گربِه ای هَمین اَطراف
هرکسسزاوارِیکنفراست.
کهبتواندبهچشمهایشنگاهکندوبگوید:
توکافیهستی،باتمامِزخمهایت،بینقصی..
بیشتر شب ها بیدار میمونم در حالی که سعی میکنم بهت فکر نکنم؛بهت فکر میکنم.
دلم برات تنگ میشه در حالی که سعی میکنم دلم برات تنگ نشه...
آنچه مردم از آن حرف میزنند نه برایم جالب است و نه اهمیتی دارد. برایم از داستانهای دوردست دنیا بگو؛ از آدمهای گمشده در تاریخ؛ از موسیقیهای غریبی که کمتر کسی آنها را شنیدهاست؛ از ستارهها، رویاها .
گربِه ای هَمین اَطراف
_
حال نامههایی را میسوزانم که تمام نوشته ی آنها یک دروغ بزرگ بود ؛
- ۱۰ اکتبر ۲۰۲۴