#مدافع_عشــــق
#قسمت_بیست_و_یکم
❤ #هوالعشـق
موهایم را میبافم و با یڪ پاپیون صورتی پشت سرم میبندم.
زهرا خانوم صدایم میکند:
_ دخترم! بیا غذاتونو کشیدم ببر بالا باعلے تو اتاق بخور.
درآیینه برای بار آخر بہ خود نگاه میکنم. آرایش ملایم و یک پیراهن صورتے رنگ باگلهای ریز سفید.چشمهایم برق میزند و لبخند موزیانه ای روی لبهایم نقش میبندد.
به آشپزخانه میدوم سینے غذا را برمیدارم و بااحتیاط از پله ها بالا میروم.دوهفته از عقدمان میگذرد.
کیفم را بالای پله ها گذاشته بودم خم میشوم از داخلش یک بسته پاستیل خرسی بیرون مےاورم و میگذارم داخل سینی.
آهسته قدم برمیدارم بسمت پشت اتاقت.چند تقه به درمیزنم.صدایت می آید!
_ بفرمایید!
در را باز میکنم. و با لبخند وارد میشوم.
با دیدن من و پیراهن کوتاه تا زانو برق از سرش میپرد و سریع رویش را برمیگرداند سمت کتابخانه اش.
_ بفرمایید غذا اوردم!
_ همون پایین میموندی میومدم سرسفره میخوردیم باخانواده!
_ مامان زهرا گفت بیارم اینجا بخوریم.
دستش راروی ردیفی از کتاب های تفسیر قران میکشد و سکوت میکند.
سمت تختش می آیم و سینی را روی زمین میگذارم . خودم هم تکیه میدهم به تخت و دامنم را دورم پهن میکنم.
هنوزنگاهش به قفسه هاست.
_ نمیخوری؟
_ این چہ لباسیه پوشیدی!؟
_ چی پوشیدم مگه!
بازهم سکوت میکند. سربه زیر سمتم می آیـد و مقابلم مینشیند
یک لحظه سرش را بلند میکند و خیره میشود به چشمهایم. چقدر نگاهش را دوست دارم!
_ ریحان!این کارا چیه میکنی!؟
اسمم راگفتی بعد از چهــــارده روز!
_ چیکار کردم!
_ داری میزنی زیر همه چی!
_ زیر چی؟تو میتونی بری.
_ اره میگی میتونی بری ولی با این کارات...میخوای نگهم داری.مثل پدرم!
_ چه کاری عاخه؟!
_ همینا! من دنبال کارامم که برم. چرا سعی میکنی نگهم داری. هردو میدونیم منو تو درسته محرمیم.اما نباید پیوند بینمون عاطفی باشه!
_ چرا نباشه!؟
عصبی میشود...
_ دارم سعی میکنم آروم بهت بفهمونم کارات غلطه ریحانه
من برات نمیمونم!
جمله اخرت در وجودم شکست
تـــو_برایم_نمیمانی😢
می آیـد بلند شود تا برود که مچ دستش را میگیرم و سمت خودم میکشم.و بابغض اسمش را میگویم که تعادلش را از دست میدهد و قبل از اینکہ روی من بیفتد دستش را به قفسه کتابخانه میگیرد
_ این چه کاریه اخه!
دستش را از دستم بیرون میکشد و باعصبانیت از اتاق بیرون میرود...
میدانم مقاومتش سر ترسی است که دارد از عاشـــقی.
ازجایم بلند میشوم و روی تختش مینشینم.
قند در دلم آب میشود!اینکه شب درخانه شان میمانم!
✍ ادامه دارد ...
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مدافع_عشـــــق
#قسمت_بیست_و_دوم
❤️ #هوالعشـق
همانطور که پله ها را دو تا یڪے بالا میروم با ڪلافگے بافت موهایم راباز میکنم.احساس میڪنم ڪسے پشت سرم می آید.سرمیگردانم ...تویی!
زهراخانوم جلوی در اتاق ایستاده ما را که میبیند لبخند میزند...
_ یه مسواک زدن اینقد طول نداره که!جا انداختم تو اتاق برید راحت بخوابید.
این را میگوید و بدون اینڪه منتظر جواب بماند از کنارمان رد میشود و ازپله ها پایین میرود.نگاهش میکنم.شوکه به مادرش خیره شده است...
حتی خود من توقع این یڪے را نداشتم.نفسش را با تندی بیرون میدهد و به اتاق میرود من هم پشت سرش.به رخت خواب ها نگاه میکند ومیگویـد:
_ بخواب!
_ مگه شما نمیخوابی؟
_ من!...تو بخواب!
سکوت میکنم وروی پتوهای تا شده مینشینم.بعد ازمکث چنددقیقه ای آهسته پنجره اتاقت راباز میکند و به لبه چوبـےاش تکیه میدهد.سرجایم دراز میکشم و پتو را تا زیر چانه ام بالا میکشم. چشمهایم روی دستها و چهره اش که ماه نیمی ازآن راروشن کرده میلرزد.خسته نیستم اما خواب بہ راحتی غالب میشود...
❣❤️❣❤️❣❤️❣
چشمهایم را باز میکنم، چندباری پلڪ میزنم و سعی میکنم به یاد بیارم کجا هستم.نگاهم میچرخد و دیوارها را رد میکند که به تو میرسم.لبه پنجره نشسته است و سرش را به دیوار تکیه داده..
خوابی!!؟؟؟..چرا اونجا!؟چرا نشسته!!
آرام از جایم بلند میشوم، بی اراده به دامنم چنگ میزنم.شاید این تصور را دارم که اگر اینکار را کنم سروصدا نمیشود!با پنجه پا نزدیکش میشوم..چشمهایش را بسته .آنقدر آرام است ڪه بی اراده لبخند میزنم.خم میشوم و پتویش را از روی زمین برمیدارم و با احتیاط رویش میندازم. تکانی میخورد و دوباره آرام نفس میڪشـد.وسمت صورتش خم میشوم.درودلم اضطراب می افتد و دستهایم شروع میکند به لرزیدن.نفسم به موهایش میخورد و چندتار را بہ وضوح تکان میدهد. ڪمـے نزدیڪ تر میشوم و آب دهانم را بزور قورت میدهم.
نگاهم خیره به چشمهایش میماند از ترس...ترس اینکه نکند بیدار شود!صدایی در دلم نهیب میزند!
" ازچے میترسی!!بزار بیدار شه! تو زنشـــی.."
❣❤️❣❤️❣❤️❣
✍ ادامه دارد ...
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#کرامات_شهدا
#پیام_شما
سلام
من خانمی هستم ۵۵ ساله سال ۱۳۶۵ من دربیمارستان بستری بودم برای عمل آپاندیس
برادرم شهید شده بود ومن خبر نداشتم ۳ روز بود که معراج شهدا بودند من دربیمارستان ۱۷ شهریور با خانمها زیارت عاشورا وتوسل خواندیم پرستارها امدند گفتند امشب ناشتا هستید چون که فردا باید برید اتاق عمل
صبح شد خانمها همه برای عمل رفتند حدود۶ نفر بودند من گفتند نه شما لازم نیست بروید ومر خص هستید به محض اینکه امدم خانه امدند دنبالم گفتند داداش آمده گفتم آقا رضا نیست بیا بریم ایشان شیفت کاری داشتند ومن رفتم خانه مادر ولی پهلوی من درد میکرد ونا گفته نماند من یک بچه ی شیر خواره داشتم که نمیشد شیر بدم خلاصه من همان شب که دربیمارستان بودم خواب برادر شهید م را دیدم ومن راشفا دادند و الان حدود۳۸ ازاین مو ضع می گذره ومن دیگه برای آپاندیس به بیمارستان نرفتم وشفا گرفتم
اسم برادرم غلامحسین رضوی فرمانده لشکر 5نصر میباشد
مزار برادرم در بهشت رضا در قطعه ای که شهید کاوه دفن شدند ، میباشد
🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
وخبر خوش دیگه از مسلمان شدن یک خانم ۳۶ ساله اهل ژاپن وساکن توکیو دو هفته پیش درموزه قرآن به دست خودم 👇👇👇👇
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat5/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🌸 بعد از ساعت اداری با کلی جستجو به مدرسه پریزاد رفته وایشان که اهل ژاپن وساکن شهر توکیو و بودایی مذهب می خواستند برند زیارت امام رضا ازمن سوال کردند که من میتوانم مسلمان بشم
🌸وقتی مسلمان شد به زیارت امام رضا دوتایی رفتیم ایشان ۳۶ ساله بودند واستادیار تاریخ هنر های اسلامی به ۴ زبان زنده دنیا مسلط بودند فارسی خوب متوجه می شدند گفتند که من به ایران ۴بار سفر کردم ولی اولین بار مشهد امدم
خلاصه بعداز مسلمان شدن هدایایی از مدرسه پریزاد به ایشان دادند ومن خودم وبردم دارالقران آنجا هم خیلی ایشان را تحویل گرفتند و براشون هدیه قرآن از محل نذورات گرفتم تا ساعت ۳ که ازهم جدا شدیم
ایشان ساعت ۸ شب پرواز به مقصد دوحه وازآن به توکیو داشتند
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#کرامات_شهدا
#توسل_به_شهدا
#پیام_شما
بِسمِرَبِالشُهدآ♥️
🌼 تاحالا شده شهدا دست شما رو هم بگیرند؟
🌼 تا حالا شده گره از کارتون باز کنند؟
🌹کرامات و معجزه هایی که از شهدا دیدید وگرفتید به آیدی خادمان کانال ارسال بفرمایید تا به مرور در کانال قرار بگیرد🌹
https://eitaa.com/R_keshavarz_sh
https://eitaa.com/K_khaleghiBorna
🕊
🌹 🕊
🕊 🌹 🕊
🌹 🕊 🌹 🕊
🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹
🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹 🕊 🌹
« پنجشنبه ۱۴۰۳/۱/۹ »
8⃣ هشتمین روز چله
🦋 اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
💫 السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران یا امامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
🦋 بـه رســـمِ ادب ســـلام بـه اربـــاب و ســـالارِ شیعیـــان...
💫اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🦋 به نیت حاجت روایی همه اعضای محترم کانال
💫 ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺮّﺣﻤﻦ ﺍﻟﺮّﺣﯿﻢ
سبحانَ الله يا فارِجَ الهَمّ وَ ياکاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ يَسّر اَمری وَارحِم ضَعفی وَقِلَـّةَ حيلَتی وَارزُقنی حَيثَ لااَحتَسِب يارَبَّ العالَمين
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
💚 بسم الله الرحمن الرحیم 💚
4⃣2⃣ بیست و چهارمین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷🕊
❤️ پنجشنبه ۱۴۰۳/۱/۹❤️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💐 « هشتمین» روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا 💐
🌷شهید والامقام
#ابوذر_غفاری_جرجافکی 🌷
💠 لبیک حق : ۲۲ سالگی
💠مزار: گلزار شهدای کمال آباد رفسنجان
💠 معرف :منتظر المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🕊🌷 شهید والامقام ابوذر غفاری جرجافکی
نام پدر: حسین
تاریخ تولد: 29-3-1359 شمسی
محل تولد:
تاریخ شهادت : 30-11-1381 شمسی
محل شهادت : سانحه هوایی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🦋بیست ونهم خرداد1359در شهرستان رفسنجان به دنیا آمد پدرش حسین پاسدار بود و مادرش نصرت نام داشت تا سال چهارم متوسطه درس خواند.
🌼🍃سال 1378ازدواج کرد وصاحب یک پسر شد.
🍂🥀 سی ام بهمن 1381در ارتفاعات سیرچ کرمان بر اثر سانحه هوایی به شهادت رسید .
مزار وی در گلزار شهدای کمال اباد رفسنجان واقع است.
روحشان شاد🌷
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
💫 طبق قرار عاشقانه هر روز
۱۰۰گل صلوات هدیه میکنیم به انبیاء الهی ، ۱۴ معصوم علیهم السلام و
«شهید والامقام ابوذر غفاری جرجافکی »
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#هشتمین_روز_چله_زیارت_عاشورا
به نیابت از :
🌿🌹 شهید والامقام
" ابوذر غفاری جرجافکی"
اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک🤲
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
زیارت-عاشورا-با-نوای-حاج-میثم-مطیعی.mp3
12.64M
🚩 زیارت عاشورا 🚩
✅ با نوای حاج میثم مطیعی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»