هدایت شده از 🌸 دختــران چــادری 🌸
°•♥️🕊•°
-چادرتسرڪناۍبانوۍخوبمشڪنڪن
سربهزیرۍهاۍنابتسربلندتمیکند !-
#ریحانه🌱
🆔️ @clad_girls
دینداری یعنی خانم محترم
لازم نیست از مغازه دار دو سطر تشکر کنی، یک تشکر و خداحافظی کوتاه کافیه...👌
دینداری یعنی آقـا!
مشتری شما با شما محرم نیست که بهش رنگ لباس پیشنهاد میدی و میگی این رنگ بهت میاد!😏
دینداری یعنی خانـم!
لازم نیست با فروشنده نیم ساعت چونه بزنی، یا اگه جنس گرونه .. شروع کنی به نالیدن از گرونی !👀❌
نه خدا راضی هست که شما به خاطر ارزونتر خریدن با مرد نامحرم چونه بزنی که گاهی به شوخی کردن هم می کشه! نه همسرت راضی هست با این کار تخفیف بگیری ...👍
دینداری یعنی آقـای فروشنـده !
شما هم جنس رو به هر قیمتی میخوای بدی ... زود قیمت نهایی رو بگو و منتظر نباش بهت التماس کنن و قربون صدقه ت برن.🛍☹️
دینداری یعنی خانـم!
کسی که شما باید همه طنازی هات رو براش نگه داری، شوهرته ... حواست باشه.😌♥️
دینداری یعنی آقـای فروشنـده !
تو مغازه ت که هستی، حواست پیش زن و بچه ی خودت باشه😍😇👪
خانمها ... آقایون ...🧕👨💼
شوخی و بگو و بخند با نامحرم
روی روح شما اثر منفی می گذاره و این اثر به خونه هاتون منتقل میشه، و در رفتارتون با مَحرمِ خودتون نمود پیدا می کنه ..😔👌
#لطفا_بیشتر_مراقب_باشید
#سبک_زندگی
🆔@Clad_Girls
8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر معظم انقلاب به روایت افراد تاثیرگذار دنیا؛ از آیتالله بهجت تا ولادیمیر پوتین و کوفی عنان
#رهبرانه
🆔@Clad_Girls
28.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وات the فـــاااااااز⁉️🤯
⊹
⊹
⊹
وظیفهۍگشتارشــادڪهکارفرهنـــگـےنیست🤦🏿♀😂
#گشت_ارشاد
#سواد_رسانه
🆔@Clad_Girls
زنان ملی پوش نروژی تو سال ۲۰۲۱
به خاطر تن ندادن به عریانی اجباری ۱۵۰ یورو جریمه شدن.
اونوقت بعضیا میشینن شعار میدن که همه جای دنیا زنان تو انتخاب پوشش آزادن.
اون بهشتی که از غرب برات ساختن وجود خارجی نداره.
🗣سید محمد جواد حسینی🇮🇷
🆔@Clad_Girls
🔴مگه میشه هم طرفدار شاه بود؛ و هم مخالف گشت ارشاد😳!!!
بزرگترین گشت ارشاد زمان رضا شاه بود، که چادرها رو به زور از سر زن ها می کشید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای کشور شیعه و مسلمان نسخه سگ پروری میپیچن !
اما برا خودشون در مورد مزیت های چند فرزندی مستند درست میکنن...
سگ بیار، اما بچه نه!
"امیرحسین سعادت"
#فرزند_آوری
#جمعیت
🆔@Clad_Girls
🌸 دختــران چــادری 🌸
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمـــان جــان شـیعه،اهـل سـنت» #قسمت_سی_و_سوم از حرفش لبخند کمرنگی بر لبان
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمـــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت»
#پارت_سی_و_چهارم
با رفتن او، پاهایم سست شد و دوباره روی مبل نشستم. مادر با گامهایی کُند و سنگین بازگشت و مثل من، سر جایش نشست. برای لحظاتی هر دو ساکت به نقطهای نامعلوم خیره بودیم تا سرانجام این سکوت را مادر شکست:
_اصلاً فکر نمیکردم به تو نظری داشته باشه!
نگاهش کردم و دیدم با نگاهی مات به دیوار روبرویش خیره مانده و پلکی هم نمیزند. در جواب جملهای که حرف دلِ خودم بود، هیچ نگفتم که مادر به چشمانم خیره شد و پرسید:
_تو خودت چیزی حس کرده بودی؟!!!
در مقابل سؤال صادقانه مادر چه میتوانستم بگویم؟ من از روزی که او به این خانه قدم گذاشت، پای دلم را در ساحل نمناک احساسش به آب زدم و تا امروز بارها در برابر امواج سهمگین احساسی مبهم، مقاومت کرده بودم تا عنان دلم را به دست شیطان ندهم! بارها ندای نگاهش تا پشت خانه قلبم آمد و من برای رضای خدا، درهای خانه را بستم! بارها نغمه نفسهایش را از پشت پنجرههای جانم شنیدم و به نیت خشنودی پروردگار، پردههای دلم را کشیدم تا حتی نگاهم به نگاهش نیفتد! هرچند در این مدت، قلبم خالی از لغزش نبود و گاهی بیاختیار به تماشای خیالش مینشستم، اما خدا شاهد بود که هرگز نگاهش آنقدر بیحیا نبود که در آیینه چشمانش نقشی را به وضوح بخوانم و به راز درونش پِی ببرم که سکوتم طولانی شد و مادر جواب سؤال خودش را داد:
_اگه نظر منو بخوای، همین نجابتی که این مدت به خرج داده کافیه تا این آدم رو بشناسی!
در برابر پاسخ عارفانه مادر، تنها نگاهش کردم که به رویم لبخندی مادرانه زد و گفت :
_حالا چرا انقدر رنگت پریده؟
و شاید اوج پریشانیام را احساس کرد که از جایش بلند شد و به سمتم آمد. خم شد و شانههایم را در آغوش کشید و همزمان زیر گوشم زمزمه کرد:
_عزیز دل مادر! مادر قربونت بشه! به خدا توکل کن! از خدا بخواه کمکت کنه!
با شنیدن این کلمات لبریز مِهر و محبت، هر آنچه در این مدت بر دلم مانده بود، شبیه شبنمی شیرین پای چشمانم نشست. تنها خدا میدانست که در این مدت چه لحظات سختی را گذرانده بودم؛ از احساسات مبهمی که هر روز به بهانهای درِ خانه دلم را دقالباب میکردند، تا جام سرریز نگاههای پُر از معنی و خالی از حرف او، تا صدای لبریز از احساس و غریبه او و حتی دل خودم که گاهی با من غریبه میشد و حالا معنی و مفهوم همه را با تمام وجودم احساس میکردم!
حق داشتم این کوله بار سنگین احساس را که تا امروز روی شانههای نحیف دلم تحمل کرده بودم، اینجا و در آغوش بینظیر مادرم بر دامنش بگذارم! هرچند حالا بار سنگینتری بر دلم نشسته و آن هم نگرانی از سرنوشتی بود که میخواست با مردی شیعه پیوند پیدا کند، کسی که بارها آرزوی هدایتش به مذهب اهل تسنن را در دلم پرورانده و حالا به خواستگاریام آمده بود. او برایم مثل هر کس دیگر نبود که به سادگی خواستگاریاش را نادیده بگیرم، بیتفاوت از کنار نگاههای سرشار از احساسش عبور کنم و تنها به بهانه تفاوتهای مذهبی، حضورش را از زندگیام محو کنم!
ادامه دارد...
✍🏻به قلــــم فاطمه ولی نژاد
🆔@clad_girls
دلانہ✨
حضرتِــامــــــیــــــر'؏'سخنقشنگـےدارند:
↵درموردآنــچـــہبهآناحاطهیعــلـــمـــۍنداری،سخنمگو!
.
.
.
اگربهشعملکنیم، حقیقتا دنیامون قشنگترمیشه🙄❗️
#دلانه
#کلام_معصوم
🆔@Clad_Girls