فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روزبیست و دوم ماه رمضان با نوای سید قاسم موسوی قهار
زمان: 50 ثانیه (00:50)
اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي فِيهِ أَبْوَابَ فَضْلِكَ وَ أَنْزِلْ عَلَيَّ فِيهِ بَرَكَاتِكَ وَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِكَ
اى خدا در اين روز به روى من درهاى فضل و كرمت بگشا و بر من بركاتت را نازل فرما و بر موجبات رضا و خوشنوديت موفقم بدار
وَ أَسْكِنِّي فِيهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِكَ يَا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ
و در وسط بهشت هايت مرا مسكن ده اى پذيرنده دعاى مضطر پريشان.
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
AUD-20200515-WA0138.
4.06M
💠 جز بیست و دوم قرآن کریم
🌸 به روش تندخوانی (#تحدیر)
🌸 با صدای استاد #معتز_آقايی
۳۴ دقیقه
💖 کانال توسل به شهدا💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#مدافع_عشق
#قسمت_سی_و_سوم
❤️ هوالعشـــق
باز میگوید..
_ گفتم بس کن!!
_ نه گوش کن!!...آره کارای پارک برای این بو دکه حرصت رو دربیارم. اما این جا...فکر کردم تویی!!چون مادرت گفته بود سجاد شب خونه نیست!!..حالا چی؟بازم حرف داری؟ بازم میخوای لهم کنی؟
دست باند پیچی شده ام را به سینه اش میکوبم...
_ میدونی..میدونی تو خیلی بدی! خیلی!! از خدا میخوام آرزوی اون جنگ و دفاعو بدلت بزاره...
دیگر متوجه حرکاتم نیستم و پی در پی به سینه اش میکوبم...
_ نه!...من ...من خیلی دیوونه ام! یه احمق! که هنوزم میگم دوست دارم... آره لعنتی دوست دارم... اون دعامو پس میگیرم! برو... باید بری! تقصیر خودم بود ...خودم از اول قبول کردم...
احساس میکنم تنش درحال لرزیدن است.سرم را بالا میگیرم.گریه میکند...شدیدتر از من!! لبهایش را روی هم فشار میدهد و شانه هایش تکان میخورد. میخواهد چیزی بگوید که نگاهش به دست بخیه خورده ام میفتد...
_ ببین چیکار کردی ریحان!!
بازوانم را میگیرد و بدنبال خود میکشد. به دستم نگاه میکنم خون از لابه لای باند روی فرش میریزد.
بیرون میردیم و هردو خشک میشویم...مادرش پایین پله ها ایستاده و اشک میریزد.فاطمه هم بالای پله ها ماتش برده...
_ داداش..تو چیکار کردی؟...
پس تمام این مدت حرفهایمان شنونده های دیگری هم داشت.همه چیز فاش شد.اما او بی اهمیت از کنار مادرش رد میشود به طبقه بالا میدود و چند دقیقه بعد با یک چفیه و شلوار ورزشی و سویی شرت پایین می اید.
چفیه را روی سرم میندازدو گره میزند شلوار را دستم میدهد...
_ پات کن بدو!
بسختی خم میشوم و میپوشم.سوئےشرت را خودش تنم میکند از درد لب پایینم را گاز میگیرم.
مادرش باگریه میگوید...
_ علی کارت دارم.
_ باشه برای بعد مادر...همه چیو خودم توضیح میدم... فعلا باید ببرمش بیمارستان.
اینها را همینطور که به
هال میرود و چادرم را می اورد میگوید. با نگرانی نگاهم میکند...
❣❤️❣❤️❣❤️❣
❣❤️❣❤️❣❤️❣
✍ ادامه دارد ...
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مدافع_عشق
#قسمت_سی_و_چهارم
❤️ هوالعشـــق
_ سرت کن تا موتورو بیرون میزارم...
فاطمه از همان بالا میگوید.
_ با ماشین ببر خب...هوا...
حرفش را نیمه قطع میکند...
_ اینجوری زودتر میرسم...
به حیاط میدود و من همانطور که به سختی کش چادرم را روی چفیه میکشم نگاهی به مادرش میکنم که گوشه ای ایستاده و تماشا میکند.
_ ریحانه؟...اینایی که گفتید..با دعوا...راست بود؟
سرم را به نشانه تأسف تکان میدهم و با بغض به حیاط میروم.
❤️
پرستار برای بار آخر دستم را چک میکند و میگوید:
_ شانس آوردید خیلی باز نشده بودن...نیم ساعت دیگه بعد ازتموم شدن سرم، میتونید برید.
این را میگوید و اتاق را ترک میکند. بالای سرم ایستاده است و هنوز بغض دارد.حس میکنم زیادی تند رفته ام...زیادی غیرت را برخت کشیده ام.هر چه است سبک شده ام...شاید بخاطر گریه و مشتهایم بود!
روی صندلی کنار تخت مینشینـد و دستش را روی دست سالمم میگذارد..
باتعجب نگاهش میکنم.
آهسته میپرسد:
_ چند روزه؟...چند روزه که...
لرزش بیشتری به صدایش میدود...
_ چند روزه که زنمی؟
آرام جواب میدهم:
_ بیست و هفت روز...
لبخند تلخی میزند...
_ دیدی اشتباه گفتی! بیست و نه روزه!
بهت زده نگاهش میکنم.ازمن دقیق تر حساب روزها را دارد!
_ ازمن دقیق تری!
نگاهش را به دستم میدوزد.بغضش را فرو میبرد...
❣❤️❣❤️❣❤️❣
نتیجه ی همه #استخاره ها #خیر است
اگر به نیت تو وا شوند #قـــرآن_ها💗
❣❤️❣❤️❣❤️❣
بغضش را فرو میبرد...
_ فکرکنم مجبور شیم دستتو سه باره بخیه بزنیم!
فهمیدم میخواهد از زیر حرف در برود
!اما من مصمم بودم برای اینکه بدانم چطور است که تعداد روزهای سپری شده درخاطرش بهتر مانده تا من!
_ نگفتی چرا؟...چطور تو از من دقیق تری؟...تو حساب روزا!فکرمیکردم برات مهم نیست!
لبخند تلخی میزند و به چشمانم خیره میشود
_ میدونستم خیلی لجبازی!خانوم کله شق من!
این جمله اش همه تنم را سست میکند. #خانـــوم_من!
ادامه میدهد...
_ میخوای بدونی چرا؟...
با چشمانم التماس میکنم که بگو!
_ شاید داشتم میشمردم ببینم کی از دستت راحت میشم.
و پشت بندش مسخره میخندد
از تجربه این یک ماه گذشته به دلم می افتد که نکند راست میگوید! برای همین بی اراده بغض به گلویم میدود...
_ اره!...حدسشو میزدم!جز این چی میتونه باشه؟
رویم را برمیگردانم سمت پنجره و بغضم را رها میکنم.
تصویرش روی شیشه پنجره منعکس میشود.دستش را سمت صورتم مےآورد ،چانه ام را میگیرد و رویم را برمیگرداند سمت خودش!
_ میشه بس کنی..؟ زجر میدی با اشکات ریحانه!
باورم نمیشد.توعلی اکبر منی؟
نگاهش میکنم و خشکم میزند. قطرات براق خون از بینی اش به آهسته پایین می آیند و روی پیرهنش میچکد. به من و من می افتم.
_ ع...علی...علی اکبر...خون!
و با ترس اشاره میکنم به صورتت.
دستش را از زیر چونه ام برمیدارد و میگیرد روی بینی اش...
_ چیزی نیست چیزی نیست!
بلند میشود و از اتاق میدود بیرون.
بانگرانی روی تخت مینشینم...
💞
موتورش را داخل حیاط هل میدهد ومن کنارش آهسته داخل می روم...
_ علی مطمئنی خوبی؟...
_ آره!...از بی خوابی اینجوری شدم! دیشب تا صبح کتاب میخوندم!
بانگرانی نگاهش میکنم و سرم را به نشانه " قبول کردم " تکان میدهم...
زهرا خانوم پرده را کنار زده و پشت پنجره ایستاده! چشمهایش از غصه قرمز شده.
مچ دستم را میگیرد، خم میشود و کنار گوشم بحالت زمزمه میگوید..
_ من هر چی گفتم تأیید میکنی باشه؟!
_ باشه!!...
فرصت بحث نیست و من میدانم بحد کافی خودش دلواپس است!
آرام وارد راهرو میشود و بعد هم هال...یا شاید بهتر است بگویم سمت اتاق بازجویی!! زهرا خانوم لبخندی ساختگی بمن میزند و میگوید:
_ سلام عزیزم...حالت بهتر شد؟دکتر چی گفت؟
دستم را بالا میگیرم و نشانش میدهم
_ چیزی نیست! دوباره بخیه خورد.
✍ ادامه دارد ...
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 شهید والامقام ابراهیم همت 🌷
✨ همه کارهامون باید برای رضای خدا باشه
✨قدم برمیداریم برای رضای خدا
✨کار میکنیم برای رضای خدا.....
💢همه چی ،همه چی ، برای رضای خدا باید باشه
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
رفاقت از دنیا تا بهشت...🍃🍃
قاب عکس شهدایی که رفیق بودند و برای همیشه ماندگار شدند...
تو همانی که رفیقت هست
🥀🌿🥀🌿🥀🌿🥀🌿
هر سه شهید ماه رمضان
شهید مدافع حرم محمد حمیدی ۵ رمضان ۱۳۹۴💫
شهید مدافع حرم حسن غفاری ۵ رمضان ۱۳۹۴💫
شهیدالقدس حسین امان اللهی ۲۱ رمضان ۱۴۰۳💫
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🌄 شب تقدير
✍🏻 عینصاد
❞ لَيْلَةُ اَلْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛ يك شب تقدير از هزار ماه بىتقدير بهتر است. چرا؟
چون آنها كه طرح ندارند و نقشه ندارند، مهرهى نقشه دارها هستند؛ چون ساختمانى كه نقشه ندارد و عملههايش از صبح تا شب كار مىكنند و بىحساب خراب مىكنند و بىحساب مىسازند...
چون حيرت در عمل، مانع حركت سريع تو است. تو نمىدانى بايد كجا را بسازى و كجا را خراب كنى. و همين حيرت اگر كارت را خراب نكند، كند و آرام مىكند. اين است كه عمل طرح مىخواهد. در طرح است كه عمل ارزش مىيابد.
چون ارزش عمل، وابسته به خود عمل نيست، وابسته به محرك و به هدف و به بينشى است كه از رابطههاى يك عمل دارى.
📚 #شبی_برتر_از_یک_عمر | ص ۲۵
#️⃣ #عکس #عکس_نوشته #قرآن
#عین_صاد | عضو شوید
👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
🌄 شبی برای آینده
✍🏻 عینصاد
در شب قدر براى تو اندازهاى مىگيرند و به تو نعمتها و امكاناتى مىدهند. بر اساس كارى كه تو در گذشته كردهاى، سرمايهى آيندهات را تقدير مىكنند.
در اين شب تو بايد براى اين سرمايه و امكانات طرح بريزى و برنامه بگذارى؛ چون هر نوع حركتى كه همراه طرح نباشد گرفتار خرابكارى و كندكارى و دوباره كارى خواهد شد و از دست خواهد رفت.
هنگامى كه تو براى برنامه ريزى آماده مىشوى و براى طرح ريزى اقدام مىكنى آن وقت احتياج به راهنمايى دارى كه تو را در اين مهم كمك كند و چراغ راه تو باشد.
احتياج به كتاب و دستورالعملى دارى كه تو را كمك كار باشد و باز احتياج به نيروهايى دارى كه تو را كمك كنند و پيش ببرند و احتياج به سرپرستى و ولايتى دارى كه متمم تمام نعمتها و امكانات تو باشد، كه وجود مهندس بيدار و ولايت يك مدير آگاه متمم تمام نعمتها و ارزشهاى موجود در يك كارخانه است .
📚 #شبی_برتر_از_یک_عمر | ص ۱۵
#️⃣ #عکس #عکس_نوشته #قرآن
#عین_صاد | عضو شوید
👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
🕊
🏴 🕊
🕊 🏴 🕊
🏴 🕊 🏴 🕊
🕊 🏴 🕊 🏴 🕊 🏴
🕊 🏴 🕊 🏴 🕊 🏴 🕊
« چهار شنبه ۱۴۰۳/۱/۱۵»
4⃣1⃣ چهاردهمین روز چله
🦋 اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
💫 السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران یا امامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
🦋 بـه رســـمِ ادب ســـلام بـه اربـــاب و ســـالارِ شیعیـــان...
💫اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🦋 به نیت حاجت روایی همه اعضای محترم کانال
💫 ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺮّﺣﻤﻦ ﺍﻟﺮّﺣﯿﻢ
سبحانَ الله يا فارِجَ الهَمّ وَ ياکاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ يَسّر اَمری وَارحِم ضَعفی وَقِلَـّةَ حيلَتی وَارزُقنی حَيثَ لااَحتَسِب يارَبَّ العالَمين
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
💖 کانال توسل به شهدا 💖
https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
💚 بسم الله الرحمن الرحیم 💚
4⃣2⃣ بیست و چهارمین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷🕊
🖤چهار شنبه ۱۴۰۳/۱/۱۵🖤
🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤
💐 « چهاردهمين » روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا 💐
🌷شهید والامقام
#غلامحسین_جلمبادانی🌷
💠 لبیک حق : ۲۴ سالگی
💠مزار: گلزار شهدای سبزوار ،قطعه اصلی ردیف4 شماره 3
💠 معرف : خانم اکرم بازقندی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💫 شهید والامقام غلام حسین جلمبادانی🦋
نـام پـــدر : حسن
تاریـخ تولد : 1341/6/15
اصالت : سبزوار - شهر سبزوار
سن : 24 سال
شغل : پاسدار
مذهب : شیعه
تاهل : متاهل
تحصیلات : دیپلم
وضعیت در سازمان : پاسدار
مسئولیت : فرمانده گروهان
تاریخ شــهادت : 1364/12/24
مــحل شـهادت : فاو
عملیات منجر به شهادت : والفجر8
محل تدفین : سبزوار - شهر سبزوار - گلزار مطهر شهدا قطعه اصلی ردیف4 شماره 3
✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨
🦋شهید غلام حسین جلمبادانی فرزند حسن در سال 1341 در شهر سبزوار متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه غفوری گذراند و پس از آن به مدرسه امیر بیرجندی رفت و از دبیرستان ابن یمین سبزوار دیپلم ریاضی گرفت. از کودکی بسیار درس خوان و باهوش بود، چنان که در دوره ابتدایی جزء دانش آموزان ممتازی بود که موفق به اخذ تقدیر نامه از رئیس اداره کل آموزش و پرورش استان شد.
✨بسیار خوش اخلاق و خوش رفتار بود و اوقات فراغتش به کتابخوانی می گذشت. عاشق و شیفته انقلاب و حضرت امام بود. مادر شهید می گوید: در دوران قبل از انقلاب همکلاسی هایش را در مدرسه جمع می کرد و برای آنان از امام خمینی صحبت می کرد. یک شب من تعقیبش کردم دیدم به مسجد می رود و برای آمدن امام فعالیت می کند. تمام صحبت های او درباره امام و انقلاب و مسائل دینی و مذهبی بود.
🦋 پس از اخذ دیپلم به سربازی رفت و 24 ماه خدمت سربازی خود را در همدان و اهواز سپری نمود. سپس با عضویت رسمی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تاریخ 1363/8/5 عازم جبهه شد و فرمانده گروهان تیپ 21 امام رضا (ع) بود.
✨همسر شهید می گوید: ما یک سال و هفت ماه با هم زندگی مشترک داشتیم و از ایشان یک پسر به نام مصطفی دارم. او بسیار ساده زیست بود و به امام علاقه خاصی داشت و به من می گفت: از فرزندمان خوب مراقبت کن و خوب تربیتش کن، آنطور که شایسته جامعه است.
🦋 همرزم شهید می گوید: غلام حسین نماز شب می خواند ولی ریا در کارش نبود با خلوص نیت عبادت می کرد، سعی می کرد به هیچ وجه اسراف در کارش نباشد تا جایی که می توانست حتی دیگران را هم تشویق می کرد که از بیت المال حفاظت و حراست کنند.
🥀🍂 ایشان پس از بارها اعزام به جبهه، سرانجام در تاریخ 1364/12/24 در منطقه فاو و در جریان عملیات والفجر 8 هنگامی که مشغول بستن پل بر روی رودخانه بودند به شهادت رسید. پیکر پاک و مطهر ایشان پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای شهر سبزوار به خاک سپرده شد. .
روحشان شاد🕊🌷
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »