دیدِه از دوریِ تو تار شُد از بَس بارید...

دارد دلِ ما از تو تمنای نگاهی... #یا‌صاحب‌الزمان

ما را چه بی‌گناه #گرفتار کرده‌ای … وحشی‌بافقی

مهم اين نيست كه من در نورم يا در تاريكى‌؟ مهم اين است كه نور در راه من افتاده يا در چشم من‌؟ نورى كه در چشم افتاده، كور مى‌كند، ولى نورى كه در راه افتاده، عامل حركت است. | استاد علی صفایی حائری |

‏به قول علامه طباطبایی: فرش هر مجلسی نباشید.

-آرامشِ امشب، سوره ملک- #قرآن✨

گاهی باید فقط سکوت کرد...

گاهی اوقات صلاح است که تنها بشوی چون مقدر شده تکخال ورقها بشوی

گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد نم نمک شاپرکی خوشگل و زیبا بشوی

گاهی از چاه قرارست به زندان بروی آخر قصه هم آغوش زلیخا بشوی

- ازهیچ‌‌ ، به‌ قدر هیچ‌ باید خواست‌ ونه‌ بیشتر '!

https://eitaa.com/man_montazeram/35106 مطالعه کنید براتون مفیدِ

بخشی از صحبت‌های آقای قرائتی درباره حجاب #پیشنهاد_ادمین

#عین_صاد ما هميشه يك نوع برخورد داريم، در حالى ‏كه مشكلات متنوع ‏اند، حرف ‏ها متنوع ‏اند، مكرها متنوع ‏اند. ولى حرف ‏هاى ما، كارهاى ما همه يك جور و قابل پيش بينى است. حتى دوست را خسته مى ‏كند تا چه رسد به دشمن كه او را مى ‏خنداند. کتاب مشکلات حکومت دینی، صفحه ۲۱۰

و خُـذبقلبى اِلى مَراشدى و دلم را به نقطه ايى كه خيرم در آن است متوجه ساز... #نهج‌البلاغه | خطبه ٢٢٧ |

و بُغض...

‏یا مهدی! شوق دیدار تو سر رفت ز پیمانه‌ی ما...🌱 #این‌صاحبنا

‹رنجی‌ست‌فراقت‌که‌کمش‌بسیارست...›

‹‏اَلااِۍصاحِب‌دُنیاکجایۍ...؟› #العجل‌

آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): نگذار لغزش #زبانت سرت را بر باد دهد. | غُررالحِکم_حدیث۳۱۹ |

ندهد دل ما گوشهٔ هجر تو به صد وصل عادت به قفس کرده به گلزار نیاید... #وحشی_بافقی

#عین_صاد اینهايى كه به وسعت غيب روى آورده ‏اند ديگر مرگ و زندگى حالت تقاطع ندارد، كه مرگ ادامه زندگى و معناى زندگى است.

هم میتوان ره توشه برداشت هم میتوان آسوده پر زد...

رفاقت های آسمانی... یکی اهل کهنزِ شهریار و دیگری اهلِ خراسان #مصطفی‌و‌مرتضی

نه برای تو بلکه برای خدا... #یاعلی‌کربلا

ذخيره گرچه ندارم متاعِ دنيا و عقبى... همين بس است كه در سينه آرزوىِ تو دارم... #فیاض‌لاهیجی

آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): خداوند؛ برای #توبه و بازگشت تو به خودش شرایط سختی مطرح نکرده است. | نهج‌البلاغه،نامه۳۱ |

علی(علیه‌السلام) خوب میدانست که ابن‌ملجم دشمن خطرناکی است، دیگران هم گاهی به او میگفتند؛ اوآدم خطرناکی است، کَلکش را بکن! اما علی میگفت: قصاص قبل از جنایت بکنم؟! من نمیتوانم قاتل خودم را بکشم او قاتل من است نه من قاتل او. من میخواهم او زنده بماند و خوشبختی او را میخواهم اما او میخواهد مرا بکشد، من به او محبت و علاقه دارم اما او نسبت به من کینه دارد....! #جاذبه‌ودافعه‌ی‌علی