eitaa logo
کودکان اندیشه
92 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
اینجا محلی است برای جمع آوری کلمات فکری و فلسفی کودکان این سرزمین . تجربیات خود را از کلمات اندیشمندانه کودکان با ما به اشتراک بگذارید
مشاهده در ایتا
دانلود
کودک: مامان من امروز میخوام یه نقاشی بی معنی بکشم وقتی تموم شد از من نپرسی چی کشیدم باشه! (رستا ۳ سال و نیم) @ChildrenOfIdea
کودک (خطاب به پدربزرگ که جلوی سرش بدون مو است و موی کمی فقط در پشت سرش دارد): باباجون تو چقدر سرت پُشته! (ترمه 3.5 ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: مامان تو چرا به من اعتماد نداری؟! (سجاد ۶ساله) @ChildrenOfIdea
(در کلاس فبک) معلم: بچه ها هربرت داستان چه جور شخصیتی بود؟ کودک: باهوشِ بی فکر! کودک دیگر: ترسو و شجاع چون از اینکه گنجش رو بدزدند می ترسید اما از تنهایی در جنگل و کوه تاریک نمی ترسید! (دختران کلاس پنجم) @ChildrenOfIdea
کودک (در حال بازی گرگم به هوا): منم رو بگیر! (نرگس دو و نیم ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: خاله بیا نقاشی بکشیم! بزرگسال: نمیدونم چی بکشم? کودک: هرچی دوسداری بکش، بزرگسال:مثلا چی? کودک:میخوای یه چیزی بکش که وجود نداره! بزرگسال:چجوری? کودک روی کاغذ چندتا خط کشید بعد گفت: نمیشه ،وقتی یه چیزی رو میکشی دیگه وجود داره،مگه نه? (امیر محمد ۶ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: آقا اجازه! اونموقعی که هیچی نبود٬ دنیا هم نبود٬ خدا حوصله‌ش سر نمی‌رفت؟! (حسین ۸ ساله) @ChildrenOfIdea
(یکی از وسایل خانه خراب شده) کودک: مامان چی شد؟ بزرگسال: عمرش تموم شده. کودک: عمر من کی تموم میشه؟ (بنیتا ۴ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: مامان هیراد همش جیغ میکشه! بزرگسال: پسرم کسی اذیتش میکنه که جیغ میکشه؟ کودک: نه, خودش فکر میکنه اذیت میشه. (آراد سه ساله) @ChildrenOfIdea
(روی پله ها) کودک : بابا میخوایی یکاری کنم کوچیک بشی؟ پدر: چیکار؟ کودک (دوتا پله میره بالا): دیدی کوچیک شدی! (پسر ۵ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: من بزرگ شم بابای کی میشم؟ (علی ۳ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: مرده ها چی کنن خوب میشن، بازم میتونن غذابخورن؟ (علی ۳ساله) @ChildrenOfIdea
(بزرگسال با انگشت غذا را چشيد) کودک: منم ميخام انگشت بزنم! بزرگسال: من اشتباه كردم. کودک: من هم ميخام اشتباه بكنم! (زینب دو ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: مامان یک دقیقه چند ثانیه است؟ بزرگسال: ۶۰ ثانیه و یک ساعت ۶۰ دقیقه. کودک: پس یعنی ۶۰ بار تا ۶۰ بشمرم میشه یک ساعت. (حسین پنج و نیم ساله) @ChildrenOfIdea
بزرگسال: ما باید با نفسمون مبارزه کنیم بعضی چیزا که دلمون میخواد (ولی لازم نیست) رو ازشون بگذریم. کودک: اگه نفس بده چرا باید اعتماد به نفس داشته باشیم؟! (محمد ۸ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: مامان هیراد همش جیغ میکشه. مادر: پسرم کسی اذیتش میکنه که جیغ میکشه؟ کودک: نه, خودش فکر میکنه اذیت میشه. (آراد سه ساله) @ChildrenOfIdea
پدر (با لحن عصبانی): چرا توی خاک بازی کردی؟ ببین تمام هیکلت خاکی شده، فوری برو توی حموم، این خاکا پر از میکروب و کثافته. کودک (با لحن مدعی): پس چی میگن همش خاک وطن پاکه، خاک وطن پاکه؟ (سهراب، 4ساله) @ChildrenOfIdea
بزرگسال: توپ رو بنداز تو حلقه. کودک: حلقه كه تو نداره ! منظورت اينه كه از بالاش بندازم از پايينش بياد بيرون؟ (مهراس سه ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: الان باباحاجی پیش خداس؟ بزرگسال: آره. کودک: میدونه بارون کی تموم میشه؟! (پریا 4ساله) @ChildrenOfIdea
بزرگسال: پس چرا دو تا (پفیلا) خریدی مهراد؟ کودک: آخه یکیشو برای الان خریدم یکی دیگشو هم برای الان. (مهراد شش ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: مامان خدا چجوری به فکرش رسیده خرمالو رو درست کنه؟ من هر چی فک می کنم به ذهنم نمی رسه. (ریحانه چهارساله) @ChildrenOfIdea
كودك: مامان باباي خدا كيه ؟ بزرگسال: خدا مامان بابا نداره. كودك: پس چطوري بدنيا اومده؟ از هيچي؟ بزرگسال: از اول بوده. کودك: كجاست اصن؟ بزرگسال: همه جا تو قلب آدما. كودك: پس يعني يه عالمه خدا داريم؟ بزرگسال: نه يه خدا داريم تو قلب همه هست. كودك: نميشه كه ، چطوري يكي همه جا ميتونه باشه؟ (آرمان،٥ ساله) @ChildrenOfIdea
بزرگسال: زود بستنی ات رو بخور آب می شه! کودک: نه! شیر می شه. (نرگس دو و نیم ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: مامان میدونستی عینک به فارسی میشه چشمک؟ (نرگس ۹ساله) @ChildrenOfIdea
کودک: مامان خدا چجوری به فکرش رسیده خرمالو رو درست کنه؟ من هر چی فک می کنم به ذهنم نمی رسه. (ریحانه چهارساله) @ChildrenOfIdea