بیدار شو ای دل که جهان میگذرد
وین مایهی عمر رایگان میگذرد
در منزل تن مخسب و غافل منشین
کز منزل عمر کاروان میگذرد
سلام
صبح آخرین روز پاییزی تون بخیر و سلامتی 🍁🍁🍁
👇👇👇
🆔 @BonyadQuran
🙏 نیایش صبح گاهان
"الهی"
گاهی حجم دنیای درونمان از وجودت
تهی میشود؛
آنوقت ما می مانیم و تنهایی و ترس،
درها دیوار میشوند به رویمان؛
و امیدهایمان یک آرزوی دور از دسترس؛
تنها نور وجود توست که دل ما را آرام نگه می دارد؛
نورت را هر روز به دلمان بتابان
ای روشنی بخش درتاریکی های سخت
"خداوندا"...
اراده مان را به زمان کودکی باز گردان،
همان زمان که برای یکبار ایستادن
هزار بار می افتادیم....
اما نا امید نمیشدیم!
ای مهربان ترین ما را دریاب ،،،،
آمین🙏
👇👇👇
🆔 @BonyadQuran
شب سردی بود...
زن بيرون ميوهفروشى زُل زده بود به مردمى كه ميوه مىخريدند.
🍉🍇🍊🍎🍌
شاگرد ميوهفروش ، تُند تُند پاكتهاى ميوه را داخل ماشين مشترىها مىگذاشت و انعام مىگرفت .
زن با خودش فكر مىكرد چه مىشد او هم مىتوانست ميوه بخرد و ببرد خانه... رفت نزديكتر... چشمش افتاد به جعبه چوبى بيرون مغازه كه ميوههاى خراب و گنديده داخلش بود .
با خودش گفت : «چه خوبه سالمترهاشو ببرم خونه . »
مىتوانست قسمتهاى خراب ميوهها را جدا كند و بقيه را به بچههايش بدهد... هم اسراف نمىشد و هم بچههايش شاد مىشدند .
برق خوشحالى در چشمانش دويد...
ديگر سردش نبود!
زن رفت جلو ، نشست پاى جعبه ميوه . تا دستش را برد داخل جعبه ، شاگرد ميوهفروش گفت: « دست نزن ننه ! بلند شو و برو دنبال كارت ! »
زن زود بلند شد ، خجالت كشيد .
چند تا از مشترىها نگاهش كردند.
صورتش را قرص گرفت... دوباره سردش شد...
راهش را كشيد و رفت.
چند قدم بيشتر دور نشده بود...
كه خانمى صدايش زد : «مادرجان ، مادرجان ! »
زن ايستاد ، برگشت و به آن زن نگاه كرد . زن لبخندى زد و به او گفت :
« اينارو براى شما گرفتم . »
سه تا پلاستيك دستش بود ، پُر از ميوه ؛ موز ، پرتقال و انار .
زن گفت : دستت درد نكنه ، اما من مستحق نيستم .
زن گفت :
« اما من مستحقم مادر . من مستحق داشتن شعور انسان بودن و به همنوع توجه كردن و دوست داشتن همه انسانها و احترام گذاشتن به همه آنها بىهيچ توقعى . اگه اينارو نگيرى ، دلمو شكستى . جون بچههات بگير . »
زن منتظر جواب زن نماند ، ميوهها را داد دست زن و سريع دور شد... زن هنوز ايستاده بود و رفتن زن را نگاه مىكرد .
قطره اشكى كه در چشمش جمع شده بود ، غلتيد روى صورتش . دوباره گرمش شده بود... با صدايى لرزان گفت : « پيرشى !... خير ببينى...» هيچ ورزشى براى قلب ، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست
پیشاپیش یلدای مهربانی که نماد
خانواده دوستی و عشق ورزیدن
به هم نوع است را شادباش میگوییم .
🍍🍌🍋🍊🍉🍈🍇🍏🍐
یلدای امسال در هنگام خرید میوه سهم تنگدستان آبرومند را فراموش نکنیم...
از خداوند مهربان، توفيق كمك و خدمت به ديگران و سلامتي و عاقبت بخيري برايتان مسئلت دارم...
🌹 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ أَهْلِكْ عَدُوَّهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الإِْنْسِ مِنَ الأَْوَّلِينَ وَ اﻵْخِرِينَ
👇👇👇
🆔 @BonyadQuran
صبحِ من خیر شود از پسِ یک خندهیِ تو
ای خوشآهنگترین صوتِ هَزاران تو بخند
سلام. اولین صبح زمستونی شما بخیر
🍃 روزهایی توام با موفقیت، بهروزی و شادکامی را برایتان آرزومندیم.
👇👇👇
🆔 @BonyadQuran
خانواده چیز مهمی نیست.😳
بلکه همه چیز است.☺️
♥️ از کنار هم بودن لذت ببریم.
👇👇👇
🆔 @BonyadQuran
📸 #تصاویر
عکس یادگاری شکوفه های مهد قرآن با پدربزرگ ها و مادر بزرگ هاشون در کنار سفره یلدا
https://www.instagram.com/p/B6TFbhfB83h1FQk6cvtMw3z8H00UPKsNbhoXaM0/?igshid=1fngg9rtl209c
👇👇👇
🆔 @BonyadQuran