تا اینجا خوب بود ولی یهو همه چی غم انگیز شد

افسرده شدم... الان نیم ساعته دارم گریه میکنم و گریه م هم بند نمیاد

من قشنگ یه بسته دستمال تموم کردم. یادم نمیاد آخرین بار کی اونقدر گریه کردم

کاملا پایه ام....🙃

اگر به خاطر پایانش گریه نمی‌کردم بخاطر رمانتیک بازیای ویل گریه م میگرفت...💔

می‌دونی درد چیه..؟! اینه که همیشه دختره فداکاری می‌کنه و به طرف میگه برو بعد میشینه گریه می‌کنه ضجه میزنه..ولی اینکه ویل اومد چراغ واسش نصب کرد بعد گفت می‌خوام ازت در برابر خودم محافظت کنم و خب زنده نمی مونم و باید تنهات بذارم بیشتر اشکم رو در آورد🥲😕

مجموعه ی بازی های میراث - جنیفر لین بارنز ایوری پدر و مادرش را از دست داده و در کنار خواهر ناتنی‌اش زندگی می‌کند. او آرزو دارد به هر ترتیبی که شده، دبیرستان را پشت سر بگذارد و با کمک یک بورسیه‌ی تحصیلی از شهر محل سکونتش برود. روزهای او با تلاش دائمی یکی پس از دیگری می‌گذرند، تا اینکه یک روز پسر جذابی سر راهش سبز می‌شود و خود را گریسون هاثورن معرفی می‌کند. گریسون هاثورن به او اطلاع می‌دهد که پدربزرگ ابرمیلیاردرش، توبیاس هاثورن، از دنیا رفته و نام ایوری را نیز در وصیت‌نامه‌ی خود آورده است. در آن ملاقات مشخص می‌شود که نه ایوری توبیاس هاثورن را می‌شناسد، نه خانواده‌ی هاثورن ایوری را، اما با این وجود او باید برای قرائت وصیت‌نامه در عمارت عظیم هاثورن حاضر می‌شد. در آن عمارت بود که او با دنیای پر از رمز و راز و معمای هاثورن‌ها آشنا می‌شود، یا بهتر است بگوییم گیر می‌افتد و به اجبار پشت میز بازی مرگ و زندگی میراث یک ابرمیلیاردر اسرارآمیز می‌نشیند و این تازه شروع ماجرای بازی‌های میراث است...💸🏎