هیأت دولتی که صبح جمعه تشکیل میشد
✅ ما جمعه صبح هم به هیأت دولت میرفتیم و تا ساعت ۱۰:۳۰ کار میکردیم و بعد دستهجمعی به نماز جمعه میرفتیم.
❇️هرکدام هم برای خودمان یک جانماز داشتیم. یک روز آقای رجایی گفت که من میخواهم شما را به جانماز مهمان کنم و ثواب ببرم.
😍خوشحال شدیم و گفتیم که در این صورت ما فقط مُهر با خودمان میآوریم.
🌹فرشی که آقای رجایی آورد، یک گلیم کهنه و سوراخ بود که تمام پشم آن ریخته بود. این مسأله اسباب خنده دوستان شده بود که ما را به عجب فرشی مهمان کردهاید!
و او در پاسخ گفت: همین فرش را داشتیم.
بالاخره فرش را پهن کردیم و در دو ردیف نشستیم.
(راوی: موسی زرگر)
╭┅──===──┅╮
🌷@deldadeghann
╰┅──===──┅╯
4- اهدای اقلام فرهنگی از قبیل مهر و جانماز، جزوات دعا، عکسهای امام، پیشانی بند، کتب مذهبی، عطر و چفیه ارزان قیمت.
5- خدمات آرایشگاهی (اصلاح سر و صورت) و خیاطی.
6- پخش آهنگهای ویژه و نوحه و سرود (بنا به مناسبتهای مختلف).
7- آماده سازی نمازخانه و اقامه نمازهای جماعت.
8- آماده سازی استراحتگاه موقت برای رزمندگان.
9- فراهم شدن خودرو برای رسیدن رزمندگان به واحدهای خود و یا بالعکس به طرف شهر.
10- ارائه خدمات پستی
۱۱- ارائه خدمات بهداشتی و کمکهای اولیه.
12- کتابخانه صلواتی.
۱۳ -حمام صلواتی
ایستگاههای صلواتی علاوه بر ماهیت خدماتی، وعده گاه رزمندگان نیز بودند و مانند منازلی آشنا و آرام بخش برای رزمندگان بهویژه نوجوانان و جوانان محسوب میشدند و فضای معنوی و روحیه بخش داشتند.
در کنار برخی از این ایستگاههای صلواتی، حمام صلواتی هم در دسترس رزمندگان بود. خیاطیهای صلواتی هم در بعضی از ایستگاهها وجود داشت.
ایستگاههای صلواتی داخل شهرهای مناطق جنگی را معمولاً مراکز پشتیبانی جبهه و جنگ آن شهرها اداره مینمودند. در این ایستگاهها افراد متدین، با تجربه و با حوصله خدمات میکردند و خود را شبانه روز وقف رزمندگان کرده بودند. ایستگاههای خارج از شهرها و یا ایستگاههای صلواتی دایر در شهرهایی که جمعیت آنها تخلیه شده بود وابسته به مراکز پشتیبانی جبهه و جنگ شهرستانهای سایر استانهای کشوربود و اقلام مورد نیاز آنها از محل کمکهای جنسی و نقدی مردم (کمک به جبهه) همان شهرستانها تامین میگردید.
╭┅──===──┅╮
🌷@deldadeghann
╰┅──===──┅╯
👇👇👇
🍂 در این ایستگاهها نیز داوطلبین اعزامی از واحدهای پشتیبانی جبهه و جنگ با لباس بسیجی خدمت مینمودند و مانند رزمندگان جبهههای نبرد خدمات خود را عمل به تکلیف دینی و اطاعت از فرامین و رهنمودهای امام امت (ره) میدانستند. در اینجا نیز افراد میانسال و مسن که غالباً از اعضای صنوف شهری و گردانندگان هیاتهای مذهبی بودند همکاری و رفتاری کاملاً پدرانه و محبتآمیز داشتند.
🔅ایستگاههای صلواتی معروف عبارتند بودند از:
1- زینبیه اهواز.
2- ایستگاه صلواتی کرمانشاه که روزانه 5000 رزمنده در این ایستگاه پذیرایی میشدند.
3- ایستگاه صلواتی سوسنگرد.
4- مسجد جامع خرمشهر (بعد از آزدسازی خرمشهر).
5- ایستگاه صلواتی اسلام آباد غرب.
6- ایستگاه صلواتی دارخوین.
7- ایستگاه صلواتی حسینیه.
8- ایستگاه صلواتی پل کرخه.
9- ایستگاه صلواتی قائم آل محمد در خرم آباد.
در سالهای دفاع مقدس، خانوادههای شهدا، مدیران و مسولان سازمانهای دولتی، پیرمردان مسجدی، اعضای هیاتهای علمی دانشگاهها و بازاریان متدین در قالب کاروانهای کوچک و بزرگ به مناطق جنگی سفر کرده و با راهنمایی افراد مستقر در قرارگاهها از جبههها و موقعیتهای مناسب (از لحاظ حفاظتی) بازدید میکردند و رزمندگان اسلام را مورد تفقد قرار میدادند. معمولاً این کاروانها سوغات خود را به رزمندگان اهداء کرده و بخشی از کمکهای جنسی همراه خود را به ایستگاههای صلواتی تحویل میدادند. گرچه کاروانیان از فداکاری و اخلاص رزمندگان درسهای فراموش نشدنی کسب کرده و به پشت جبهه منتقل مینمودند ولی ایستگاههای صلواتی در نظر آنها حکم حریم مکانهای متبرک و مقدس را داشته و بهعنوان توقفگاههای رفع خستگی و کسب روحیه به حساب میآمد.
🔅برای سلامتی رزمندگان اسلام صلوات!
صدای صلوات حاضرین زیر سقف ایستگاه می پیچد و حاجی صلواتی رو به وجد می آورد. با دست لرزان برای لیوانهایی که به طرفش دراز شده شربت می ریزد و با لبخندی ملیح تمنای صلواتی دیگر می کند. (برای نابودی صدام و صدامیان صلوات) هر کس برای یک بار هم که گذرش به جبهه جنگ افتاده باشد، ایستگاه های صلواتی را خوب به یاد می آورد. سید حسین علیخوانی یکی از همان پیر مرد های باصفای ایستگاه صلواتی که می گوید :
یکبار سربازی نزد من آمد و گفت:حاجی لباسم پاره شده و لباس دیگری ندارم که بپوشم،رفتم و بین هدایا را که بچه های دبستانی برای رزمندگان فرستاده بودند گشتم. در میان نامه ها یک سوزن و مقداری نخ پیدا کردم که همراه با یک یاداشت بود .
نامه را دختر بچه ای هشت ،نه ساله فرستاده بود. با خط خودش نوشته بود(رزمنده ی عزیز، امیدوارم دشمن را شکست بدهی،برایت سوزن نخ فرستادم تا اگر لباست پاره شد ان را بدوزی) گریه ام گرفت و سوزن و نخ را به آن سرباز دادم. او هم لباسش را دوخت و به طرف سنگرش به راه افتاد .
در وسط حیاط ایستگاه صلواتی، یک حوض کوچک زیبا بود که همیشه از آب صاف و زلال پر بود. بچه ها یک مار ماهی گرفته بودند و توی حوض انداخته بودند. هر وقت رزمندگان دور حوض جمع می شدند. برای مار ماهی سکه می انداختند توی حوض، و مار ماهی هم خودش رو پیچ و تاب میداد و توی حوض می رقصید. این یکی از سرگرمی های ایستگاه ما شده بود.
╭┅──===──┅╮
🌷@deldadeghann
╰┅──===──┅╯
🔸 ﷽ | وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
🔸 و اگر همه درختان روی زمین قلم شود، و دریا برای آن مرکّب گردد، و هفت دریاچه به آن افزوده شود، اینها همه تمام میشود ولی کلمات خدا پایان نمیگیرد؛ خداوند عزیز و حکیم است.
«آیه ۲۷ سوره لقمان»
╭┅──===──┅╮
🌷@deldadeghann
╰┅──===──┅╯
031027.mp3
123.2K
«آیه ۲۷ سوره لقمان»
╭┅──===──┅╮
🌷@deldadeghann
╰┅──===──┅╯
| مَعْبــَـــــــ🌴ــــــرْ |
🔸 ﷽ | وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْ
گریه ٔ حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی
#حافظ
╭┅──===──┅╮
🌷@deldadeghann
╰┅──===──┅╯
پنجشنبہ است و ياد درگذشتگان
اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
التماس_دعا
بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس
امروز پنجشنبه است
به یاد نفس های گرمی که امروز
در خاک سرد خفته اند..
فاتحه و صلواتی ختم میکنیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
╭┅──===──┅╮
🌷@deldadeghann
╰┅──===──┅╯