🍃 #برگی_از_یک_کتاب
📓 نام : " انسان در جستجوی معنا "
✍ نویسنده : " ویکتور فرانکل "
🔁 مترجم : " امیر لاهوتی "
📑 ناشر : " نشر جامی "
📖 توضیحات :
#انسان_در_جستجوی_معنا، کتابی است که بر پایهی تجربیات فاجعهبار #ویکتور_فرانکل در اردوگاههای کار اجباری آشویتس نوشته شده است. ویکتور فرانکل در این دوران، پدر و مادر، همسر و برادرش را از دست داد. خواهر او تنها کسی بود که از این وضعیت نجات پیدا کرد. با وجود تمام سختیها، رنجی که میکشیدند، گرسنگی، سرما، بیرحمی و خشونتی که در اطرافشان موج میزد، اما او باز هم زندگی را شایسته و ارجمند میدید. و بر همین اساس توانست معنا رمانی را بنا کند.
📗 در بخش دوم کتاب انسان در جستجوی معنا، او از خاطرات مراجعانش نوشته است. او تجربیات گستردهای در زمینهی کار و درمان بر اساس #معنا_درمانی به دست آورده است.
📕 او اختلال عاطفی را حاصل عدم توانایی فرد در یافتن معنا برای زندگی میدانست. بنابراین با توجه به تمام تجربیات زیستهی خودش و تمام آنچه که در مطبش آزموده بود، کتاب انسان در جستجوی معنا را نوشت.
📚 #معرفی_کتاب
🍃 #برگی_از_یک_کتاب
📓 نام : " دایره المعارف مصور تاریخ زندگی امام خمینی "
✍ نویسنده : جعفر شیرعلی نیا "
📑 ناشر : " نشر سایان "
📖 توضیحات :
در کتاب دایرةالمعارف مصور تاریخ زندگی #امام_خمینی به لحظه لحظه مرد انقلاب ایران میپردازیم.
📗 این کتاب نفیس، با چاپی رنگی، عکسهایی متعدد و کاغذی گلاسه، در ۵۰۸ صفحه روایتی از فراز و فرود ۸۷ سال زندگی سید روح الله موسوی خمینی است. روایت هایی از تلخ و شیرین #خمین در روزگار کودکی تا روزهای حوزه ی علمیه قم. روایت روزهای قیام، بازداشت و تبعید. روایت روزگار طولانی زندگی سخت در نجف و پس از آن پیروزی #انقلاب و در نهایت آخرین روزها و آخرین حرف های آیت الله سید روح الله خمینی.
📚 #معرفی_کتاب
🍃 #برگی_از_یک_کتاب
📓 نام : " حوض خون "
✍ نویسنده : " فاطمه سادات میرعالی "
📑 ناشر : " نشر راه یار "
📖 توضیحات :
چند وقت پیش داشتم تلویزیون نگاه میکردم. فضا، فضای دهه شصت و جنگ و قصههاش بود. هر کسی در پشتیبانی از جبهه و رزمندهها کاری میکرد و البته که نقش خانمها در حمایتهای پشت جبهه واقعا ستودنی بود. از بافتن دستکش بگیر تا تهیه بسته نخود و کشمش.
📗 کتاب حوض خون روایتی جذاب و خواندنی از همین حمایتهاست. روایتی درباره زنان اندیمشک از رختشویی در دفاع مقدس، به قلم #فاطمه_سادات_میر_عالی .
📕 بخشی از متن :
با شلوغی جلوی ایستگاه راهآهن و بیمارستان خبر توی محله پیچید که عملیات فتحالمبین شده هنوز آفتاب نزده ملافه و پتوی زیادی آوردند در خانهمان. بلافاصله دست به کار شدم و روی طناب و در و دیوار پهن کردم. حین کار برای سلامتی امام و رزمندهها صلوات میفرستادم.
📚 #معرفی_کتاب