Motivation🇵🇸
فک کنم من تنها کسی ام که کتابخانه نیمه شب و مغازه خودکشی و هردو در نهایت میمیرندو نخونده🗿
یه کتاب انگلیسی هم میخواستم که زبانم تقویت شه و گفتم خب چی بهتر از کتابخانه نیمه شب که چند وقته میخوام بخونم، چالشی ترم میشه خوندنش اینطور:)
البته به لطف دیجی کالای بی دقت و حرومخور بودن فروشنده جلدش ی کم خراب بود انگار دست دومه:/
#book
Motivation🇵🇸
بعد آقا از اتوبوس پیاده شدیم، من منتظرم ماشینا رد شن من از خیابون رد شم، یهو میبینم امنیفایل وسط خیا
امنیفایل گوشیشو داد دستم بند کفششو ببنده، گفتم به به سید گلس نو چه خوب و صافم هست🤔
گوشیشو کشید گفت گلس نداره🗿💔
Motivation🇵🇸
امنیفایل گوشیشو داد دستم بند کفششو ببنده، گفتم به به سید گلس نو چه خوب و صافم هست🤔 گوشیشو کشید گفت گ
خدایی گلس گند میزنه به ظاهر زیبای گوشی
ولی من یکی که اگه نذارم همون ثانیه اول باید برم ال سی دیشو عوض کنم🗿
از ترکا و شکستگیای گلسم معلومه اگه نباشه چه بلایی سر ال سی دی گوشی بدبخت میاد:/
Motivation🇵🇸
عینا دوهفته گذشته و من خوب که نشدم هیچ، بلکه الان از سردرد دلم میخواد برم تو کما تا هیچ دردی نفهمم د
Guess what?
دوباره مریض شدم🗿💔
Motivation🇵🇸
تا حالا شده اینقدر ی مریضی بهتون فشار بیاره و ضعیفتون کنه که از خستگی و ضعف و درد با دو متر قد بزنید
دقیقا پارسالم همین موقعا مریض شده بودم مدرسه هم نمیرفتم دیگه ترم دو بود، و همش خوابیده بودم تو جا و سریال میدیدم ینی فک کنم قشنگ ی دو فصلی از یه سریالو دیدم متاسفانه🗿امسالم همون اوضاع فقط دیگه اونقدر افراطی و احمقانه عمل نمیکنم:/
#VisualBook
Motivation🇵🇸
فک کردم داداشم دم در اتاقه با خشم داد زدم آخه برا چی لامپو خاموش نمیکنی وقتی میری یهو سرمو اوردم بال
چند روز پیشم رفته بودم سرویس داشتم صورتمو میشستم تو روشویی یهو یکی اومد محکم در زد، گفتم کیه جواب نداد محکم تر در زد جاش
عصبی شدم فک کردم داداشم یا آبجیمه گفتم مگه نمیتونی حرف بزنی؟ 😑
یهو صدای محکم و جدی مامانم بلند گفت نه🗿💔
https://eitaa.com/AzzSarNevesht/35273
عجب تقدیمی مفید و لذت بخشی واقعا، بهترین چیزی که میتونستم بگیرم:)
استعداد عکاسیتونم کاملا مشهوده، خصوصا عکس ضریح که سیوش کردم اصن:/
واقعا ممنونم بزرگوار لطف کردید دلگرم کننده بود🙏🏻✨🌱
هدایت شده از هیمن
چندلر بینگ میگه: من چنلدرم، من وقتی احساس ناراحتی بکنم جوک میسازم.
من هارمهرم، من وقتی احساس ناراحتی بکنم جوک میسازم؟
صدای آهنگ رو بیشتر کردم، دستام رو توی جیب پالتو فرو کردم و با لبخندی نصفه نیمه پام رو گذاشتم توی چاله پر از آب و گِل، یادم اومد وقتی بچه بودم موقع تابستون هر وقت میرفتم خونه یا خیس بودم یا زخمی، مامان بعد کلی غر غر منو میفرستاد حموم و لباسام رو میشست، لبخند نصفه نیمهم دیگه تبدیل به لبخند پهنی شده بود که صورتم براش کافی نبود، صدای آهنگ رو بیشتر کردم، قطره اشکی که از چشمام پایین اومده بود حقیر بود در مقابل کلمات، نمیتونستم بهش فکر کنم.
شغل: دبیر ادبیات.
برای: motivation
پی نوشت: معذرت میخوام آدم طنازی نیستم، وسعم نمیرسه😂