eitaa logo
دهـہ شصتے ها
12هزار دنبال‌کننده
23.8هزار عکس
8.1هزار ویدیو
29 فایل
گذری بر دوران ڪودڪی ارسال خاطرات و عکسهاتون😍 @Parham22
مشاهده در ایتا
دانلود
دهہ شصتےها @dahee60
لواشک های خونگی که تابستون تهیه می شد و تا آخر زمستون می شد حالش رو برد. دهہ شصتےها @dahee60
بازی‌های کودکی، آن شادی‌های ساده و زیبا یادش بخیر...🪁 دهہ شصتےها @dahee60
قدیما نمیدونم دل ما خوش بود ؛ یا قدیما بیشتر خوش می گذشت ! نمیدونم سلامتی بیشتر بود ؛ یا ما مریض نبودیم ! نمیدونم ما بی نیاز بودیم ؛ یا توقع ها پایین بود ؟ نمیدونم همه ی چی داشتیم ؛ یا چشم و هم چشمی نداشتیم ! نمیدونم اون موقع ها ؛ حوصله داشتیم ! یا همین حالا وقت نداریم !!! نمیدونم چی داشتیم ،چی نداشتیم ولی روزای خوبی داشتیم دهہ شصتےها @dahee60
از بین غذاهای نوستالژی و خوراکی‌های کودکیمون شما ببشتر کدوم غذا و خوراکی رو دوست داشتین؟ دهہ شصتےها @dahee60
بچه بودیم و چیزی نمی‌فهمیدیم، بچه بودیم و بی‌خیال بودیم، برای خودمان دنیایی ورای این دنیا ساخته‌بودیم و در آن سیر می‌کردیم، شنگول و سرخوشانه تک تک کوچه‌های کودکی را گشت می‌زدیم، چرخ می‌زدیم و برای خودمان خیال‌های جانانه می‌بافتیم. بچه بودیم و همه چیز خوب بود، که خوب نبود، اما ما خوب بودیم، که خوب نبودیم، اما نمی‌فهمیدیم که خوب نیستیم. بچه بودیم و آسمان آبی‌تر بود، زمین سبزتر و آدم‌ها شادتر بودند. بچه بودیم و جهان، خواستنی‌تر بود. بزرگ شدیم و از همه چیزِ دنیا سر در آوردیم، که لبریز شدیم از فکر و دغدغه، که توقعمان بیشتر شد، که جهان را مثل سابق دوست نداشتیم. و فهمیدیم که خوب نیستیم! که ای کاش سر در نمی‌آوردیم، که ای کاش نمی‌فهمیدیم. و اکنون در بن‌بست‌ترین کوچه‌‌های بزرگسالی پناه برده‌ایم به خاطرات روزهای کودکی... از شر حالی که معمولا خوب نیست، از شر ذهنی که بی‌خیالی نمی‌فهمد! دهہ شصتےها @dahee60
دهہ شصتےها @dahee60
مادربزرگم آخرِ همه‌ی تلفن‌هایش میگفت: کاری نداشتم که! زنگ زده بودم صداتون را بشنوم ما هم که جوان و جاهل، چه می‌دانستیم صدا با دل آدم چه می‌کند...♥️ دهہ شصتےها @dahee60
ترشی‌های مادربزرگ اصلا چیز دیگه‌ای بود برای هرکدوم از بچه‌هاش هم یه شیشه حاضر میکرد میگفت: مادر برای شمام ترشی گذاشتم با خودتون ببرین...😍 دهہ شصتےها @dahee60
دهہ شصتےها @dahee60
دوران بی‌تکرار دهه شصت تلویزیون های پایه دار؛ گلدون های کریستال با گل‌های مصنوعی داخلش؛ بافتنی هایی که خیلی هاشو مادربزرگا برامون بافته بودن با طرح های لوزی لوزی ... سبیل پدر و دست مادر که پر از النگو های طلا بود ! چقدر دلم برای اون روزا تنگ شده؛ خیلی چیزا که الان هست نبود ولی زندگی و روابط یه گرمی خاصی داشت ... دهہ شصتےها @dahee60