eitaa logo
#مدافعان_حرم
66 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
422 فایل
کانال ویژه ی خاطرات،عکس و فیلم های بسیار زیبا از شهدای مدافع حرم و امنیت ، جنگ تحمیلی و ......「🩶🕊」 -اینجاخونہ‌شھداست شھدادستتو‌گࢪفتند نکنہ‌خودت‌ دستتوبڪشۍ :)♥
مشاهده در ایتا
دانلود
(وسط همین اتاق بین عکس‌های زکریا به دخترش گفتم: «می‌دونی بابات کی می‌آد؟ وقتی امام زمان (عج) بیاد، اون موقع بابات با دوستای شهیدش برمی‌گرده.» فاطمه به چشم‌هایم خیره شد و پرسید: «واقعاً اگه امام زمان (عج) بیاد، بابای منم برمی‌گرده؟ چه‌کار کنم امام زمان (عج) زودتر بیاد؟» بغلش کردم و گفتم: «تو دلت پاکه دخترم! هروقت شما خیلی دعا کنی، هروقت همهٔ ما کار خوب بکنیم و خودمون رو برای اومدنش آماده کنیم.» همان‌جا دست‌های کوچکش را بالا گرفت و برای امام زمان (عج) دعا کرد. من هم همراه با صدای گرفتهٔ فاطمه شروع کردم به دعا کردن. یا صاحب الزمان (عج) کاش برگردی...)) https://eitaa.com/Chiefs 📚🦋📚🦋📚🦋📚🦋
. : دستش را که گرفتم یخ کرده بود، پاهایش می لرزید، رو به من گفت: عزیز نمی تونم راه برم، منو بغل می کنی؟ یک دستی فاطمه را بغل کردم و با دست دیگرم دوچرخه اش را گرفتم و راه افتادم، فاصله زیادی تا خانه نبود ولی آن چند دقیقه خیلی سخت گذشت،😢 فاطمه محکم دستانش را دور گردن من انداخته بود و آرام اشک می ریخت🥺 و من مجبور بودم مثل همیشه نقش مادری را بازی کنم که قرار است سنگ صبور این خانواده باشد... .🌿 هر چه جلوتر می رفتیم فاطمه محکم تر مرا بغل می کرد، می دانستم آغوش پدر می خواهد، حال خودم هم تعریفی نداشت، غربت خودم و دختر شهید را حس می کردم و روزهای سختی که قرار است بعد از این داشته باشیم...😔🥀
﷽ 🌱📚 اگر با مطالعۀ کتاب یادت باشد این سؤال برایتان ایجاد شد که چگونه می‌شود مانند حمید شد، یا چگونه می‌شود فرزندی چون حمید تربیت کرد، کتاب را بخوانید.👌🌻 معتقدم این روایت نه‌تنها روایت مادر زکریا، بلکه روایت همۀ مادران شهدای سرزمین ماست.💚 این «د ر ا م» تنها «م ر ا د» دل ما بر «م د ا ر» زندگی یک «م ا د ر» نیست؛ بلکه مادرانه‌ای برای همۀ نسل‌هاست. آینه‌ای روشن از همۀ مادرانی که از جگرگوشه‌هایشان گذشتند تا ما طعم تلخ نا امنی را نچشیم.😢 این مادرانه فرصتی برای مرور تلاش همۀ مادران این سرزمین در تربیت نسل بالندۀ مدافعان غیرت و شهامت است.🍃 https://eitaa.com/Chiefs
رفتم مشهد، یه دهه متوسل شدم. گفتم حالا که بله نمی‌گید، امام‌رضا از توی دلم بیرونتون کنه، پاکِ پاک که دیگه به یادتون نیفتم. نشسته بودم گوشهٔ رواق که سخنران گفت: ’اینجا جاییه که می‌تونن چیزی رو که خیر نیست، خیر کنن و بهتون بدن.‘ نظرم عوض شد. دو دههٔ دیگه دخیل بستم که برام خیر بشید!»🤍 ★᭄ꦿ↬https://eitaa.com/Chiefs •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ا⊰•♥️⃟⛓•⊱ا همسرش‌ میگفت: هر وقت‌ چای می ریختم می آوردم، میگفت: بیا دو سه خط‌ روضه بخونیم تا‌ چای روضه خورده باشیم! ✨🕊️ 💖 ★᭄ꦿ↬https://eitaa.com/Chiefs •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
گفته بود: «اگه جنازه‌ای بود و من رو دیدی، اول از همه بگو نوش جونت!» بلندبلند می‌گفتم: «نوش جونت! نوش جونت!»😭 می‌بوسیدمش، می‌بوسیدمش، می‌بوسیدمش. این نیم ساعت را فقط بوسیدمش. بهش می‌گفتم: «بی‌بی زینب (س) هم بدن امام را وقتی از میان نیزه‌ها پیدا کرد، در اولین لحظه بوسیدش... سلام منو به ارباب برسون!» به شانه‌هایش دست کشیدم، شانه‌های همیشه گرمش، سردِ سرد شده بود. چشمش باز شد😭. حاج‌آقا که آمد، فکر کرد دستم خورده یا وقت بوسیدن و دولاراست‌شدن باز شده. آن‌قدر غرق بوسیدنش بودم که متوجه چشم بازکردنش نشدم😔. حاج‌آقا دست کشید روی چشمش، اما کامل بسته نشد.😭 ـــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/Chiefs •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
گفته بود: «اگه جنازه‌ای بود و من رو دیدی، اول از همه بگو نوش جونت!» بلندبلند می‌گفتم: «نوش جونت! نوش جونت!»😭 می‌بوسیدمش، می‌بوسیدمش، می‌بوسیدمش. این نیم ساعت را فقط بوسیدمش. بهش می‌گفتم: «بی‌بی زینب (س) هم بدن امام را وقتی از میان نیزه‌ها پیدا کرد، در اولین لحظه بوسیدش... سلام منو به ارباب برسون!» به شانه‌هایش دست کشیدم، شانه‌های همیشه گرمش، سردِ سرد شده بود. چشمش باز شد😭. حاج‌آقا که آمد، فکر کرد دستم خورده یا وقت بوسیدن و دولاراست‌شدن باز شده. آن‌قدر غرق بوسیدنش بودم که متوجه چشم بازکردنش نشدم😔. حاج‌آقا دست کشید روی چشمش، اما کامل بسته نشد.😭 ـــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/Chiefs •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
« »❤️ 💠نویسنده : 💠ناشر:  💠تعداد صفحه: ۱۴۴ ✨ کتاب قصه دلبری زندگی شهید به روایت همسرِشهید است. 🔸کتاب از دو انسان در قرن حاضر صحبت می کنه...دو انسانی که مثل تمامی بنده های خدا هستند اما سرلوحه کار و زندگیشون رو به خدا و شهدا دادند..چقدر زیبا 🔸اوج عشق در این داستان دیده می شه..عشق به آرمان..عشق به زندگی..عشق به همسر..شما فقط این شعرِزیبا رو که شهید به همسرشون تقدیم کردند ببینید👇🏻 تو مرجانی، تو در جانی، تو مروارید غلتانی اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی 🔸صبر و توکل به زیبایی در داستان اومده و محاله کتاب رو بخونید و گریه نکنید. 💠 خواندن کتاب قصه دلبری رو از دست ندید https://eitaa.com/Chiefs •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
مادر شهید کمایی درباره  خودسازی دختر نوجوان خود این‌گونه روایت می‌کند: «زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که ۲۰ مورد داشت، نماز به‌موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز شب، نماز غفیله، نماز امام زمان (عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سوره‌های قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کم خوردن صبحانه ناهار و شام دخترم جلوی این موارد ستون‌هایی کشیده بود هر شب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت می زد.» ـــــــــــــــــــــــ 📚 ★᭄ꦿ↬https://eitaa.com/Chiefs •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📙 کتاب: 📚ناشر: انتشارات آوای کتاب پردازان 🖋نویسنده: معصومه رامهرمزی 🔎معرفی کتاب: روایتی است از زندگی دختری نوجوان و انقلابی به نام زینب کمایی که در ابتدای دهه شصت و در کوران تحرکات شوم سازمان منافقین به دلیل فعالیت‌های مذهبی و سیاسی‌‌اش و تنها به جرم داشتن حجاب و شرکت در راه‌پیمایی علیه بدحجابی توسط منافقین به شهادت رسید. 🟢https://eitaa.com/Chiefs
💢 کتاب جذاب است که توسط شهید یحیی سنوار در دوران حبس طولانی اش در زندانهای نوشته شده است..خار و میخک یک اثر داستانی است اما روایت غزه است. غزه‌ای با دردی عمق چند دهه، غزه‌ای با خاطرات اشک، غزه‌ای با زندگی گروهی در یک ارودگاه اجباری بزرگ.. ♨️شهید سنوار در سالهای تاریک اسارت، زیر سایه‌ی زندان‌های دژخیمان قلم بر دست گرفته و داستانی واقعی را بر گوش جهان زمزمه می‌کند.. یحیی در این کتاب از خار می‌گوید، خاری که نماد درد و غم و دوری است.. و از میخک، به نشانه‌ی شادی و موفقیت است..آری غزه امروز در میان خار بمباران رژیمی سفاک، دل به میخک‌های امید خوش کرده است.. ✍🏻نویسنده:یحیی سنوار ▫️ناشر: ▫️قالب کتاب:داستان 📖تعداد صفحات:۴۲۰ https://eitaa.com/Chiefs
📖معروف‌ترین اثر ، هست که در ۳۰ فصل نوشته شده. ❇️یه رمان جذاب که اون رو در دوران حبسِ طولانیش در زندان‌های نوشته.