🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌷 چله ی توسل به شهدا 🌷
💌 دعوتنامه ای از طرف شهدا
💌 به مهمانی شهدا خوش آمدید
💎 کانالی متفاوت با روایت شیرین از کسانی که از دنیا بریدند.
💎 اینجا #عطر_شهدا را احساس خواهید کرد.
💎 اینجا محلی است برای تمام کسانی که میخواهند #معجزه_شهدا را ببینند
💎 توسل به ۴۰شهید برای #حاجت_روایی
❣ هرروزمعرفی یک #شهید همراه با 👇👇👇👇👇
#زندگینامه_خاطرات_شهدا
#نابترین_عکس_فیلم_شهدا
#سخنان_وصیتنامه_شهدا
#داستانهای_خواندنی_شهدا
🍃🌸روال کار به نحو است که لیستی از ۴۰شهید به پیشنهاد اعضای کانال تهیه میشود و هر روز یکی از شهدای گرانقدر معرفی شده و ۱۰۰ صلوات و یک زیارت عاشورا به ۱۴معصوم ع و شهید آن روز هدیه میکنم.
قطعا دوستی و ارتباط معنوی با شهدا، بنابر سفارش بزرگان ،نتایج عالی برای همه ی ما خواهد داشت.🌸🍃
📣📣📣 توجه توجه 👇👇👇
💢 شروع چله جدید ( #بیست_و_ششمین دوره) از تاریخ ۱۴۰۳/۳/۲۸ روز دوشنبه، مصادف با روز عید قربان و آغاز دهه امامت و ولایت میباشد،نیت کنید و با دوستان شهدایی همراه شوید
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🌱 یک عمر به تو مدیونیم حاجی
🙋🙋♀🙋♂🙋🙋♀🙋♂🙋🙋♀🙋♂
این تصویر را هرگز فراموش نکنید. تا کاری که امثال سردار سلیمانی و شهدای مدافع حرم در نابودی داعش انجام دادند هیچگاه از یادتان نرود. تصویر کودکان علوی و مسیحی در قفس که توسط داعش و گروه های تروریستی در سوریه در شهر غوطه به این شکل در خیابان ها در معرض نمایش و سپس جلوی چشم والدینشان کشته می شدند.
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این خاطره ۲ دقیقه ای رو از دست ندید
🌻 خاطرهای شنیدنی از زبان نوجوان چهارده ساله در دفاع مقدس.
چهارشنبه، ۵ مهر ۱۴۰۲
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
با عرض سلام و ادب
📣(آیدی مسئول ثبت نام لیست جدید شهدای والامقام) برای چله بیست و ششم
👇👇👇👇👇👇
👈روز شنبه ۱۴۰۳/۳/۲۶ ساعت ۱۴ تا ۱۸ در کانال قرار خواهد گرفت.
🔴 لطفا به سایر خادمین کانال و خارج از این زمان تعیین شده ، پیامی ارسال نفرمایید
بزرگواران گرامی
لطفاً به #پیام_های_سنجاق_شده در کانال توجه فرمایید.
❓❓پرسش های متداول شما و نحوه عملکرد کانال توضیح داده شده است
🦋#پروانه_ای_دردام_عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۹۵ 🎬
نفهمیدم کی خوابم برد اما وقتی بیدارشدم نزدیک اذان مغرب بود باعجله بلند شدم ,وای وقت گذشت,نگاه کردم عماد هم راحت روی تخت خوابیده بود,دلم نیامد بیدارش کنم ,سریع اماده شدم اهسته وبا نوازش عماد رابیدارکردم ,ابی به دست وروش زدم وکلیدها را برداشتم,برق هال را روشن گذاشتم واهسته اومدم توراهرو ،هیچ کس نبود,همونطور که علی گفته بود بااسانسورطرف زیرزمین رفتیم .
اهان ماشین را دیدم ,درسته درش بازبود ,سوارشدم وعمادرا هم گذاشتم صندلی عقب,داخل داشتبرد یک بسته ده تایی بیسکویت بود سومین بیسکویت را دراوردم...ادرس روی جلدش بود,یه بیسکویت دادم به عماد تا مشغول باشه وحرکت کردم طرف ادرس واینده ای نامعلوم.
ادرس سربه راه بود ومال قسمتی ازشهربود که بارها وبارها ازاونجا گذشته بودم ,به راحتی خونه را پیدا کردم وهمونطور که علی گفته بود زنگ زدم.
دربازشد,یه خونه ی حیاط دار باحیاطی باصفا بود در هال که رسیدم ,باورم نمیشد.
طارق بود...برادرم....
عماد با دیدن طارق خودش را بغلش انداخت ومن هم ناخوداگاه دستام را دور دوتا برادرم که تنها بازمانده ی خانواده ی ابوطارق بودند انداختم ویک مثلث محبت تشکیل شد ,عقده ی دلم واشده بود,انگارفیلم تمام مصیبتهایی که طی این یک ماه برسرم امده بود جلوی چشمام ,نمایش داده میشد...گریه کردم ازدردفراق پدرومادرم از مظلومیت لیلای جوانمرگم از زبان بسته ی عمادشیرین زبانم گفتم وگریه کردم...گفتم وزار زدم...وقتی به خودم امدم دیدم عماد باچشمای مظلومش نگاهم میکنه وباگریه های من اشک میریزه,کوتاه امدم.
طارق صورتم راغرق بوسه کرد وگفت :گذاشتم گریه کنی تاسبک بشی,اما تو یک شیرزنی سلما...شیرزنی که از صدتا مرد مردتری,دستم راگرفت وبه سمت حمام ودسشویی بردگفت:وقت تنگ است ,برو یک اب به دست وصورتت بزن وبیا داخل اون اتاق که همه منتظر توهستند.
باتعجب گفتم همه؟!منتظر؟!
اینجا چه خبره؟!!
رفتم طرف سرویسها.
#ادامه_دارد ..
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🦋ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۹۶ 🎬
باعجله دست وصورتم راشستم وچادرم رامرتب کردم ,اومدم برم طرف اون اتاقی که طارق اشاره کرده بود که علی را دیدم ازطرف یک اتاق دیگه ای میامد ویه بسته هم دستش بود.
بادیدن علی هول ودستپاچه شدم گفتم:س س سلام,نمیدونستم شما هم هستین
خنده نمکینی کرد وبسته را داد طرفم وگفت:مال توهست ,بازش کن بعدشم کجا دیدی مجلس عقدباشه وداماد حضورنداشته باشه.
من:عقد؟!داماد؟
کل بدنم گر گرفته بود،علی اشاره کرد به بسته وگفت بازش کن بپوش ,خوب نیست با چادر مشکی خطبه عقدجاری بشه...
میدونستم که الان صورتم مثل لبو قرمز شده,بسته راباز کردم ,یک چادر سفید قشنگ با گلهای ریز قرمز واکلیدهایی که برق میزد.
چادر راپوشیدم وشانه به شانه علی وارد اتاق شدم.
داخل اتاق طارق وعماد وفکرکنم احمد وعباس بودند ویک پیرمرد نورانی که لبخند به لبش بود.
باراهنمایی علی ,بالای اتاق نشستیم وبا افراد داخل اتاق ,باسری پایین سلام وعلیکی کردیم وعلی رو به پیرمرد کردوگفت:عمو محمد شروع کن و طارق اشاره کرد که صبرکن وسریع رفت قران خودش را اورد وداد به دستم به این ترتیب خطبه عقدمن وعلی جاری شد.
سرشاراز حس خوبی بودم,اما بایاداوری نبودن پدرومادرولیلا واین ازدواج غریبانه ام ,اشک به چشمام نشست.
شنیده بودم که سرسفره ی عقد هرچه آرزو کنی براورده میشه,پس تودلم ارزو کردم داعش از بین بره وخدا امام زمانم رابه فریاد جهانیان برساند,تا دیگر نه ظلمی باشد ونه ظالمی...دعا کردم خدا پدرومادرم را بیامرزد هرچند که ایزدی بودند اما اینقدر پولشان حلال واعتقادشان پاک بود که بچه هایشان همه مسلمان وشیعه شدند....
نگاهم به نگاه عماد خورد دعا کردم زبان بازکند وعاقبت به خیرشود ,برای طارق هم ارزوی موفقیت وسلامتی کردم.
عمومحمد:عروس خانم ایا بنده وکیلم
من:با اجازه برادرم طارق وامام زمانم بله....
#ادامه_دارد ..
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🦋ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت ۹۷ 🎬
عقد که تمام شد همه به جز علی وطارق وعماد ,اتاق راترک کردند.
طارق دست من را در دست علی نهاد وگفت:علی جان تنها خواهرم را اول به خدا وبعد به تومیسپرم ,مثل چشمهات ازش نگهداری کن.:
علی برپشت دست من بوسه ای زد ودست برچشمش نهاد ,خدا راشکر کردم برای اینهمه موهبت خدا پس ازازمایشهایی سخت.
من:حالا میشه بگید اینجا چه خبره؟اخه کلا گیج شدم .
علی لبخندی زد وگفت :هیچی نشده که...طارق را یک شیرزن شیعه از چنگ ابلیسیان فراری میدهد,طارق شماره خصوصی من را که کسی ندارتش ,داشت,گوشی نمیدانم از کجا به چنگش افتاده بود به من زنگ زد وگفت کجا هست ,منم رفتم دنبالش واوردمش تواین خونه که میبینی,ساکنان این خونه ازاشناهام بودندو از ترس داعش متواری شدند .
من از همون روز اول که شهر به تصرف داعش درامد به دنبال شما بودم ,منتها نمیدانم تقدیر چنین بود یاکوتاهی ازمن بود که همیشه یک پله ازشما دورتر بودم ,ردتان را تا خانه ابوعمر زدم اما بعدازاون انگار اب شده بودید وبه زمین رفته بودید ,هرچه بیشتر جستجومیکردم ,کمتر ردی ازتون پیدا میکردم تااینکه
وقتی اومدم و طارق واحمد وعباس را دیدم وفهمیدم توسط,شما فراری شدند.همان شب باحرفهایی که طارق از ام فیصل وشما زد,خودم رابه اردوگاه رساندم .
شاید ده ها بار کانکس ام فیصل را دورزدم وزیرنظرداشتم تااینکه دم دمای صبح متوجه خروجتان شدم وشما را تعقیب کردم وبقیه اش هم که خودت میدونی.
باتعجب گفتم:علی اقا مگه شما چکاره اید که اینقدر راحت بین داعشیا رفت وامد میکنی؟
طارق خنده ای کردوزد پشت علی وگفت:هنوز مونده تااین مارمولک رابشناسی خخخخ البته توهین نمیکنم اما تروفرزیش ادم را یاد مارمولک میاندازه...
علی زد زیر خنده ودستم راکه هنوز تودستش بود فشارداد وگفت :به جمع مارمولکها خوش امدی وهرسه زدیم زیر خنده,عماد باخنده ما باصدای بلند خندید ....گرفتمش توبغلم وگفتم:قربون خنده هات بشم که چندین وقته بی صدا بودند.
علی نگاهی روساعتش کردوگفت:دیگه خداحافظی کنید که وقت تنگ است.
من:خداحافظی؟!!باکی؟برایچی؟؟مگه باهم نیستیم?
#ادامه_دارد ..
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#کرامات_شهدا
#پیام_شما
سلام عرض ادب خدمت اعضای کانال
✨🍃من حدود 1 سال هست که با شهید برادر نوید صفری آشنا شدم به عنوان رفیق شهیدم انتخابش کردم هر زمانی داداش نوید رو صدا کردم به دادم رسید تو بدترین موقعیت ها...
چند ماه پیش داشتم بزرگترین اشتباه زندگیم رو انجام میدادم میخواستم از طرف مدرسه برم شلمچه اما اون مشکل بزرگ باعث میشد که من منصرف بشم
گذشت و من اسمم رو توی رفتن به شملچه خط زدم
دو روز قبل از موعود روز رفتن به شلمچه تصمیم گرفتم که به این سفر برم
رفتم پیشه معاون و ازش خواستم که اسمم رو برای رفتن به شملچه بنویسه اما گفت اسامی رو فرستادم سپاه و دیگه امکان نداره🥺🥺 خیلی ناراحت شدم اومدم خونه به داداش نویدم متوسل شدم که توفیق زیارت شهدای شملچه رو بهم بده خیلی گریه کردم و از شهدای شلمچه و داداش نویدم خواستم که توفیق رفتن رو بهم بده
شد فردا و من به امید اول خدا و بعد داداش نویدم رفتم دفتر مدرسه گفتم خانم لطفا اگه کسی کنسلی زد من رو لطفا جایگزینش کنید و همین چه من رفتم 10 دقیقه بعد یکی اومد و کنسلی زد 🥺😭😭همش از لطف و رحمت داداش نویدم و شهدای عزیز شلمچه بود
رفتم شلمچه اونجا همش گریه میکردم به شهدا متوسل میشدم از داداش نویدم خواستم کمک کنه بزرگترین اشتباه زندگیم رو درست کنم داداش نویدم دقیقا معاون مدرسه رو واسطه برای حل مشکلم فرستاد و همونجا به لطف رحمت شهدا مشکلم حل شد خدا معاون عزیزمون رو خیر بده انشالله
این جریان برای آبان ماه 1402 بود خواستم منم راجب به داداش نویدم بگم که چقدر لطف و محبت به همه ی مردم دارن
اللهم صل علی محمد و آل محمد
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#کرامات_شهدا
#پیام_شما
سلام روزتون بخیر من هم با توسل به رفیق شهیدم شهید نوید صفری دو تا دخترم باهم باردار شدن خیلی از گره های زندگیم باز شد
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#کرامات_شهدا
#توسل_به_شهدا
#پیام_شما
بِسمِرَبِالشُهدآ♥️
🌼 تاحالا شده شهدا دست شما رو هم بگیرند؟
🌼 تا حالا شده گره از کارتون باز کنند؟
🌹کرامات و معجزه هایی که از شهدا دیدید وگرفتید به آیدی خادمان کانال ارسال بفرمایید تا به مرور در کانال قرار بگیرد🌹
https://eitaa.com/R_keshavarz_sh
https://eitaa.com/K_khaleghiBorna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🍃 یکی از شهدایی که خیلی حاجت میدن...
🌷 شهید مرتضی عطایی
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #کرامات_عنایات_توجه_شهدا
💫 پیام آسمانی ها به زمینی ها
بشنوید؛
ما شما را فراموش نکردیم....
🌷 شهید سید مجتبی علمدار
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌹 بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹
شهادت اتفاقی نیست…
این طور نیست که بگویی گلوله ای خورد و مرد
شهید رضایت نامه دارد و رضایت نامه اش را اول حسین (علیه السلام) و علمدارش امضا می کنند.
بعد مهر حضرت زهرا (سلام الله علیها) میخورد
شهید قبل از همه چیز دنیایش را به قربانگاه برده
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
و او زیر نگاه مستقیم خدا زندگی کرده
شهيد شدن اتفاقی نیست.
سعادتی است که نصیب هر کسی نمی شود …
باید شهیدانه زندگی کنی تا شهیدانه بمیری.
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند. سلام بر شهدا!
شهدا مبدأ و منشاء حیاتند ، زمینی بودند ، اما زمین گیر نبودند.
شهادت به آسمان رفتن نیست، به خود آمدن است!
🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸
شهید سید مرتضی آوینی : سعی کنید خود را از میان بردارید تا هر چه هست خدا باشد و اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آنگاه این خداست که در آثار ما جلوه گر می شود.
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯