🔻 کرونای جبههای
#طنز_جبهه
یادش به خیر آون روزها 😊
روزایی که خبری از کرونا نبود.
فوق فوقش یه سرما خوردگی بود و یه گرما زدگی و دو سه تا عطسه و .... یه گال !
بله گال
یه بیماری خارشی واگیردار
خب، حق هم داشتیم بگیریم
یه روز فکه بودیم و تا حمام لشکر میومد مستقر بشه، آب گرم نشده می گفتن بار و بندیل رو ببندید که جابجایی داریم.
هنوز جاگیر نشده که باز...
نمیدونم اسم اونجا چی بود که خیلی خارش بجونمون افتاده بود.
نه آبی ، نه رودخونه ای، نه چاهی!
بهداری لشکر با یه حرکت انقلابی تشخیص داده بود این خارشها طبیعی نیست. احتمالا همه گال گرفتین. گفته بود، همه باید حمام کنن و همه لباسها رو بشویند و اونا که وضعشون خیلی خرابه، قرنطینه بشن.
از ماسک و الکل و پروتکل هم که خبری نبود..
شب و صبح اون روز، صبح گاه و دویدن و رزم شب تعطیل شده و همه دار و ندارمون که یه کوله بیشتر نبود رو انداختیم پشت کول و سلانه سلانه رفتیم سر صف.
خنده دار شده بودیم. نه به هر روز که اونقدر مرتب و منظم بودیم نه به امروز..
صف بطرف نیمچه چشمه ای که نزدیک یکی از روستاها بود حرکت کرد.
یک دسته سی نفره و یه باریکه آب و مشتی لباس.
تدارکات هم لطف کرده بود چند قالب صابون قهوهای محلی با مقداری تاید برا لباس ها فرستاده بود.
لخت شدن روبروی هم (با حداقل لباس) برامون خجالت آور بود و مایه شرم ساری. اولش کسی زیر بار نمی رفت ولی با تشر فرمانده گروهان، لخت شدن هم تکلیف شد و امر بر اطاعت از مافوق گذاشتیم و شروع کردیم به درآوردن لباس ها و شست و شوی اونها و حمام با شامپوهای تک نفره زرد رنگ و ...
چند خانم محلی با ظروف آببری تا از دور چشمشان به ما غاصبان آب افتاد از همانجا برگشتند و بیآب رفتن را به لقای ما بخشیدند.
عجب صحنه ای درست شده بود.
یکی آب روی سر دیگری می ریخت و دیگری پشت اون یکی را لیف می زد و دو نفر مشغول چلوندن لباس و..
تا نزدیک ظهر شستیم و رُفتیم و استحمام کردیم و همانطور به محوطه گردان برگشتیم.
درمحوطه هم داستان دیگری بر پا بود.
از همه جذابتر دیدن لباس شستن عباسپور با آن هیبت خاص بود که لباس هایش را در حلبی آبجوش روی آتش گذاشته بود و با چوب، هم می زد، گویی در حال پختن و پز است. و ریسه های پر از لباس خیس آویز شده بین علمک های چادر ها و پتوهای پهن شده در آفتاب و چادرهایی که بالها را بالا زده بودن و..
شیرینی خنده اون روز بر لب و لوچه بچه ها فراموش ناشدنی شد و یادگاری از کرونای جبههای.😘
یادش بخیر اون روزها
جهانی مقدم
🌷@deldadeghann
✍ شهید سیدمرتضی آوینی :
نیم قرنی بیش از حجة الوداع نگذشته است و هستند هنوز ده ها تن از صحابه ای که در غدیرخم دست علی را در دست پیامبر خدا دیده اند و سخن او را شنیده، که: من کنت مولاه فهذا علی مولاه...
اما چشمه ها کور شده اند و آینه ها را غبار گرفته است.
بادهای مسموم نهال ها را شکسته اند و شکوفه ها را فروریخته اند و آتش صاعقه را در همه وسعت بیشه زار گسترده اند.
🌷@deldadeghann
سر دو راهی گناه وثواب
به حب شهادت فڪر ڪن...
به 👀نگاه امام زمانت فڪرڪن...
ببین میتونی ازگناه بگذری...؟!
ازگناه ڪه گذشتی از جونت هم
میگذری... 🕊🥀
#شهـید_محمـدرضا_دهقـان
🌷@deldadeghann
🔸 ﷽ | أمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ
🔸 (آیا بتهایی که معبود شما هستند بهترند) یا کسی که آسمانها و زمین را آفریده؟! و برای شما از آسمان، آبی فرستاد که با آن، باغهایی زیبا و سرورانگیز رویاندیم؛ شما هرگز قدرت نداشتید درختان آن را برویانید! آیا معبود دیگری با خداست؟! نه، بلکه آنها گروهی هستند که (از روی نادانی، مخلوقات را) همطراز (پروردگارشان) قرار میدهند!
" آیه ۶۰ سوره نمل "
🌷@deldadeghann
| مَعْبــَـــــــ🌴ــــــرْ |
🔸 ﷽ | أمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا
ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک 🌱
#سعدی
🌷@deldadeghann
با دار بلا اُنس بگیرید و در آن حال
از #میثم_تمار،بپرسید علے"ع" ڪیست...
[بہ مناسبت ۲۲ذے الحجہ
سالروز شهادت جناب میثم تمار"ع"]
#شادی_روحش_صلوات
🌷@deldadeghann
#ثواب_یهویی
واسه اولین شهیدی که الان به ذهنت رسید
یه صلوات هدیه کن 😊❤️🌺
🌷@deldadeghann