𝃅 🌫فصل شکار: ورودی دوم 𝃅
رد پاها هنوز برف را زخمی میکنند،
اما نه برای فرار؛
انگار که به درون چیزی کشیده میشوند،
جایی پشت پردهی مه،
جایی که نور نمیرسد.
𝂸 🗡فصل شکار: ورودی سوم 𝂸
من ایستادهام،
میان سفیدی ساکن و سرخی وعده داده شده،
با نگاهی که از دور میکاود،
در پی میلی خاموش و حل نشده.
Tell me what did you learn from the Tillamook burn? Or the Fourth of July?
We're all gonna die.