سوال های عجیبی که جوابی ندارن ‹.🥯📃.›↭.
- آینه ها چه رنگی هستن؟ .🐨🌸.
- اگه کفش سیندرلا سایزش بود پس چرا از پاش افتاده بود؟ .🦉🤎.
- چرا هر وقت به نفس کشیدنمون فکر میکنیم ریتم نفس کشیدنمون عوض میشه .🎹💗.
- چرا هیچوقت نمیتونیم بدون خوندن کلمه اونو نگاه بکنیم ؟ .🌧️🌼.
- چرا آینه دستشویی ما رو بهتر از هر آینه و دوربینی نشون میده؟ .🎥🤍.
#دانستنی
@CafeYadgiry♥️
" دلارامᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_221 +خیلی خوشگله ! واقعا ممنونم ! نمیدونم چی بگم! چشمام از شدت ذوق دو د
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_222
#حامد
تموم فکرم پیش رادین بود !
داشت کارای مهاجرت موقتشو برای آلمان انجام میداد!
حالش تعریفی نداشت!
روز به روز ضعیف تر میشد!
نزدیک یه هفته بود ک منو آرام عقد کرده بودیم!
تنها امید و انگیزم همین بود!
اینکه آرام مال من شده!
تقریبا دوسه روز پیش با رادین رفتیم دیدن آقا محمد!
#فلش_بک_به_گذشته
بعداز تعریف کل ماجرا و این دعواها و فاصله ها آقامحمد خندید ...
_واقعا کله پوکید! د آخه مگه من نگفتم اون فلش کپیه؟ من اصلشو به شماها میدم اصلا؟ اونم با این وضع مغزاتون؟
نفسی از ته وجودم کشیدم...
+ آقا خب زودتر میگفتید!
اخمی کرد و گفت:
_البته اینم بگم.! توبیخ سرجاشه!
رادین: آقا حالا این حامد یه غلطی کرده شما بگذر!
چپ چپ نگاش کردم !
+عه ! خواهر محترم شما منو فلش رو یک جا به فنا دادن!
_خواهر من زن توئه ! خجالت بکش ! یکم ازش دفاع کن! بی عرضه!
+میزنم پرتت میکنم تو مانیتور ها!
محمد: عه عه! خجالت بکشید!
مثلا من اومدم شماهارو ببینم ها!
خیره شد بهمون که سرمونو انداختیم پایین...
جلوش مثل بچه ها میشدیم!
اونقدر که جدی بود و با جذبه!
_میخواید برید ...برید.. رادین فقط تو بمون ک کارت دارم!
+خب آقا یدفه بگید حامد برو دیگه!
رادین:حامد برو الان آرام با تماساش شهیدت میکنه!
خندیدم و باشه ای گفتم..
بعداز خدافظی سوار ماشین شدم و سمت خونه حرکت کردم...
____
#فلش_بک_به_حال
با دیدن قیافه مظلوم آرام که به خواب رفته بود زدم کنار...
هوا تاریک شده بود و از سرما بدنم سر شده بود!
پتویی از پشت برداشتم و انداختم رو آرام...
درارو قفل کردم و صندلیمو خوابوندم...
پتویی رو خودم انداختم ..
فکرم شده بود شبیه طرح قالی!
همونقدر شلوغ و بهم ریخته!
مریضی رادین دیوونم کرده بود!
اگه آرام میفهمید دق میکرد!
نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم خوابم ببره ک موفق شدم..:)
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_223
#ارسلان
تقریبا دوهفته بود که مشهد بودم !
نه خبری از آرام بود و نه خبری از برادرش!
کلافه گوشیو چنگ زدم و شماره میلادو گرفتم...
+الو !
_جانم ! سلام !
+سلام و زهرمار ! میلاد منو مسخره کردی؟
_هووو چته تو باز ! قرصاتو خوردی؟
+حرف نزن میلاد!
اینجا نه خبری از آرامه نه رادین!
پس کوشن این دوتا!
مگه نگفتی اینجان!
مگه نگفتی خبر خوب داری و کای مزخرفات دیگه!
پس کو!
_ارسلان! باید برگردی! خبر مهمی دارم برات!
+زر بزن همینجا!
_اینجا نمیشه....بایدبیای !
+تف تو روحت میلاد!
گوشیو قطع کردم وشروع کردم به جمع کردن وسیله هام...
بعدازتسویه از هتل زدم بیرون و اسنپ گرفتم..
کرایه رو قیمت بالایی زدم که بعداز چنددیقه رسید...
حوصله اتوبوس و تاکسی و...نداشتم..
با این ماشینه و رانندش حال کرده بودم!
تا خوده تهران جیکش درنیومد!
حتی ضبطشم روشن نکرد!
همینقدر باشعور و فهمیده!
چرت کوچیکی زدم که گفت:
_داداش چنددیقه دیگه میرسیم به همون آدرسی که زده بودی!
+دمت گرم .
بعداز یه ربع دم عمارتم پیادم کرد و رفت..
وارد عمارت شدم...
واقعا عاشق این خونه بودم!
خونه تو تهران ، حکم دشت سرسبز خونه تو شمال رو برام داشت!
_به به آقا ارسلان رسیدن بخیر!
+ببند حوصلتو ندارم!
_اووو چه بداخلاق...
+خبرتو بگو !
_والا...خبر خوبی نیست...حالا بیا بریم بالا...
رفتیم تو اتاقم که دست به سینه وایستادم وسط اتاق...
+میگی یاجنازتو خاک کنم همینجا؟
_تند نرو!.
دستی به موهاش کشید و مکث کرد..
_حامد زندست ارسلان!
خیره شدم بهش و پقی زدن زیر خنده...
+خب بسه خر شدم... کارتو بگو .!
_شوخی ندارم باهات ارسلان ! حامد زندست!
داد زدم..
+ چرا چرند میبافی به هم ! مگه نگفتم یجوری از سر راه برداریدش که نفسش بند بیاد !
_گفتی ! ولی اونا از ما زرنگ ترن!
+زرنگ تر نیستن! تو و اون باند مزخرف و آبکیت خنگید !
صندلی رو با پام پرت کردم اونور و داد زدم:
+عرضه هیچکاری رو نداری ! اون پسره آشغال لجن هممونو دور زده !
نشستم روتخت و سرمو گرفتم بین دستام.!
کارد میزدی خونم درنمیومد!
_آرام همه چیو بهشون گفته!
بلند شدم و روبروش وایستادم!
+چی!؟؟؟؟
_دعا کن تا الان پیدامون نکرده باشن! سریع کارتو جم و جور کن باید بریم ترکیه ! هماهنگ کردم اوکیه همش!
یقیشو گرفتم و چسبوندمش به دیوار..
دندونامو روهم فشار دادم و داد زدم..
+نفس پسره رو میگیری میلاد ! نزار کنار آرام ببینمش ! اونوقت ...
_عقد کردن!
ازنظر مامانم فاصلهی بین گفتن جملهی "الآن میام." با اومدنت باید یکهزارمثانیه باشه وگرنه داری نمیای.
😂✅
#توییت
@CafeYadgiry🕶