مرثیه دعبل: «کیف القرار و فی السبایا زینب ...؟»
یعنی: چگونه می توان آرام بود در حالیکه زینب در بین اسیران است... ؟
مناقب ابن شهر آشوب: دعبل میگوید:
چرا بر حسین و اهلش گریه نمی کنی؟
چرا بر کسی که محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بر او گریست گریه نمی کنی؟
در آسمان ملائکه ای بر او گریستند
که بزرگوارانی درخشان و راکع و ساجد بودند
دوستی نبی خدا محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را حفظ نکردند،
وقتی حرارتی را جرعه جرعه بر او خوراندند که سرد نمی شود
حسین را کشتند و پیامبر خدا را با قتل نواده اش مصیبت زده نمودند
و مصیبت فقدان بعد از حسین متفرق و زیاد گردید
این حسین است که با شمشیرها تکه تکه شده
و با خون خود خضاب شده و به شهادت رسیده است
عریان و بدون لباس و بر خاک افتاده
و بین چارپایان و پاهایشان مورد حمله قرار میگیرند
چگونه آرام بگیرم که در بین اسراء زینب است؟
که از فرط حرارت دل صدای یا احمد سر میدهد:
ای جد بزرگوار! سگان با ایمنی آب مینوشند و سیراب میشوند،
ولی ما از آب فرات طرد میشویم
ای جد بزرگوار! از شدت فقدان و طول مصیبتم
و به خاطر آنچه میبینم، برمی خیزم و مینشینم.
دِعْبِلٌ:
هَلَّا بَکَیْتَ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ أَهْلِهِ
هَلَّا بَکَیْتَ لِمَنْ بَکَاهُ مُحَمَّدٌ
فَلَقَدْ بَکَتْهُ فِی السَّمَاءِ مَلَائِکٌ
زُهْرٌ کِرَامٌ رَاکِعُونَ وَ سُجَّدٌ
لَمْ یَحْفَظُوا حُبَّ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ
إِذْ جَرَّعُوهُ حَرَارَةً مَا تَبْرُدُ
قَتَلُوا الْحُسَیْنَ فَأَثْکَلُوهُ بِسِبْطِهِ
فَالثُّکْلُ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ مُبَدَّدٌ
هَذَا حُسَیْنٌ بِالسُّیُوفِ مُبَضَّعٌ
مُتَخَضَّبٌ بِدِمَائِهِ مُسْتَشْهِدٌ
عَارٍ بِلَا ثَوْبٍ صَرِیعٌ فِی الثَّرَی
بَیْنَ الْحَوَافِرِ وَ السَّنَابِکِ یُقْصَدُ
کَیْفَ الْقَرَارُ وَ فِی السَّبَایَا زَیْنَبُ
تَدْعُو بِفَرْطِ حَرَارَةٍ یَا أَحْمَدُ
یَا جَدِّ إِنَّ الْکَلْبَ یَشْرَبُ آمِناً
رَیّاً وَ نَحْنُ عَنِ الْفُرَاتِ نُطْرَدُ
یَا جَدِّ مِنْ ثَکْلِی وَ طُولِ مُصِیبَتِی
وَ لِمَا أُعَایِنُهُ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ.