eitaa logo
Motivation🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
21 فایل
یا مولا حسن مجتبی:) سلام سید احوالت؟ بنده هارمهرم✋🏻 بیاید راجب همه چی حرف بزنیم دوستان:) https://daigo.ir/secret/8360078754 کانال قرارگیری ناشناسا: https://eitaa.com/its_tea_time کانال خودتونه رفقا غریبی نکنید🗿
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه ها خیلی محتاجم به دعاهاتون واقعا💔 میدونم لایق نیستم ولی شما با لطف خودتون این شبا منم دعا کنید:)
هدایت شده از کافه‌خیابان‌سپه؛
کنکوریای عزیز:)))) کنکور امسال گره خورده با محرم امام‌ حسین:))) در جریانید که خود اقا یه جوری دستانه میگیره که خودتانم نمیدانید از کجا و چطوری کمکتان کرده؟:)))) بسپرین خودش و خداش و الان برین استراحت کنین🫂🤍
این فقط یه آزمونه و نتیجش هرچی که باشه آسمونو به زمین نمیرسونه، و زندگی فقط کنکور نیست، بهتره بگم اصل زندگی اصن این چیزا نیست و کل من علیها فان:) انشاالله که عالی میدید، بسپارید به امام حسین و توکل کنید به خداوند:)
تیر ماه سرظهر بعد از یه تمرین سخت و سنگین تو کوره آجرپزی قم پیاده برنگشتی خونتون که مسیرش سربالاییه تا عشق و عاشقی یادت بره💔
یه مربی بدنسازی تو باشگاهمون هست که فتبارک الله احسن الخالقین، اینطوریه که هرچقدرم فکر کنی هیکلت خوب و اوکیه با دیدن اون میفهمی که اصلنم خوب و اوکی نیست👌🏻🗿 و یا ناامید میشی کلا یا انگیزه میگیری که منم باید خفن مفن بشم اینطوری:/
قسمت مسلم خیلی دردناکه، انگار توانایی دیدنشو ندارم💔
میرباقری دور از جونش میمیره آخر و این سلمان فارسی به دست ما نمیرسه💔🚶
هدایت شده از ننه ابراهیم🦥
هدایت شده از ننه ابراهیم🦥
هدایت شده از نیـاز'🇵🇸
هدایت شده از 
ما خیلی ناشکریم!
دستام خالیه، دستامو بگیر آقا💔 محتاج توام، یا نعم الامیر آقا...😞❤️
هدایت شده از 
..
خب ناشناسا بالاخره تو کانال ناشناس پاسخ داده شدن، بار سنگینی از دوشم برداشته شد:) خیلی خیلی شرمنده بابت تاخیر طولانی، امتحان داشتم و بعدشم سفر رفتم و خلاصه فرصت مناسب جور نمیشد هی. ممنونم از بزرگواری و صبوریتون دوستان عزیزم🙏🏻✨🤎
پنج صبح راه افتادیم، من تو همون قم خوابم برد بیدار شدم دیدم شاهرودم رد کردیم، ینی نصف بیشتر راهو رفتیم🗿💔 خیلی حس خوبی بود انگار تو زمان سفر کردم، کاش میتونستم تا خود مشهد بخوابم:/
هدایت شده از  ˹ ᴍᴀᴅʜᴏᴏꜱʜ ˼
توماس مان ‌رو به‌روی هم در مکانی دنج نشسته بودند. او با اشتیاق برایش امروز را تعریف می‌کرد. قلپی از قهوه‌ای که کمی سرد شده بود نوشید. باران از پشت پنجره به شیشه ضربه میزد یک ساعت پیش هر دو زیر باران در حال قدم زنی بودند. وسط حرف‌ها بود که دید او ساکت شده است. وقتی نگاهش را به چشمان او دوخت متوجه لبخند عجیبی که بر صورت او جا افتاده بود شد، میدانست که این لبخند یعنی کاری دارد مگر میشد این لبخند را نشناسد. لحظه دیگر این دو بودند که دوباره زیر باران، خندان در حال دویدن بودند. @Vanilla2005 :تقدیم به @Madhoosh_110 :از
هدایت شده از  ˹ ᴍᴀᴅʜᴏᴏꜱʜ ˼
All-Of-Me.mp3
4.4M
@Vanilla2005 :تقدیم به
متن خوش حس و دل انگیزی بود زحمت کشیدید، آهنگم حقیقتش گوش ندادم هنوز به خاطر دهه اول؛ ولی اولش یه کم پیانو بود که محبوبمه. مچکرم بزرگوار لطف کردید🙏🏻✨🌱
میدون شهید بهشتی سبزوار(نمیدونم خود سبزواریا چی میگن بهش) یکی از جاهاییه که تعداد اومدنمون بهش از دستم در رفته:/ شصت هزاربار تو موقعیتای مختلف اومدیم، نون سیب زمینی سبزوار و فلافل خریدیم، تو میدونه ناهار خوردیم، حتی شب خوابیدیم🗿 خلاصه که خیلی جای آشناییه دیگه.
پشت کامیونه نوشته بود دُل دُل🗿 حق مَرکبشو در نامگذاری ادا کرده بود واقعا👌🏻🗿
من حُسیني شده‌ي دست ِ امام ِ حَسنم .
:))))) نائب الزیارتونم دوستان:)