جادوی کلمات، پارت پنج.
ناظم حکمت یه جا میگه: «تنهایی، چیزهای زیادی به انسان میآموزد. اما تو نرو، بگذار من نادان بمانم.»
محمود درویش یه جا میگه:
«همه میگویند:
برایت خواب های خوشی آرزومندیم.
آیا کسی هم هست که به من بگوید:
برایت واقعیتی زیبا آرزومندم؟
خواب زیبا به چه کارمان می آید،
هنگامی که گرفتار واقعیتی دردناک هستیم؟»
هدایت شده از جادوی کلمات، پارت پنج.
نباید ناامید باشیم.
روزی میآید که همهی ملتها بر سر سفرهی عشقِ به یکدیگر میپیوندند، ادیان مختلف بر سر سفرهی محبت جمع میشوند و دشمنها در باغ عشق همدیگر را در آغوش میکشند.
-غروب پروانه
همه باهم دعا کردیم، باز هم احساس آزادی کردم. سال های سال با دلم جنگیده بودم، چون از غم، رنج و تنهایی میترسیدم. همیشه میدانستم که عشق حقیقی فراتر از این چیزهاست و مردن بهتر از دوست نداشتن است. اما فکرمیکردم که فقط دیگران شهامت عاشق شدن را دارند. و حالا در این لحظه پی بردم که من هم میتوانم عاشق شوم، حتی اگر عشق به معنای جدایی، تنهایی و غم باشد. یاز هم ارزشش را دارد.
-کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم، اثر پائولو کوئیلو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچکس:
من روز سوم تیر وقتی از جلسه برگشتم و میدونم قبول نمیشم چون کل امتحان رو فقط نشستم و تیتاپ خوردم
-اون سریال مزخرفه