꒱ سیاه و سفید—نه در نبرد،
که در آمیختگی خیرهکننده.
چشم در چشم و ساکت،
چون آغاز یک افسانه که با تضاد زاده میشود. ꒰
فلز سرد، بر پوست لغزید.
نه با خشم، و نه با وسواس جراحی.
تا لحظهای که درد از اعماق خفا برخاست.
و بعد، تنها سکوت بود، سکوتی سرخ. 彡