این منم بیدار از هول گناه
می کنم بر آسمان شب نگاه
این منم از راه دور افتاده ای
رایگان عمر خود از کف داده ای
این منم در دست غفلت ها اسیر
ای خدای مهربان دستم بگیر
باز کن در که گدای سحرت برگشته
عبد عصیان زده و در به درت برگشته
بنده بی خرد و خیره سرت برگشته
سفره را چیدی و دیدم نظرت برگشته
غرق گناهم به که روی آورم
نامه سیاهم به که روی آورم
از غم و غصه شده ام زیر و رو
غیر خدایم به که روی آورم
شب قدر از خم توحید شرابم دادند
تشنه لب بودم آب از می نابم دادند
العطش گفتم و نوشیدم از آن باده ناب
تا نجات از عطش روز حسابم دادند
شب قدر است و مهدی (عج) در نیایش
چه نیکو می کند او را ستایش
اگر بیدار باشی تا سحرگاه
به خالق می کند ما راسفارش
يارب بده پناهم الهی العفو
ببين غرقِ گناهم الهی العفو
اگر رفتم به راهی كردم گناهی
بنده رو سياهم الهی العفو
دست های من دخیل دل پاکت
مرا در این ساعات نه به بهای لیاقت
بلکه به رسم رفاقت اول حلال و بعد هم دعا کن
و خدا کند که بدانی چقدر محتاج است
نگاه خسته من بر دعای دستانت
باز هم وقت مناجات و دعا آمده است
فرصت زمزمهی نام خدا آمده است
شب قدر است و همه جن و ملک میدانند
نوبت دلخوشی هرچه گدا آمده است
مبادا لیله القدرت سرآید
گنه بر نالم ام افزون تر آید
مبادا ماه تو پایان پذیرد
ولی این بنده ات سامان نگیرد
یارب اگر نگذری از جرم و گناهم چه کنم
ندهی گر به در خویش پناهم چه کنم
گر برانی و نخوانی و کنی نومیدم
به که روی آورم و حاجت ز که خواهم ؛ چه کنم