eitaa logo
کودکان اندیشه
92 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
اینجا محلی است برای جمع آوری کلمات فکری و فلسفی کودکان این سرزمین . تجربیات خود را از کلمات اندیشمندانه کودکان با ما به اشتراک بگذارید
مشاهده در ایتا
دانلود
کودک: من همه رازامو به خواهر کوچولو میگم...چون اون نمیتونه به کس دیگه ای بگتشون. (حسین پنج سال و نیمه) @ChildrenOfIdea
اصطلاح سازی های کودکانه آقای درست کار = آقای تعمیر کار (محمد حسین سه ساله) @ChildrenOfIdea
کودکان اندیشه: کودک خطاب به مادرش(بالحنی که انگار چیز مهمی رو کشف کرده باشه): مامان من میدونم چرا خدا برای نارنگی پوست گذاشته! بزرگسال: چرا؟؟ کودک: واسه اینکه وقتی نارنگی روی درخته آبش نریزه!!! (بهار،٣/۵ساله) @ChildrenOfIdea
کودکان اندیشه: بزرگسال: فکر کنم امروز به اندازه همه عمرتون بازی کردید! کودک: نخیرم، اگه اینجوری بود که الان مرده بودیم! (سجاد ۶ساله) @ChildrenOfIdea
کودکان اندیشه: اصطلاح سازی های کودکانه بادکنک ترک خورد = بادکنک ترکید (نگار 2ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: مامان اگه گفتی بزرگترین دشمن من کیه؟! بزرگسال: کیه؟ کودک: خودم. بزرگسال: چرا؟ کودک: چون خودم به خودم می گم چکار بکنم ، چکار نکنم. (علی ۶ساله) @ChildrenOfIdea
اصطلاح سازی های کودکانه بادکنک ترک خورد = بادکنک ترکید (نگار 2ساله) @ChildrenOfIdea
بزرگسال: فکر کنم امروز به اندازه همه عمرتون بازی کردید! کودک: نخیرم، اگه اینجوری بود که الان مرده بودیم! (سجاد ۶ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: مامان من مه یاس ( خواهر کودک) رو اندازه تمام آرزوهام دوست دارم! (فاطمه یاس ۴ ساله) @ChildrenOfIdea
کودکان اندیشه: کودک (در روز تولدش): می دونستی "زمان تولد" در واقع "مکان تولد" است؟! بزرگسال: چطوری؟ کودک: چون زمان تولد یعنی زمین نسبت به خورشید همونجایی باشه که موقع تولدش بوده. (حانیه ۱۰ساله) @ChildrenOfIdea
اصطلاح سازیهای کودکانه خط کش= خودکار (سهراب، 4 ساله) @ChildrenOfIdea
کودکان اندیشه: کودک: سن آدما کجاشونه؟! ( محمد ۶ساله) @ChildrenOfIdea
کودکان اندیشه: کودک: شماره ای وجود نداره که بعدش شماره ای وجود نداشته باشه؟ یعنی شماره ها تموم نمی شن؟! ( علی ۶ساله) @ChildrenOfIdea
کودکان اندیشه: کودک: پا چه رنگیه؟ بزرگسال فکر میکند. کودک (با هیجان): پایی! (شادان ۲ساله) @ChildrenOfIdea
کودک (خطاب به والدینش): چرا خدا (بجای من) یه بچه ی دیگه رو نداد بهتون؟ (محمد 5 ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: کاش من بچه ی خدا بودم! بزرگسال: چرا؟ کودک: خدا همه کاراش درسته و همه چی بلده. اگه من بچه ی خدا بودم یاد میگرفتم چطوری خرابکاری هام رو درست کنم. (متین ۵ ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: مامان چرا آب لیوان شفافه ولی آب دریا آبی؟ (رستا سه و نیم ساله) @ChildrenOfIdea
کودک تا عینک آفتابی رو به چشمش زد گفت: هیچی می بینم! (نرگس دو ساله) @childrenofidea
کودکان اندیشه: کودک: یه راه گول زدن تو نقاشی اینه که وقتی بهت می گن مثلا یه ماهی بکش یه نقطه بکشی بعد بگی این ماهی اون دور دورا اس! ( پسر ۶ساله) @ChildrenOfIdea
کودک (با اشاره به آشپزخانه): اسم اونجا آشپزخانه هست نه غذاپز خونه پس یعنی باید آش بپزی! (رادمهر۵ ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: مامان من امروز میخوام یه نقاشی بی معنی بکشم وقتی تموم شد از من نپرسی چی کشیدم باشه! (رستا ۳ سال و نیم) @ChildrenOfIdea
کودک (خطاب به پدربزرگ که جلوی سرش بدون مو است و موی کمی فقط در پشت سرش دارد): باباجون تو چقدر سرت پُشته! (ترمه 3.5 ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: مامان تو چرا به من اعتماد نداری؟! (سجاد ۶ساله) @ChildrenOfIdea
(در کلاس فبک) معلم: بچه ها هربرت داستان چه جور شخصیتی بود؟ کودک: باهوشِ بی فکر! کودک دیگر: ترسو و شجاع چون از اینکه گنجش رو بدزدند می ترسید اما از تنهایی در جنگل و کوه تاریک نمی ترسید! (دختران کلاس پنجم) @ChildrenOfIdea
کودک (در حال بازی گرگم به هوا): منم رو بگیر! (نرگس دو و نیم ساله) @ChildrenOfIdea