عشق
یک غم زیباست
که در قلب جای می گیرد
از پس دوست داشتنی رویایی
بغضی حسرت آلود ست
که باران می شود بر روی
برگ برگ دفترِ احساست
و تو می باری وُ می باری
این غم جانسوز را تا بیکرانه های
بی قراری
و دلتنگ تر از قبل مچاله می شوی
در قلب رنجورت
و در آنجا خانه ایی می سازی
به وسعت عشق
و سرشاری
از حس زیبای دوست داشتنی بی پایان...
خلی حياتك للّٰه بس تخلی حياتك لله دغری بتوصل: زندگی را به خدا بسپار، وقتی زندگیت برای خدا باشد سریع بهش میرسی!
شهيد احمد مشلب
گاهی اوقات دلت میسوزد
یک چیزی شبیه حس تکلیف
نمیدانم از روی دلسوزی هست یا تکلیف
ولی هرچه که هست سرانجامی ندارد
یا دست تقدیر است که نمیگذارد
یا دست قسمت...
یا اصلا نمیخواهند که سرانجام داشته باشد
ولی مهم این است که دلسوز بودی
و کارت را انجام دادی
اینکه نشده تقصیر تو یا من نیست...
با این حال گذر زمان سرپوشی است بر همه چیز
ولی چقدر خوب میشد اگر واقعا یک گروه بودیم و یک هدف...
ای کاش رضای خدا را در نظر میگیرفتیم نه رضای خود را
ای کاش یکی بود که حرفایم می فهمید...
یکی مثل مرتضی...
چشماتُ ببند :)
@CheshmatoBeband
همیشه گریه های زیر باران ماجرا دارد
که یک سر در پشیمانی، سری هم در وفا دارد
میان خاطراتت آنچنان بر سینه می کوبم
که ثابت می کند یک دست هم گاهی صدا دارد
نبودت روزهایم را به قدری بی هویت کرد
که در تقویم من تنها غروب جمعه جا دارد
تصور می کنم عاشق شدن یک درد موروثیست
ازآنجا که پدر عمریست در دستش عصا دارد
یقین دارم کسی ظرف دعا را جابه جا کرده
تو را من آرزو کردم کسی دیگر تو را دارد!