تو یه رویا بودی ؟ اینکه هر شب توی خواب میدیدمت ولی نداشتمت یا بخاطر اینکه ارزشمند ترین داراییم بودی ولی نمیتونستم لمست کنم ؟ باید فرصت دوباره به چی بدیم ؟ دوباره به زندگیم برگردی و تبدیل به رویایی بشی که حتی دیگه توی خوابم ندارمش ؟
هدایت شده از California Dreaming
تو ستاره ها رو تماشا میکردی ، با نور ستاره ها مسخ میشدی و من به این فکر میکردم که تنها ستاره ی این شهر رو به روم ایستاده .
وقتی بدون فکر به من حرفی میزنی، من حس بدی میگیرم. اون حس بد تبدیل میشه به یه افکار اشتباه و بازتابش میشه رفتاری اشتباه تر که تو قطعا دلت نمیخواد از من ببینی.
من خیلی تلاش کردم دقیقا برعکس تو ، سعی کردم همه چیز رو برای تو آسون کنم دقیقا کاری که تو نکردی. تو حتی هیچ تلاشی هم برای ما نکردی و این چیزی رو درست کرد؟
نه ستارهی خاموشـم ما به زمان نیاز نداشتیم ، زمان فقط به من اجازه داد کمتر به مشکلاتمون فکر کنم و کمتر دیگه تلاشی برای نجات این رابطه تموم شده کنم. همه چیز خراب شد وقتی تو همه چیزو از یاد بردی ، خودتو از یاد بردی و من رو هم همینطور و تصمیم گرفتی بیخیال همه زحماتی که کشیدیم بشی و دوباره اجازه بدی بخش های پر شدهی وجودم از روشناییِ تو دوباره تاریک بشه و من این سوال رو از خودم بپرسم که واقعا کجارو اشتباه رفتم ؟
هدایت شده از
نیمه گمشده عزیزم لطفا سریعتر یه نخ قرمز پیدا کن چون دیگه خسته شدم انقدر صبر کردم
من یه قولی به خودم دادم. اونم اینکه تا وقتی تو توی ذهنمی نباید بذارم بقیه فکرای تو سرم بهت آسیبی بزنن