سقای آب حیات است و یحیی
خوشا آن اذانی که باران فیضش
کُند خاک دلمُرده را باز احیاء
فدای نمازی که وقت قیامش
سراسر شود دشت چشم تماشا
فدای قنوتی که پرواز داده
به افلاک دلهای دردآشنا را
فدای سجودی که با اشتیاقش
به خاک حرم سجده آورده طوبی
فدای سلامی که گفتهست پاسخ
به صد شوق آن را نبّی البرایا
خوشا آن جوانی که در خُلق و خویش
شود سورهی حُسن یوسف سراپا
برای پدر چیست زیباتر از این؟!
جوانش شود سرو خوش قد و بالا
برای حسین است از این چه خوشتر؟!
که هر جا سخن گفت با ماه لیلا
به غیر از «سَمِعتُ» به غیر از «اَطَعتُ»
نیاورد آن ماه حرفی به لبها
ببینید در این بیابان، چه ماهی
مهیا شده تا زند دل به دریا
که دریادل است و به لب دارد اینک
ألَسنا علی الحق؟ ألَسنا؟ ألَسنا؟
چه سخت است از او چنین دلبُریدن
مگر تاب میآوَرَد قلب بابا؟!
بپرسید از چشم یعقوب، مردم
از این هست جانکاهتر؟! هست آیا؟!
نگاه حسین است حرزی به جانش
به لبهای زینب خدایا خدایا
به بازی گرفته چنان مرگ را او
که شد مست از آن رزم، شمشیر حتی
گرفتهست در دست خود ذوالفقاری
که برخاسته بانگ «لا سیف الا...»
چه شوریست در سر، چه شوقیست در دل
شگفتا از این جانفشانی شگفتا
شهادت شده مست چشمان مستش
که مشتاقتر پَر گشودهست حالا
برای تماشای صبح نگاهش
دل قُدسیان است غرق تمنا
ملائک همه صفبهصف در طوافش
بهشت است دلتنگ آن ماهسیما
ببین کیست آغوش وا کرده سویش
ببین کیست کوثر به دست آمد اینجا
به بعثت رسیده مگر مصطفایی؟!
و یا رفته تا آسمانها مسیحا؟!
ذبیح است سوی منا پَر گشوده؟!
و یا این بیابان شده طور سینا؟!
رسیدهست دیگر زمان عروجش
شنیدهست از سوی حق «ارجعی» را
زبان لال مانده به توصیف ذاتش
همان ذات ممسوس در ذات یکتا
سلامٌ علی اهل بیت النبوه
سلامٌ علی آل یاسین و طاها
شاعر: آقای #یوسف_رحیمی
[شب هشتم #محرم ۱۴۰۳.۰۴.۲۳]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_عباس_ع
بگذار به عشق تو گرفتار بمیرم
مگذار که از دوری تو خوار بمیرم
بگذار دمی پای نگاهت بنشینم
مگذار که در حسرت دیدار بمیرم
مگذار ز عشقت سر سالم ببرم گور
بگذار که من هم به سرِ دار بمیرم
بیمایهترینم به خریداری یوسف
بگذار در این گوشهی بازار بمیرم
مگذار اجل جای دگر دیدنم آید
بگذار که در کوی تو دلدار بمیرم
یک لحظه بیا دیدن این محتضر خویش
آنوقت برو تا عقبت زار بمیرم
ای کاش نگارا وسط روضهی ارباب
یا در دل سینهزنی ای یار بمیرم
من هم به ابالفضل قسم هست امیدم
در راه وصالت چو علمدار بمیرم
[شب نهم #محرم ۱۴۰۳.۰۴.۲۴]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#امام_حسین_ع
روضهخوان بر فراز منبر رفت
السلام علیک یا عطشان
روضه را بیمقدمه واکرد
السلام علیک یا عریان
گرگها تکهتکهاش کردند
تا که از اسب بر زمین افتاد
گریه کن لطمه زد شنید ارباب
نیزهای خورد و با جبین افتاد
چشمش از تشنگی سیاهی رفت
مادرش را فقط صدا میزد
آتشی زد به قلب زهرا آنکه...
پیرمردی که با عصا میزد
روضهخوان گفت خاک بر دهنم
رحم حتی نشد به پیرهنش
نیزهای در میان آن بلوا
آمد از راه و رفت در دهنش
آه از آن دم که خواهرش آمد
دید قاتل گرفته مویش را
ناله زد دور شو که جان دارد
شمر، خنجر، خدا گلویش را
[شب دهم #محرم ۱۴۰۳.۰۴.۲۵]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_عباس_ع
گرفتارم گرفتارم اباالفضل
گره افتاده در کارم اباالفضل
دعایی کن دوباره چند وقتیست
هوای کربلا دارم اباالفضل
[شب بیستم #محرم ۱۴۰۳.۰۵.۰۴]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_عباس_ع
«کاشف الکرب» تویی، خندهی ارباب تویی
«پدر خاک» علی و «پدر آب» تویی
روی چشم تو بود جای حسن جای حسین
هست مابین دو ابروی تو بین الحرمین
پیش خورشید و قمر سایهی تو سنگین است
و فقط محضر زینب سر تو پایین است
ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد؟!
بنویسید رقیه چه عمویی دارد؟!
صحبت از مَردی تو کار بنی هاشم بود
نام تو در دل میدان رجز قاسم بود
زور بازوی علی ریخته در بازویت
ذوالفقاری نبود تیزتر از ابرویت
تیغ چرخاندهای و پیش تو طوفان هیچ است
لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است
وسط جنگ زمین را به زمان دوختهای
فن شمشیر زنی را ز که آموختهای؟!
ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟!
«أشهد أن علیاً ولی الله» بگو
او علمدار حسین است ببخشید مرا
مدح او کار حسین است ببخشید مرا
شاعر: آقای #مجید_تال
[شب بیستم #محرم ۱۴۰۳.۰۵.۰۴]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#امام_حسن_ع
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خُرم نداشتن
از غیر دوست روی نمودن به سوی دوست
اِلا خدای در همه عالم نداشتن
گر سر به یک اشارهی ابرو طلب کند
سر دادن و در ابروی خود خَم نداشتن
معشوق اگر دو دیده پُر از خون پسنددش
عاشق بهجز سِرشک دمادم نداشتن
گر کام تلخ و لخت جگر خواهد از کسی
در کاسه جای شهد بهجز سم نداشتن
زانسان که خورد سودهی الماس مجتبی
درهم نکرد روی خود، اهلاً و مرحبا
در تاب رفت و تشت به بر خواند و ناله کرد
آن تشت را ز خون جگر دشت لاله کرد
خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت
خود را تهی ز خوندل چندساله کرد
نبود عجب که خون جگر ریخت در قدح
عمریش روزگار همین در پیاله کرد
نتوان نوشت قصهی درد دلش تمام
ورنَه توان ز غصه هزاران رساله کرد
آه از دل مدینه به هفت آسمان گذشت
آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت
از چیست یا رسول که بر خوان ابتلا
گردون تو را و آل تو را میزند صلا؟!
ای عرش! گوشواره مگر گم نمودهای؟!
زیرا که گه به یثربی و گه به کربلا
طوفان نوح پیش وی از قطره کمتر است
گو کائنات جمله بگریند برملا
ذکر مصیبت شهدا چند میکنی؟!
آتش زدی به جان و دل مرد و زن، دلا
بس کن دمی ز تعزیه، مدح نبی سرای
چون اصل این طریقه بکا باشد و ولا
مدح نبی سرای که بیمدحت رسول
خدمت نشد ستوده و طاعت نشد قبول
شاعر: آقای #وصال_شیرازی
[شب هفتم #صفر ۱۴۰۳.۰۵.۲۱]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#امام_حسن_ع
فاطمه مادر حسین و حسن
گله کرد از وصال شیرازی
گفت: ای آنکه از برای حسین
شعر نغز و چُکامه میسازی
آفرین! از حسین من گفتی
نیست اما مگر حسن پسرم؟!
از غریب مدینه یادی کن
بگو از داغ پارهی جگرم
شور شعر حسن گرفت وصال
چشم او تا سحر ز غصه نخفت
طبع ترکیببندگوی زلال
چند بندی رثای او را گفت
گفت اما لطیف و در پرده
محضر فاطمه ادب میکرد
از همان لحظهای سخن میگفت
که حسن طشت را طلب میکرد
چند بندی سرود طبع وصال
تا شود فاطمه از او دلشاد
چند بندی سرود سربسته
شعرها را ولی ادامه نداد
دید اگر شعر را ادامه دهد
دل زهرا دوباره خواهد سوخت
نَه مگر قرنها دل مادر
از همین رنجهای بیحد سوخت؟!
چه بگوید؟! بگوید ای مادر
زخم، آن جسم را تصرف کرد؟!
همسر مجتبی به شوهر خود
کاسهی زهر را تعارف کرد؟!
چه بگوید؟! بگوید ای مادر
خوندلها بهسان رود شده؟!
زهر، سوزانده تار و پودش را
چهرهاش مثل تو کبود شده؟!
چه بگوید؟! بگوید ای مادر
از سپاه امام، غیرت رفت؟!
جانماز و ردا و خیمهی او
در کف دوستان، به غارت رفت؟!
چه بگوید؟! بگوید ای مادر
دل عالم به یاد او میسوخت؟!
وقت تشییع، تیرهای حسد
تن و تابوت را به هم میدوخت؟!
چند بندی سرود طبع وصال
تا شود فاطمه از او دلشاد
چند بندی سرود سربسته
شعرها را ولی ادامه نداد
شاعر: آقای #جواد_محمدزمانی
[شب هفتم #صفر ۱۴۰۳.۰۵.۲۱]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#امام_حسن_ع
یکی نبود و یکی بود عشق بود حسن
ز عشق خواست بگوید خدا سرود حسن
که بود آنکه همه شهر شد نمکگیرش؟!
کریم آل محمّد، امیر جود حسن
فدای آنکه همه هست خویش را بخشید
دلش زلالتر از جان هرچه رود حسن
که گفته است که او صلح کرد با دشمن؟!
قیام کرد چه زیبا در آن قعود حسن
گرفته بود دلم از غبار غم اما
غبار از دل آینهام زدود حسن
[شب بیست و هشتم #صفر ۱۴۰۳.۰۶.۱۱]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#شب_آخر_صفر
#امام_زمان_عج
عجیب نیست که در سینه غصه مهمان است
شب فراق شده؛ حرف حرف هجران است
به چشمهمزدنی این دو ماه هم رفت و
بهار گریه هم امروز رو به پایان است
از این لباس جداگشتن آنقدر سخت است
که در برابر این هجر، مرگ آسان است
مرا حلال کن آقا که باز زندهام و
هنوز در تَن من بین روضهها جان است
مُحرم و صفر ما تمام میشود و
همیشه ابر نگاه تو غرق باران است
تو فاطمیهات این روزها شروع شده
دلت شبیه دل مادرت پریشان است
همیشه کرب و بلاییم ما ولی امشب
کبوتر دلمان مقصدش خراسان است
شاعر: آقای #محمدعلی_بیابانی
[شب سیام #صفر ۱۴۰۳.۰۶.۱۳]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_فاطمه_س
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بوَد
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
ما را ز منع عقل مترسان و مِی بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که میکشد؟!
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوهی آن ماهپاره نیست
فرصت شُمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج بر همهکس آشکاره نیست
شاعر: #حاقظ
[شب دوم #فاطمیه اول ۱۴۰۳.۰۸.۲۳]
کانالمتناشعارمداحیهایحاجابوذربیوکافی
▫️ Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_فاطمه_س
منصوره و راضیّه و مرضیّه و زهرا
معصومه و نوریّه و صدّیقهی کبری
حنّانه و هانیّه و ریحانه و کوثر
انسیّه و حوریّه و انسیّة حَورا
اینها همگی فاطمه هستند، ولی نیست
محبوبیت فاطمه محدود به اینها
مادر که نَه! بالاتر از اُمُّ الحَسنِین است
دختر که نَه! بالاتر از آن، اُم اَبیها
فردوس برین، باغ بهشت است به صورت
فردوس برین خانهی زهراست به معنا
پیچیده در آن عطر «بِه» و «یاس» و «گَل سرخ»
بیرون زده از پنجرهاش شاخهی طوبی
روزی که بخندد همهی شهر بهاریست
آن شب که بگرید شب عالم شب یلدا
آن شب که بگرید همهی شهر بگریند
آن شب که بگرید ... چه میآید سر مولا؟!
از روی لب مادرمان فاطمه چندیست
لبخند فراری شده کاری بکن اَسما
کاری بکن اَسما که پریشان شده مادر
درد است سراپا و سکوت است سراسر
این هیزمِ تر چیست که در آتش آن سوخت
یک مرتبه هم مادر و هم دختر و همسر
«در» سوخت، ولی مانده به یادم که محمد
یک مرتبه بیاذن نشد وارد از این در
من خواب بدی دیدهام اَسما، چه بگویم؟!
دور کمرش شال عزا بست پیمبر
از عطر «بِه» و «یاس» و «گُل سرخ» در این شهر
خالیست مشام همه، کافور بیاور ...
شاعر: آقای #محمدحسین_ملکیان
[شب دوم #فاطمیه اول ۱۴۰۳.۰۸.۲۳]
کانالمتناشعارمداحیهایحاجابوذربیوکافی
▫️ Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_فاطمه_س
ما سر نمیدهیم به سامان هیچکس
جز تو نمیشویم پریشان هیچکس
تا دامن عطای تو باشد؛ نمیشویم
در عمرخویش دستبهدامان هیچکس
ریزهخور همیشه این آستانهایم
با ما نساخته است دگر نان هیچکس
وقتی طبیب ماست طبیب طبیبها
ما تن نمیدهیم به درمان هیچکس
مسکین یتیم اسیر نَه فرقی نمیکند
خالی نمانده پیش تو دستان هیچکس
ایمان ما به شرط ولای تو کامل است
پس ما نمیشویم مسلمان هیچکس
با ماتم تو ما غم دیگر نمیخوریم
این دیده نیست غیر تو گریان هیچکس
حالا اگر بناست که روضهسرا شویم
بهترکه روضهخوان دل مرتضی شویم
اینقدر آرزوی پریدن بیا نکن
مظلوم عالمم تو علی را رها نکن
تنهاچراغ خانهی من از برم نرو
سوسو نزن نصیب دلم را عزا نکن
این خانه بیتودر نظرم قبر میشود
با این فراق قبر مرا دست و پا نکن
آخر چرا تو آرزوی مرگ میکنی؟!
پیش حسین دیگر از این کارها نکن
خواب حسین بسته به لالاییات شده
این گونه از حسین خودت را جدا نکن
شاعر: آقای #سعید_پیغمبری
[شب سوم #فاطمیه اول ۱۴۰۳.۰۸.۲۴]
کانالمتناشعارمداحیهایحاجابوذربیوکافی
▫️ Biukafi_Matn