کودک: مامان پشت پلکم چه رنگیه؟
مامان: صورتی ...قرمز!
کودک: پس چرا چشمهام رو میبندم همه جا سیاه میشه؟
(امیر چهار ساله)
@ChildrenOfIdea
کودک: خدا کجاست؟
بزرگسال: همه جا، تو آسمون، تو قلب همه ی آدمها.
کودک: یعنی یک خدای بزرگ تو آسمونه، یک خدای کوچیک هم تو قلب هر آدم.
(منصوره 5ساله)
@ChildrenOfIdea
اصطلاح سازی کودکانه.
دستم آبی شده = دستم خیس شده
(یاسین نیک دوساله)
@ChildrenOfIdea
کودک: مامان ، چرا من شماره مردم رو بلدم بگیرم، ولی شماره بابا رو بلد نیستم؟
(محمد طه۳ ساله)
@ChildrenOfIdea
کودک: اون موقع ها که ما نبودیم، خدا هم نبوده، پس چی بوده؟
(نازنین زهرا ۶ ساله)
@ChildrenOfIdea
کودک: مامان می دونستی ما هم مردمیم؟
بزرگسال: عجب! از کجا فهمیدی؟
کودک: خب معلومه دیگه برای اون ها ما می شیم مردم.
(سجاد ۶ساله)
@ChildrenOfIdea
کودک: خاله من از گاو میترسم.
بزرگسال(باخنده): اما من از تو میترسم.
کودک: مگه من گاوم؟
(امیر علی،سه ساله)
@ChildrenOfIdea
کودک: بابا، چرا چوب روی آب می مونه؟
بزرگسال( خواب آلود ): چوب وقتی توی آب میفته، روی آب می مونه.
کودک: بابا! من دلیل رو میپرسم تو نتیجه رو میگی!؟
(فاطمه ، ۴ ساله)
@ChildrenOfIdea
کودک: خاله چرا میگن "بگیر بخواب" مگه خواب رو می گیرن بعد می خوابن؟
( محمد طاها ۵ساله)
@ChildrenOfIdea
اصطلاح سازی کودکانه
بازی اهلی = بازی ای که خشن نباشد
(سجاد ۶ساله)
@ChildrenOfIdea