🔰 مخالفت روحانیون با پپسی کولا
✍ بخشی از گزارش مخبرهای امنیتی در حدود سال 1325 شمسی
•┈┈┈••✾••┈┈┈•
1⃣ آقایان آیت الله بهبهانی، امام جمعه تهران، آیت الله نوری، حاج میرزا عبد الله چهل ستونی، قهرمانی، به وعاظ دستور دادند پپسیکولا را تکذیب کنند.
2⃣ آقای خرازی نماینده مجلس... فعالیتهایی راجع به از بین رفتن و برداشتن پپسیکولا کردهاند با نظر سید جعفر بهبهانی.
3⃣ آقای برهان پیشنماز مسجد لرزاده، آقای شیخ جواد پیش نماز مسجد خیابان خراسان، حاج شیخ مرتضی کاتوزیان پیشنماز مسجد انبارغله و نمایندههای بروجردی که فرستادهاند مسجد جدید التاسیس جاده شهرری نزدیک میدان شوش، شیخ مهدی حقپناه و شیخ علی اصغر حقپناه و شیخ رضا متبحری و شیخ حسن متبحری که چهارنفر مزبور وابسته به فدائیان اسلام بودند.... بالای منبر تبلیغ میکنند که... پپسیکولا از شراب نجستر است، تومانی یک ریال هم از آن خرج محفل بهائی میشود بر ضرر دین اسلام.
4⃣ شخصی به نام شیخ رضای دوغی که مدت مدیدی است پیشکار آیت الله کاشانی است... میگوید که پپسی که نجس است و هر کس پپسیکولا بخورد رفته به جنگ سیدالشهداء. چندین مرتبه هم متصدیان پپسیکولا از دست او شکایت کرده و پس از اینکه او را به دادگستری بردهاند او را رها نمودهاند.
📎 منبع: برگرفته از اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
فرق #کِفْل و #نَصِیب
#قرآن
#لغت
آیه ۸۵ سوره نساء
(مَّن يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا وَمَن يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُن لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا وَكَانَ اللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقِيتًا)
برخی همچون علامه طباطبایی کفل و نصیب را به یک معنی دانسته اند،
لذا یکی از عزیزان سؤال کرد علت اختلاف تعبیر در آیهٔ فوق چیست؟
چرا برای حسنه از واژه نصیب
و برای سیئه از واژه کفل استفاده کرده است؟
«کِفْل» (بر وزن طفل) در اصل، به معنای (قسمت عقب پشت حیوان) است که سوار شدن بر آن ناراحت کننده میباشد، و به همین جهت، هرگونه گناه و سهم بد را «کِفل» میگویند و نیز به کاری که سنگینی و زحمت داشته باشد «کفالت» گفته میشود. و نیز به معنای بهرهای است که نیاز انسان را بر طرف کند، و ضامن را از این رو «کفیل» گویند که، مشکل طرف مقابل را کفایت کرده و بهره و نصیب او را به او میدهد.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#الله_أکبر
بر اساس برخی روایات (مفضَّل علیه) جمله فوق از این قرار است:
الله أکبر مِن أن یُوصَفَ (خدا بزرگتر از آن است که به توصیف شود و در قالب واژگان و جملات بگنجد)
به عبارت دیگر (الله اکبر من کلّ شیءٍ) درست نمی باشد چون این تقدیر بدین معناست که اگر چه برخی اشیاء بزرگ اند ولی خداوند نسبت به آنها بزرگتر است.
در حالی که این جمله می خواهد بزرگی خدا را به طور مطلق نشان دهد نه به نحو نسبی.
#امشب همه با هم #شعار #الله_أکبر
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
🌸🌺 ۲۲ بهمن ماه، چهل و پنجمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران گرامی باد.🌺🌸
#دهه_فجر🇮🇷
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#علی
نام #علی باعث #طول_عمر :
ترجمه روایت:
حسين بن سعيد گويد: «من و ابن غيلان مدائنى خدمت امام رضا عليه السلام رسيديم. ابن غيلان به حضرت گفت: خداوند امورتان را سامان بخشد! به من رسيده كه هر كس بچّهاى جنين دارد و نيّت كند كه نامش را محمّد بگذارد پسردار مىشود. سپس حضرت فرمود: على محمّد و محمّد على، يك چيز است. ابن غيلان گفت: خداوند امورتان را سامان بخشد! من همسرم را در حالى جا گذاشتهام كه حامله بود شما دعا كنيد كه حمل او پسر باشد. حضرت طولانى به زمين نگاه انداخت و سپس سرش را برداشت و به او فرمود: نامش را على بگذار چون عمرش طولانىتر مىشود. ما به مكّه وارد شديم كه از مدائن نامهاى برايمان آمد كه ابن غيلان پسردار شده است.»
#متن حدیث:
عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَ ابْنُ غَيْلَانَ الْمَدَائِنِيُّ دَخَلْنَا عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع
فَقَالَ لَهُ ابْنُ غَيْلَانَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ بَلَغَنِي أَنَّهُ مَنْ كَانَ لَهُ حَمْلٌ فَنَوَى أَنْ يُسَمِّيَهُ مُحَمَّداً وُلِدَ لَهُ غُلَامٌ.
فَقَالَ: مَنْ كَانَ لَهُ حَمْلٌ فَنَوَى أَنْ يُسَمِّيَهُ عَلِيّاً وُلِدَ لَهُ غُلَامٌ
ثُمَّ قَالَ عَلِيٌّ مُحَمَّدٌ وَ مُحَمَّدٌ عَلِيٌّ شَيْئاً وَاحِداً
قَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنِّي خَلَّفْتُ امْرَأَتِي وَ بِهَا حَبَلٌ فَادْعُ اللَّهَ أَنْ يَجْعَلَهُ غُلَاماً.
فَأَطْرَقَ إِلَى الْأَرْضِ طَوِيلًا ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ لَهُ: سَمِّهِ عَلِيّاً فَإِنَّهُ أَطْوَلُ لِعُمُرِهِ.
فَدَخَلْنَا مَكَّةَ فَوَافَانَا كِتَابٌ مِنَ الْمَدَائِنِ أَنَّهُ قَدْ وُلِدَ لَهُ غُلَامٌ.
الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج6 ؛ ص11
كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية) - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#اصول
منظور از #علم و #قطع در علم اصول و فقه و روایات چیست؟
آنچه می خوانید می تواند جرقه ای برای روشن شدن آتش شوق و تحقیق بیشتر باشد.
شیخ طوسی در کتاب العدة فی اصول الفقه بابی در تعریف علم از دیدگاه اصولیان و فقهاء و فرق آن با ظن باز نموده است و در تعریف علم می گوید: (العلم هوما یقتضی سکون النفس) علم یعنی چیزی که سبب آرامش نفس انسان است.
سید مرتضی در الذریعه نیز همین را می گوید.
شهید آقا مصطفی خمینی در کتاب
«تحريرات في الأصول ؛ ج6 ؛ ص140» می نویسد:
از جستجوی در آثار و روایات چنین به دست می آید که منظور از «علم» و «قطع»ی که در روایات آمده، قطع و علم اصطلاحی منطقی ها و فلاسفه نیست. زیرا از دیدگاه دانشمندان منطق و فلسفه علم یعنی چیزی که احتمال خلاف ندارد. (ليس ما هو مصطلح أهل المنطق الّذي لا يحتمل الخلاف)
منظور #روایات از علم اعم از #علم_عقلی و #علم_عرفی و #علم_تعبدی است.
در دوره معاصر بابی تحت عنوان #اطمینان نیز در کتب برخی از اصولیان باز شده است. منظور از اطمینان همان #علم_عرفی است که اگر چه عقل احتمال خلاف می دهد ولی عقلاء این احتمال را منتفی می دانند زیرا برای نفس، سکون و آرامش حاصل شده است. در این زمینه می توانید به حلقات و الفائق و تقریرات عبدالساتر از درس شهید صدر مراجعه کنید.
برخی از گزارههایی که #قطع را در معنای #علم_عرفی به کار برده اند:
#تواتر مفید قطع است
#اجماع به خاطر تراکم ظنون مفید قطع است.
#سیره قطع آور است.
#نتیجه:
علم در اصطلاح اصولیان #لا_بشرط از یقین عقلی است.
#نتیجه دیگر اینکه اطلاق علم بر أمارات توسط نائینی به معنای #علم_تعبدی است
و نتیجه دیگر اینکه
قطع اصولی به اعتبار عقیده قاطع است نه به اعتبار مطابقت با واقع که یقین فلسفی است. و لذا در ادامه #تجری و نیز قطع قطاع مطرح می شود.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#حدیث
#سند_حدیث
فارغ از دعواهای بین علماء که آیا علم رجال علم است یا نه، و آیا آموختنش جایز است یا خیر و آیا حجیت دارد یا ندارد،
دو روایت در اهمیت سند شناسی و دقت در اینکه از چه کسی حدیث می آموزیم:
#اول:
امير المؤمنين (ع) فرمود: چون حديثى براى شما باز گويند در هنگام نقل آن، آن را به كسى كه براى شما باز گفته نسبت دهيد، اگر راست باشد به سود شما است و اگر دروغ باشد به عهده او است.
{الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج1 ؛ ص52
7- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِذَا حَدَّثْتُمْ بِحَدِيثٍ فَأَسْنِدُوهُ إِلَى الَّذِي حَدَّثَكُمْ فَإِنْ كَانَ حَقّاً فَلَكُمْ وَ إِنْ كَانَ كَذِباً فَعَلَيْهِ. }
#دوم:
جابر بن يزيد گويد بامام باقر (ع) عرض كردم: هر گاه حديثى برايم باز گفتى سندش را نيز بيان فرما. امام (ع) فرمود: پدرم از جدّم از رسول خدا (ص) از جبرئيل (ع) از خدا- عزّ و جلّ- براى من حديث گفته است، و هر حديثى كه برايت گويم با اين سند خواهد بود.
و #فرمود: جابر! همانا اگر يك حديث از شخص راستگو و مورد اطمينان فراگيرى براى تو از دنيا و آنچه كه در آنست بهتر است.
{الأمالي (للمفيد) ؛ النص ؛ ص42
10 قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ ع إِذَا حَدَّثْتَنِي بِحَدِيثٍ فَأَسْنِدْهُ لِي فَقَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص عَنْ جَبْرَئِيلَ ع عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كُلُّ مَا أُحَدِّثُكَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ وَ قَالَ يَا جَابِرُ لَحَدِيثٌ وَاحِدٌ تَأْخُذُهُ عَنْ صَادِقٍ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا.}
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#قرآن
#اعجاز_قرآن
زركشى در كتاب «البرهان فى علوم القرآن» دوازده وجه براى اعجاز قرآن نقل كرده كه به اختصار عبارتند از:
1- خداوند مردم را از معارضه با قرآن منصرف كرده (اين همان قول به صرفه است)
2- اعجاز قرآن مربوط به تأليف خاص آن مىباشد.
3- اعجاز قرآن به خاطر خبرهاى غيبى و پيشگوييهاى آن است.
4- اعجاز قرآن به سبب قصهها و اخبارى است كه از گذشتگان آورده است.
5- اعجاز قرآن به سبب خبر دادن از باطن افراد است (نمونههايى از اينگونه آيات را آورده)
6- اعجاز قرآن به خاطر نظم و صحت معانى و فصاحت الفاظ آن است.
7- وجه اعجاز قرآن فصاحت و غرابت اسلوب و سلامت آن از هر گونه عيب است.
8- وجه اعجاز قرآن نظم و تأليف خاص آن است بگونهاى كه در كلام عرب سابقه نداشت.
9- وجه اعجاز قرآن چيزى است كه نمىتوان از آن تعبير كرد به اين معنى كه وجه اعجاز قرآن چيزى است كه درك مىشود ولى قابل توصيف نيست.
10- اعجاز قرآن به علت استمرار فصاحت و بلاغت در همه قرآن است.
11- اعجاز قرآن به علت بلاغتى است كه ذوق آنرا مىفهمد و نفس آنرا مىپذيرد.
12- اعجاز قرآن به سبب همه آن وجوهى است كه گفته شد و نبايد وجه واحدى را در نظر گرفت.
بدر الدين زركشى، البرهان فى علوم القرآن ج 2 ص 93- 107 همين مطلب را سيوطى نيز به صورت پراكنده آورده( الاتقان ج 2 ص 118).
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#قرآن
#اعجاز_قرآن
اقوال چهار نفر از بزرگان امامیه دربارۀ اعجاز قرآن:
- شيخ طوسى مى گويد: قوىترين قول در نزد من قول كسى است كه مىگويد:
معجز بودن و خارق العاده بودن قرآن به خاطر فصاحت بالاى آن با نظم مخصوص كه دارد، مىباشد. فصاحت به تنهايى و نظم به تنهايى و همينطور صرفه نمىتواند وجه اعجاز قرآن باشد.
- ابن ميثم بحرانى اظهار مى دارد حق اين است كه جهت اعجاز قرآن مجموع سه چيز است فصاحت بالا و اسلوب خاص و اشتمال بر علوم شريفه. وى اضافه مىكند كه منظور از علوم شريفهاى كه در قرآن موجود است عبارت است از علم توحيد و علم اخلاق و سياسات و كيفيت سلوك الى الله و علم احوال پيشينيان ...
- علامه حلى معتقد است كه جهت اعجاز قرآن همان فصاحت بالغه آن است و لذا عربها همواره فصاحت قرآن را تعظيم مىكردند و به همين جهت است كه افرادى مانند «نابغه» وقتى با فصاحت قرآن آشنا شدند اسلام آوردند.
- فاضل مقداد پس از نقل اقوال در مسأله، اين قول را كه جهت اعجاز قرآن مجموع اسلوب و فصاحت و اشتمال بر علوم شريفه است، تقريب مى كند.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB