eitaa logo
بغض‌فرو‌خورده ؛
44 دنبال‌کننده
504 عکس
37 ویدیو
0 فایل
بغضی‌ست در این ابر ، که باران شدنی نیست ! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آنچه از دل براید .. وقتی کسی نبود همدم بشه برام ، اینجا رو تأسیس کردم ؛ [پرایوت‌یک‌عدد‌تنها] ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــ کپی‌؟ فور‌کن‌از‌تنهایی‌دربیام.! ـــ
مشاهده در ایتا
دانلود
و اولین زیارت پنج نفره .. حوالی ساعت هجدهِ سومِ آبان ماهِ سالِ ۱۴۰۳ ؛
به یاد همه عزیزانِ .. ممبرهای‌بغض‌فروخورده ، کانال‌های : ملک‌ملکا . سودازده . خانم‌فا . مغموم . مهرماهی . مدعی . اتاق‌شخصی ‌. نوشته‌های‌یک‌اردیبهشتی‌مغموم . آشفتگیِ‌باید‌ببخشید . گیلدا . ارغوان‌بی‌ابتهاج . ماریا . هزارویک‌شب . خیال‌باف . امن‌آبی‌آروم . کوچه‌باران . تراوشات‌ذهن‌من . 25:61 . مانلی . تحنث . 57 . مبهوت . سرباز . تاسیان . محوماه . همراه‌غزه . همه‌من . آبی‌آسمان . هیماالحرم . کاژه‌من . ملجأ . مها‌بانو . خانوم‌آقای‌قاف . ماهنی . مهدخت . طنین . رشتاک . سبزک . رادیو‌آدخت . رادیوعقیق . رادیوآیات . رادیوآیلی . imagination . NOTHING گپ‌های : گپ‌سین‌ایتی . گالری‌‌آی‌ایتی . گپ‌سین‌عمورا . گپ‌سین‌مظلوم . گپ‌سین‌حیدر‌کرار . گپ‌سین‌هنا ‌. تقدیمی‌ها . پلی‌لیست‌روح . پلی‌لیست‌مداحیاتون . درمانگاه‌روح . پلی‌لیست‌مداحیام . کتابخونه‌شرقی . کتابخونه‌ایتا . پناه‌گاه . هماهنگی‌رادیو‌عقیق ‌. گویندگان‌رادیو‌آیلی . نجوای‌ما . گروه‌رسانه . پویش‌فرشتگان‌سرزمین‌من . گویندگی‌Maghmoom . و تمام کسانی که ناخواسته از قلم افتادند :')
همیشه عاشق رادیو بودم و هستم ؛ فکر کن روشنش کنیُ همراه با شنیدن صدای نم نم بارون آروم چای بخوریُ کتاب بخونی :″)
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الهی بمیرم .. الهی بمیرم ! چرا ما نمیتونیم کاری بکنیم ؟ چرا ! به خدا که دلم اتیش گرفت از مظلومیت نگاش !
در تاریخ ثبت خواهد شد مظلومیت کودکان غزه ! ثبت خواهد شد ..
بمونه یادگاری از قم :″)
مامان عصر همین‌طوری عادی گفت که بابا امشب شام خونه نمیاد و سرکارش میخوره .. منم تا همین الان برام یه چیز عادی بود تا این که یادم اومد امشب شبِ تولدمه !
از حس و حال الانم بگم ، درد داره ! فکر کن دیشب مامانم بهم گفت خودم برای کیک‌تولد خودم تخم‌مرغ و آرد و شکلات بگیرم ! فکر کن تولدی که کادوش رو از پنج ماه قبل دادنُ کیکی که جلوی خودت میخواد پخته بشه ! با همه اینا بازم راضی بودم ؛ با خودم میگفتم عیب نداره ولی .. ولی از امشبی بگم که چون بابام جلسه‌شو به تولد دخترش ترجیح داد تولد کنسل شد ! من الان ناراحت نیستم .! نه جسمم ، نه روحم ؛ ولی .. ولی توی شلوغیا و شلختگی های قلبم ، یه گوشه ، توی یه زیرزمین سردِ کثیف ِ تاریکِ سیاه ، یه دخترکی تیکه‌های شکسته قلبشو ریخته روی زمینُ با چشمای تار داره سعی میکنه ، فقط سعی میکنه که اون تیکه هارو به هم پینه بزنه !