eitaa logo
دهـہ شصتے ها
12هزار دنبال‌کننده
23.8هزار عکس
8.1هزار ویدیو
29 فایل
گذری بر دوران ڪودڪی ارسال خاطرات و عکسهاتون😍 @Parham22
مشاهده در ایتا
دانلود
کیف لاکچری نگهداری سی دی ، به نظرتون دهه نودیا میدونن سی دی چیه؟ دهہ شصتےها @dahee60
خسرو شاهی دوبلور آلن دلون میگفت یه بار ما رفتیم پاسگاه تصادف کرده بودیم و کتک مفصلی هم خورده بودم. افسره به طرف گفت: مرد مومن تصادف کردین دیگه چرا اینقد زدیش؟ طرف گفت: جناب سروان از پشت زده به ماشین ما! پیاده شده برای من ادا آلن دلون در میاره! دهہ شصتےها @dahee60
بین این نوستالژی زیبا و خاطره انگیز بشقاب خاطرات شما کدومه؟😍🤗 دهہ شصتےها @dahee60
خانه بوی نارنگی می دهد... نارنگی های نارس روزهای اول پاییز... نوستالژی سال های کودکی در من بیدار می شود... هوا بوی پاییزهای کودکی ام را می دهد... پاییزهایی که هر روزش باران می آمد و زمین پر می شد از برگ های نارنجی و خرمالوهای نارسی که زیر پا له می شدند...! دهہ شصتےها @dahee60
زیر آب داغ انقد میسابیدنمون که قرمز میشدیم به نفس نفس میفتادیم 😂 دهہ شصتےها @dahee60
روزی روزگاری توی ایران به جای کار دنبال کارگر میگشتن کت و شلوار صادر میکردیم ! اتومبیل به جای گرون شدن ارزون میشد! تحصیلات و بهداشت رایگان بود دهہ شصتےها @dahee60
دلم کمی مادربزرگ می‌خواهد با لباس گلگلی و دستهای مهربانِ حنا زده و موهایی حنایی و لبخندی که خلاصه‌ی تمام خوشبختی‌های جهان است… دلم کمی عشق می‌خواهد می‌شود یک فنجان چای مهمانم کنی؟ دهہ شصتےها @dahee60
1.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭐️خورشیــــد 🌙جایش را به ماه میدهد ⭐️روز به شب 🌙آفتاب به مهتاب ⭐️ولی مهـــــرخدا 🌙همچنان با شدت میتابد ⭐️امیدوارم قلب هاتون 🌙پر از نور درخشان ⭐️لطف و رحمت خدا باشه 🌙شبتون در پناه خدا ⭐️
🌸✨امروزتون شاد و بینظیر 💓✨یک اقیانوس عشق 🌷✨یک دریا مهربانی 🌸✨یک آسمان آرامش 💓✨یک دنیا شور و شعف 🌷✨یک روز عالی 🌸✨هزاران لبخند زیبا 💓✨را برای تک تکتون آرزومندم 🌷✨روزتون زیبـا و در پناه خداونـد ...
دهہ شصتےها @dahee60
ما دخترهای غمگین شانزده ساله‌ای بودیم که فکر می‌کردیم اگر میشد موهایمان را روشن کنیم، تکلیفمان هم روشن میشد. ما با ماتیک های قایمکی و کابوس‌های یواشکی و آرزوهای دزدکی. ما و کارت پستال‌های《سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد》... ما و شعرهای دوران مدرسه،اولین دست نوشته‌هایی که توی دفتر کوچک یادداشت می‌نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما دزدید. ما که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم. ترسیدیم مقنعه‌هایمان چانه‌دار نباشد و چشم سفید باشیم. ما که توی کتابهایمان فروغ نداشتیم،چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود. ما فقط یاد گرفتیم مثل کبری تصمیم‌های خوب بگیریم و آن مرد ؛ هر که می‌خواهد باشد.مهم این است که داس دارد... دهہ شصتےها @dahee60