با رقبای خود درافتاده
زخم برداشته، واسطه
فرستاده...
و به آنچه دلخواهِ اوست رسیده
چون دلخواهِ او دلخواهِ خداست
ما مسافرانِ این رودِ پر تلاطم
با پاهایمان نه! بلکه با سرهایمان
بهسوی معبود در حرکتیم، آنچنان
که سرهایمان را پیشکشِ معشوق
می نماییم، و چه چیزی بالاتر از سر؟!
نخل بی سر زنده گردد؟
گر سری در تن ندارد؟!
ای معبود همیشگیام
مرا با خود به دوردستها ببر
و مرا در آغوشت رها کن تا که پرواز را
در آغوش تو بیاموزم...
آنچه من میدانم،اینست...
که آنانکه در پی سهمخواهی
دنیا اند، از تو هیچ نمیدانند!
آنان گمراهانِ مسیرِ فانی اند..
آنان را تنها مگذار و به راه حق
هدایت فرما...
زندگیهایشان را به عشق خود
متصل نما تا مبهوتِ معشوقِ
واقعی گردند...
مرا نیز در آغوش خود بگیر..
آنچنان که در آغوشت، جان
بر کف دهم و روحم از این
جسمِ نابودشدنی جدا گردد
من
بندهی کوچکِ تو
در این زمینِ پهناورِ خاکی
با زبانِ کوچکم، بلند می گویم
ای همه تو، دوستت دارم❤️
#سیدابراهیم
امشب، خیلـیها دلشان را میزنند
به تاریکی و میروند!
اما حکایت آنان که میمانند،
حکایت عشاقیست که دل در گـروِ
مولایشان حسـین(ع)نهادهاند...