May 11
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند
همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجزو نا توانی می کند
بلبلی در سینه می نالد هنوزم کاین چمن
با خزان هم آشتی و گل فشانی می کند
ما به داغ عشقبازیها نشستیم و هنوز
چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند
نای ما خاموش ولی این زهره شیطان هنوز
با همان شور و نوا دارد شبانی می کند
گر زمین دود هوا گردد همانا، آسمان
با همین نخوت که دارد آسمانی می کند
سالها شد رفته دمسازم زدست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی می کند
با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من
خاطرم با خاطرات خود تبانی می کند
بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران می رسد با من خزانی می کند
طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند
آنچه گردون می کند با ما نهانی می کند
می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی می کند
"شهریارا" گو دل از ما مهربانان نشکنید
ورنه قاضی در قضا نامهربانی می کند
✅ کانال استاد شهریار
🆔 @Ostad_shahriar
May 11
حیدر بابا یولوم سنن كج اولدی
عمروم كچدی گلممه دیم گج اولدی
هئچ بیلمه دیم گوزللرون نج اولدی
بیلمزدیم دنگه لروار دونوم وار
ایتگین لیك وار آیرلیق وار ئولوم وار
✅ کانال استاد شهریار
🆔 @Ostad_shahriar
May 11
✅ سید محمدحسین شهریار
🔶 نام کامل:سید محمد حسین بهجت تبریزی
🔻زمینه فعالیت: شعر
☘ ملیت: ایرانی
🔷 تولد: ۱۲۸۳ش خشگناب، تبریز
💜 محل زندگی: تبریز، تهران، نیشابور، مشهد.
📩 وفات: ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ ش در تهران
🔹محل دفن: مقبرة الشعرا، تبریز
💜 خویشاوندان سرشناس:حاج میرآقا خشگنابی (پدر)
🌿 مذهب: شیعه
🔰 پیشه: کارمند اداره ثبت اسناد نیشابور و مشهد، تدریس در دانشکده ادبیات تبریز
🌺 دیوان اشعار: روح پروانه • مکتب شهریار (چاپ اول دیوان) • کلیات دیوان شهریار (مجموعه ۵ جلدی)
🌹 تخلص: بهجت • شهریار
📚 تحصیلات: تحصیل در دار الفنون و مدرسه طب.
✅ کانال استاد شهریار
🆔 @Ostad_Shahriar
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
✅ کانال استاد شهریار
🆔 @Ostad_Shahriar