«آیه ۳۰ سوره نازعات» ╭┅──===──┅╮  🌷@deldadeghann ╰┅──===──┅╯

خداوندا بحقّ خاتمِ عشق به نور عشق و قطبِ اعظم عشق روانم را چو هاجر شاد گردان بجوشان در وجودم زمزم عشق ╭┅──===──┅╮  🌷@deldadeghann ╰┅──===──┅╯

خدایا کمی از این روح امید، مثبت‌نگری و عمیق‌نگری و... رو به ما بده امید... امید... نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆#کانال_دلدادگان ╭┅──===──┅╮  🌷@deldadeghann ╰┅──===──┅╯

شما بلد نیستید با دنیا مذاکره کنید . شما زبان دنیا را بلد نیستید . نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆#کانال_دلدادگان ╭┅──===──┅╮  🌷@deldadeghann ╰┅──===──┅╯

رهبر ما تاکنون دوبار جلوی دوست و دشمن گریه کرده .....😭😭 نگذاریم بار دیگر برای تله ی جمعیتی گریه کند ...😭😭 من جلوی امام زمان عج شرمنده شدم ....😭😭😭 برای نداشتن سرباز امام زمان عج دوباره ........ ما نامرد نیستیم ؟؟؟؟ تاریخ تکرار خواهد شد ؟؟؟ نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆#کانال_دلدادگان ╭┅──===──┅╮  🌷@deldadeghann ╰┅──===──┅╯

بشارتی بزرگ و امید آفرین برای خانم های چادری . لطفا ببینید و در حد امکان منتشر کنید #عاشقان_امام_زمان نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆#کانال_دلدادگان ╭┅──===──┅╮  🌷@deldadeghann ╰┅──===──┅╯

#دولت_عشق #شب_زیارتی نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆#کانال_دلدادگان ╭┅──===──┅╮  🌷@deldadeghann ╰┅──===──┅╯

مناسبِ شب های جمعه نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆#کانال_دلدادگان ╭┅──===──┅╮  🌷@deldadeghann ╰┅──===──┅╯

خانواده شهید آرمان علی‌وردی پیراهن مشکی که این شهید در ماه محرم و عزای اهل بیت(ع) به تن می‌کرد، به امیر عباسی هدیه دادند. این مداح هم با انتشار تصویر این پیراهن نوشت: پیرهنت را به تنم می‌کنم هم به تنم هم کفنم می‌کنم زندگی ام را چو تو نذرِ غمِ دلبرِ دور از وطنم می‌کنم کاش شبیهِ تو فدایی شوم غرقِ به خون، کرب‌وبلایی شوم نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆#کانال_دلدادگان ╭┅──===──┅╮  🌷@deldadeghann ╰┅──===──┅╯

_نام امتحان..؛ فراق یار . . . نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆#کانال_دلدادگان ╭┅──===──┅╮  🌷@deldadeghann ╰┅──===──┅╯

روایتی از سردار حاج یعقوب صمدلویی فرمانده تیپ ۳لشکر مقدس 31 عاشورا در عملیات والفجر هشت ، عراق برای اولین بار از تانک های تی ۷۲ استفاده‌ کرد ، با توجه به اینکه شلیک موشک آرپی چی از روبرو این تانک ها را از کار نمی انداخت لذا برای شکار این تانک ها باید از بغل موشک می زدیم یا باید به برجک شون و یا به باک شون موشک می زدیم تا از کار بیفتند ، از مهندسی لشکر خواستم برای شکار این تانک ها خاکریزهای بریده بریده احداث کند به آرپی‌جی زنها گفتم در چنین جایی یک موشک معادل یک تانک است پس تا وقتی مطمئن نباشند موشک به تانک اصابت نخواهد کرد شلیک نکنند ، به آرپی‌جی زنها گفتم در پشت خاکریزهای بریده بریده کمین کنند تا تانک ها در دید و تیر قرار گیرند و پس از شلیک موشک سريعا تغییر موضع دهند. حین پاتک تانک ها دیدم یکی از آرپی‌جی زنها دو سه تا موشک شلیک کرد ولی تغییر موضع نداد من خیلی ناراحت شدم با خود گفتم مگر من اینها را توجیه نکرده بودم، حاجی می گفت : آتش خيلی زیاد بود تا من خواستم بروم پیش آن آرپی‌جی زن ۳۰۰ تا ۴۰۰ گلوله رسام از بیخ گوشم ویژ ویژ کنان رد شدند ، خودم را رساندم پیش آن رزمنده تا ببینم قضیه چیست، رزمنده آرپی‌جی زن به من گفت: حاجی من خواستم بعد از شلیک موشک تغییر موضع بدهم ولی نتوانستم ، گفتم چرا ؟ به پایش اشاره کرد ، دیدم تانک او را زده و پایش از زانو قطع شده است و با چفیه و باند پایش را بسته است و قادر به حرکت نیست و موقعی که تانک ها جلو می آیند چون احساس خطر می کند پشت سرهم موشک شلیک می کند و در اصل در چنین وضعیتی آن رزمنده خلافی نکرده بود بلکه صحنه را مدیریت کرده بود.