در خود هزار مرتبه تکرار میشوم
رسوای کویِ برزن و بازار میشوم
یک شب که استخوان ندهی هار میشوم
شاعر اگر نشد سگ دربار میشوم
من علی میکِشَم از عرش مَلَک میآید
تا که از رویِ لبم نام تو را بو بِکِشَد...
- تمنا از علی هم صحبتی با اوست
وَر نَه شفاعت میکند
قبل از او ام البنین مارا -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منو یاد سر زلف تو و دیگر همه هیچ...
چشم لیلی نگهی جانب مجنون نکند
تا که شیدای دگر دارد و رسوای دگر...
زاهدا ناز بهشت از تو و مِیخانه ز من
گر تو را جای دگر هست و مرا جای دگر