هدایت شده از 🌸 دختــران چــادری 🌸
😔☔️
مــیبـــــاره 💦بــارونـــــ☔️
رویــــــــه سَـــــرهـ مـجنـــ❤️ـــونـــ😭
#ڪــربـــلا😭
#یــاحـسـیـنــ❤️
#دختـــران_چـــادری🌸
@clad_girls
هدایت شده از 🌸 دختــران چــادری 🌸
4_1014391358858723949.ogg
1.33M
#مداحی
میباره بارون،روی سر مجنون
توی خیابون روئیایه
@Clad_girls
🔹
حِـجـابـَتـ کِـه زِیـنَـبـی بـاشَـــد نـا خــودآگـــاهـ یــاوَرِ حُـسِـــیـن خــواهـــی شُــــد،
خـــواهَــــرَم گَـــرچِــه نمــی تـوانــی مُـــدافِــعِ حـَـــرَمِ بـانـــو بـاشـــی ، مُــدافِـــعِ چـــادُرَش بــاش...
.
🔸
شَهیــد عَـبـــدُاللــه مَحــمــودی:
خـواهـَــرَم سـیـاهـی چــادُری کـِه تــو را احــاطـه کَـردهـ اســت از سُــرخــی خــون مَــن کـوبَـنــده تَــر اســت.
@Clad_girls
هدایت شده از 🌸 دختــران چــادری 🌸
برات قشنگ میشہ محرم امسال...
حجابت آرامشہ محرم امسال...
بزار کہ چادرت امشب توےِ روضہ...
یادگاریت بشہ محرم امسال...
قول بده به رقیه و عقیله ...
بگو بانو ..دیگہ حجابم تکمیله امسال..✋
🆔 @Clad_Girls🍃🌷
هدایت شده از 🌸 دختــران چــادری 🌸
4_455990205300606150.mp3
5.88M
⬅ #پیشنهادویژه حتما دانلود کنید 👌
⬅ #سید_رضا_نریمانی
پای حرفم میمونم
هرچی تو بگی خانومم
تو هم یه مدافعی
چادر سرت کن
از طعنه کلافه ای
#چادر سرت کن
@Clad_Girls ✌
4_6001123366205915846.mp3
10.07M
◈
توے این دُنیـ🌎ـا
ڪه قلبـم میگیره💔|
نَـواراے روضَتو🏴}گوش میڪنم
💫هرکسی اهل دل باشه
میدونه درس عاشورا حُجب وحیا و عفته →
『سیدرضانریمانی』
🌸 دختــران چــادری 🌸
#سیب_خدا 🍏 👇👇👇
#جیک_و_ماجیک
#سیب_خدا | #پارت_اول
#میم_اصانلو | @biseda313
بینی نخودی شکلش به فضای معطر، سریع الاحساس بود. نقطه ی اوجش هم ظهرِ امروز بود که احساس کرد بوی سیب در محیط خانه پیچیده اما در خانه ی آنها دریغ از یک قاچ سیب!
ذهن کوچکش آمادگی بیست سوالی داشت، با نوای کودکانه پرسید: «مامان جانم! این بوی چیه؟ انگار بوی سیب می آد!» مادرش اکثر اوقات دوکار را با هم انجام می داد؛ شستن ظرف ها و گوش سپردن به رادیو اما آن روز سه کاره شده بود؛ صوت روضه خوان از بلندگوی رادیو در دلش غوغا بپا کرده بود و او به پهنای صورت اشک می ریخت؛ این شد که جواب عجیبی به دخترکش داد: «قربان حس بویایی ات پری زادم، بوی مُحرم هست...!»
پری در آن سن کم، به کلمات غریبه کنجکاوی نشان می داد. خصوصا که این لغت غریبه بسیار قریب به مشامش می رسید؛ غریبه ی آشنای او... مُحرم!
آرام به گوشه ای از مطبخ خزید و چشمان عسلی اش به سقف خیره شد. در رویایش از مُحرم یک خوراکی خوشمزه ساخت که مثل سیب است اما کمی خوشمزه تر، کمی خوشبوتر و قدری سیب تر... آنوقت اسمش را گذاشت: «سیب خدا...» در دلش به او گفت: «تو خیلی خوشبویی، با من دوست می شی؟» و احساس کرد بوی سیب خدا شدت گرفت؛ به این ترتیب دل به دل راه دارد، اتفاق افتاد و آن ها باهم دست دوستی را جانانه فشردند.
زمان در کنار سیب خدا برای پری مثل فرفره می گذشت. حالا دیگر یک غروب از دلداگی آن ها گذشته بود. هم زمان با پوشیدن رخت عزا بر تن آسمان، پری هم به اتفاق برادر و خواهرش به حسینیه ی محل رفتند. آن شب طولی نکشید که پسرها به ترتیب از بزرگ به کوچک صف بستند و زنجیر زنی به صورت سه ضرب، نظم گرفت؛ البته قائله به اینجا ختم نمی شد و تحت مقنعه ی مادر ها، سینه زنی با جگر سوخته رونقی دیگر داشت.
دست های پری هم در دستان خواهرش گره خورده بود اما چشم های عسلی او روی عَلَم بسته شده به کمر برادر، قندک بسته بود. مکث کوتاه او بر روی عَلَم موجب شد تا دوباره بوی سیب خدا، شامه اش را نوازش کند. پری به محض ورود دوست جدیدش، دست خواهرش را به سمت پایین کشید و شتاب زده پرسید: «آبجی! آبجی! مُحرم، عَلَم دوست داره؟» خواهرش آهی کشید و پاسخ داد: «مُحرم، علمداری داشت که از ناحیه ی دست، از دست رفت...داداشی می خواد جاشو پر کنه!»
گرد حسرت بر دل پری نشست. نگاهی به کف دست هایش و بعد به هیکل درشت عَلَم انداخت. با لب و لوچه آویزان گفت: «حیف! من نمی تونم علمدار محُرم باشم؛ عَلَم خیلی بزرگه و دستای من هنوز کوچولوئه اما...آخه... محُرم دوست منه!» خواهرش که از شیرین زبانی پری، به وجد آمده بود، فکری در ذهنش جوشید. ادامه دارد...
🍏🍎🍏🍎🍏🍎🍏
❣ #دختــران_چــادری
✅ ڪانال برتـــر حجابـــ
✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی👇
💟 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گیر دادن به حجاب والیبالیستها
میشه حجاب رو خیلی هنرمندانه تر توی فیلمامون فرهنگ سازی کنیم
نه اینکه خیلی هنرمندانه علیه حجاب کار کنیم😐😐
.
.
.
🆔 @Clad_girls