Motivation🇵🇸
دارم به این فکر میکنم که اگه مامانبزرگم هنوز زنده بود فردا صبح میرفتم خونشون تا شربت زعفرونی که هرسا
مامانبزرگم سادات بود، هرسال عید غدیر خونش بودیم و ی عالمه مهمون داشت
کلا روز غدیر روز مامانبزرگم بود:)
ممنون میشم ی فاتحه براش بخونید🙏🏻✨
هدایت شده از پیراهنِ چهارخونهٔ سبز .
خب خب خببب !
چنلِ پیراهنِ چهارخونهٔ سبز میخاد برای اولین بار تقدیمی بده و اینطوریه که شما این پیام رو فور میکنید تو چنلتون و زیرش تایپِشخصیتی تون + یک اسم مستعار به انتخاب خودتون رو مینویسید و من باتوجه به وایبی که از شما و چنل تون میگیرم یه متنِ داستان طور مینویسم و تقدیم میکنم بهتووون💚.
ظرفیت: نامحدوده ولی فقط برای چنل هایی که تا ساعتِ ۲۳:۲۳ امشب فور میکنن.
تگ های چنلهای زیباتون رو هم بفرستید اینجا .
ی دوست عزیزی این دو تا رو بهم امانت داده قصد جونمو کردههه🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🤌🏽🤌🏽🤌🏽
.
Motivation🇵🇸
🤍🦋✨ #Song
0:42 و داریم 0:59
Livin' in my agony
Watchin' my self-esteem
Go up in flames, acting like I don't
Care what anyone else thinks
When I know truthfully
That that's the furthest thing from how I
Feel, but I'm too proud to open up and ask ya
To pick me up and pull me out this hole I'm trapped in
The truth is I need help, but I just can't imagine
Who I'd be if I was happy(:
.
دستهايت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به اين اسلام شد ..
.
میرسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد
با جهاز شتران کوه احد برپا شد
و از آن آینه با آینه بالا میرفت
دست در دست خودش یک تنه بالا میرفت
گفت این بار به پایان سفر میگویم
بارها گفتهام و بار دیگر میگویم
مصرع ناقص من کاش که کامل میشد
شعر در وصف تو از سوی تو نازل میشد
شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست
واژه در دست من آنگونه که میخواهم نیست
کعبه افتاده افتاده به پایت سرمست
پیرهن چاک و غزل خوان و سراهی در دست
مثل ما ماه پیامبر به خودت ماه بگو
اشهد ان علی ولی الله بگو
کعبه بر سینه خود نام تو ای مرد نوشت
قلم خواجه شیراز کم آورد نوشت،
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه؟!
مست از خانه برون تاختهای یعنی چه؟!
مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم؟!
یا به بوییت ز لحد رقص کن کنان برخیزم
به ولای تو اگر بنده خویشم خوانی
از سر خواجگی کون و مکان برخیزم(:
#برقعی_لطیفیان_حافظ
.
امروز هرکیو میدیدم میگفتم سلام سید🗿
بلکه عیدی بدن
سیداهم انکار میکردن حتی سیدیشونو😂
رفتیم باغ بهشت سر خاک اموات
دم درش یه دختر ب شدت زیبا با چشمای سرخ که مشخص بود تازه گریه کرده تو بغل مامانش برگشته بمون میگه عمو میشه ی خودکار بخری؟
Motivation🇵🇸
خدایا روزم نابود شد سراسر افسردم الان
خب فضای کانالو خراب کردم روز عیدی:)
Motivation🇵🇸
امروز هرکیو میدیدم میگفتم سلام سید🗿 بلکه عیدی بدن سیداهم انکار میکردن حتی سیدیشونو😂
_داش خودم یکی از اون نامردایی بودم که سیدیشو انکار میکرد🗿😂
Motivation🇵🇸
_داش خودم یکی از اون نامردایی بودم که سیدیشو انکار میکرد🗿😂
البته خب وظیفه عیدی دادن نداشتم سرکار نمیرم که:)