🌸 حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
بهگونهای قرآن بخوان که
👁 چشم تو قرآن را ببیند،
👂گوش تو قرآن را بشنود و
💖 قلب تو نسبت به معارف بلند او حضور داشته باشد.
💎 باید آن را از آفرینندۀ قرآن تلقی کند،
که قرآن را خدا میگوید
و تو شنونده قرآن هستی.
https://bahjat.ir/fa/content/10831
🏷 #خدا #خودسازی #تهذيب_نفس #قرآن #کلام_الله #آیت_الله_بهجت_ره
💚در مسیر مهدویت💚
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S5W37
❇️ حتی شده سحر بیدار بشو و کمی چای بخور!
آیت الله ناصری:
📿 خیلی سفارش شده به سحرخیزی و نماز شب و قرآئت قرآن در دل شب.
☕️ ولی اگر یک شب حال نماز و دعا هم نبود، کسی سحر بیدار شد ولو نشسته و چای خورده است، همین خوب است، خود بیداری شب، اثر دارد.
🌙 بنشین، یک کم در عظمت خدا فکر کن، در خودت فکر کن که
⭕️ من کجا بودم؟
⭕️ کجا آمدم؟
⭕️ به کجا میروم؟
⭕️ کی من را اینجا آورد؟
همین را فکر بکنی، برایت کافی است. ببین حال تو چه میشود؟ خدا میداند.
در مورد اعمالت فکر کن به خدا بگو:
🤲 «شیطان من را فریب داد. نمیخواستم مخالفت تو را بکنم».
⬅️ اپلیکیشن آیت الله ناصری
🏷 #نماز_شب #آیت_الله_ناصری #خودسازی #تهذيب_نفس #اخلاق #سحر #تفکر #توبه
💚در مسیر مهدویت💚
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S5W65
❇️ فضیلت قرائت و تلاوت قرآن در منزل
آیت الله بهجت (ره):
▫️ در روایت آمده است:
✅ خانههایی که در آنها تلاوت قرآن میشود،
📜 «تُضِیئُ لأهْلِ السمآءِ کما یضِیئُ النجْمُ [أَلْکوکبُ الدری] لأهْلِ الأرْضِ؛
✨ چنانکه ستاره یا ستاره درخشنده برای اهل زمین میدرخشد، برای آسمانیان میدرخشد.» (۱)
🏡 در گذشته صدای قرآن از منازل بلند میشد.
در حالات اصحاب سیدالشهدا علیهالسلام در شب عاشورا آمده است:
📜 «لَهُمْ دَوِی کدَوِی النحْلِ؛
📃 زمزمهای همانند صدای زنبور عسل داشتند».(۲)
✳️ همچنین آمده است که ایشان:
📜 «مَا بَینَ راکعٍ وَ ساجِدٍ وَ قائِمٍ وَ قاعِدٍ؛
📃 در حالات مختلف برخی در رکوع و برخی در سجده و برخی ایستاده و بعضی نشسته [به عبادت و راز و نیاز و مناجات و انس با خدا مشغول بودند]». (۳)
✅ و در خطبه همام در شمار ویژگیهای متقین آمده است:
📜 «فَصافونَ أَقْدامَهُمْ یتْلُونَ آیاتِ اللهِ آناءَ اللیلِ و أَطْرافَ النهارِ؛
📃 مرتب به نماز ایستاده و در لحظات شب در آغاز و پایان روز، آیات خدا را تلاوت میکنند». (۴)
⬅️ در محضر بهجت، جلد ۲، صفحه ۲۹۶
١. مشابه: اصول کافی، ج۲، ص۲۱۰؛ منلایحضرهالفقیه، ج۱، ص۴۷۳؛ و ...
٢. بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۹۳؛ اللهوف، ص۹۱.
٣. همان.
۴. مشابه این سخن از امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره ویژگیهای تقواپیشگان و نشانههای مؤمنان نقل شده است، ر.ک: وسائلالشیعه، ج۶، ص۱۷۲؛ مستدرکالوسائل، ج۴، ص۲۴۰؛ و ...
🏷 #قرآن #آیت_الله_بهجت_ره #خودسازی #تهذيب_نفس
💚در مسیر مهدویت💚
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S5W73
12.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 ای آرزوترین بهار
🎤 حامد جلیلی
🏷 #امام_زمان_عج #صوت_مهدوی
#انتظار #ظهور
💚در مسیر مهدویت💚
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S9W53
🌸 سلام بر بهار مردمان و خرمیبخش روزگاران
🌱 هر سال با رسیدن بهار، جهان آماده استقبال از رستاخیز طبیعت میشود. زمین و زمان گوش به زنگ اسرافیل بهارند، تا در صور خود بدمد و با دمیدنش زمین مرده دگربار زندگی و طراوت یابد؛ درختان به شکوفه بنشینند و انواع گل و ریحان در دشت و دمن برویند.
🌿 چه عظمتی است در این بهار! چه شکوهمند است حیات پس از مرگ و چه زیباست زنده شدن دوباره طبیعت.
❇️ به دلیل شباهتهای زیادی که میان بهار (رستاخیز طبیعت) و قیامت (رستاخیز انسانها) وجود دارد، در قرآن کریم و کلمات معصومان علیهم السّلام بارها از زنده شدن جهان طبیعت در بهار، هم به عنوان دلیل و شاهد و هم به عنوان تذکار و اندرز نسبت به زنده شدن انسانها در روز قیامت یاد شده است.
از جمله در یکی از آیات کریمه قرآن میخوانیم:
📜 وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلی بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُورُ. «۱»
📃 و خدا همان کسی است که بادها را روانه میکند؛ پس [بادها] ابری را برمیانگیزند، و [ما] آن را به سوی سرزمینی مرده راندیم، و آن زمین را بدان [وسیله]، پس از مرگش زندگی بخشیدیم، رستاخیز [نیز] چنین است.
❇️ اما بهار یادآور رستاخیز دیگری نیز هست. رستاخیزی که هیچ کمتر از قیامت کبرا نیست و در شکوه و عظمت هیچ از زنده شدن مردگان در روز حساب کم ندارد.
آری، این رستاخیز چیزی جز رویداد عظیم ظهور نیست. رویدادی که هم نجاتبخش است و هم حیاتبخش؛ هم به انسانها زندگی دوباره میبخشد و هم به جهان طبیعت.
🌷 ازاینرو جا دارد که در آستانه بهار طبیعت، یادی از بهار جانها داشته باشیم. همو که در زیارت حضرتش خطاب به ایشان میگوییم:
📜 ألسّلام علی ربیع الأنام و نضره الأیّام. «۲»
📃 سلام بر بهار مردمان و خرمیبخش روزگاران.
🌹 همو که همه انبیا و اولیا در انتظارش بودهاند و سرور همه اولیا، امیر مؤمنان علی علیه السّلام در فراق او و یارانش ناله سر داده است که:
📜 آه آه شوقا إلی رؤیتهم. «۳»
📃 آه و افسوس، چه سخت شوق ديدارشان دارم!
⬅️ معرفت امام زمان (علیه السلام) و تکلیف منتظران، ص: ۳۳۳
(۱). سوره فاطر (۳۵) آیه ۹.
(۲). مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۹۹، ص ۱۰۱؛
(۳). نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، کلمات قصار، شماره ۱۴۷
🏷 #امام_زمان_عج #سخن_بزرگان #بهار_مردم
💚در مسیر مهدویت💚
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S7W34
❇️ ماجرای نجات از برف ناگهانی کوهستان در ایام نوروز
🏷 قسمت اول:
▪️ مولف کتاب دار السلام در احوالات حضرت مهدی (علیه السلام):
▫️ حقیر در اوایل شباب (جوانی) که شاید مقارن سال ۱۲۶۳ هجری بود، در بلده "بروجرد" در مدرسه "شاهزاده" مشغول تحصیل علم بودم و هوای آن بلد چون اعتدالی دارد در ایّام عید نوروز، باغات و اراضی آن سبز و خرّم میگردد و آثار زمستان از برف و برودت هوا زایل میشود؛ لکن دو فرسخ مسافت- بلکه کمتر- از دروازه شهر گذشته به سمت عراق (منظور از عراق، اراک است) آثار زمستان تا اوّل "جوزا" (خرداد) غالبا ثابت و برقرار است و حقیر پس از دخول "حمل" (فروردین) چون هوا را معتدل دیدم و وقت هم به جهت تفرقه طلاب و رسومات عید نوروز وقت تعطیل بود، با خود خیال کردم که قبر امامزاده لازم التعظیم "سهل بن علی" را که در قریه معروفه به "آستانه" -که از دهات کزاز که محالات عراق (اراک) است- واقع گردیده -و در هشت فرسخی بروجرد واقع شده- زیارت کنم.
و جمعی از طلاب هم بعد از اطلاع بر این اراده، موافقت کرده، با کفش و لباسی که مناسب هوای بروجرد بود پیاده بیرون آمدیم و تا پایه "گردنگاه" که تقریبا در یک فرسخی شهر واقع است آمده، در میان گردنگاه برف دیده شد و نظر به آنکه برف در کوهستان تا ایّام تابستان هم میماند اعتنایی نکردیم.
❄️ چون از گردنه بالا رفتیم، صحرا را پر از برف دیدیم.
لکن چون جاده کوبیده بود و آفتاب هم تابیده بود و مسافت هم تا به مقصود زیاده بر شش فرسخ نمانده بود، به ملاحظه اینکه دو فرسخ دیگر را هم در آنروز میرویم و شب را هم- که شب چهارشنبه بود- در بعض دهات واقعه در اثنای راه میخوابیم، باز هم اعتنایی نکرده روانه شدیم. مگر یک نفر از همراهان که از آنجا برگشت.
پس ما رفتیم، وقت عصر به قریهای رسیده در آنجا توقف کرده شب را خوابیدیم.
🌨 چون صبح برخواستیم دیدیم که برفی تازه افتاده و راه را بسته و جاده را مستور کرده. لکن با وجود آن چون نماز را ادا کردیم و آفتاب هم طلوع کرد آماده رفتن شدیم. صاحب منزل مطلع شده ممانعت نمود و گفت:
🔸 جادهای نیست و این برف تازه همه راهها را پر کرده.
▫️ گفتیم:
🔹 باکی نیست. زیرا که هوا خوب است و دهات هم به یکدیگر اتصال دارد و راه را میتوان یافت.
▫️ لهذا اعتنایی نکرده روانه شدیم. آن روز هم با مشقّت تمام رفته تا آنکه عصر را وارد قریه [ای] شدیم که از آنجا تا به مقصود تقریبا کمتر از دو فرسخ مسافت بود و شب را آنجا در خانه شخصی از اخیار "حاج مراد" نام خوابیدیم.
چون صبح برخاستیم هوا را دیدیم بهغایت برودت و برف دیگر هم زیاده بر برف شب گذشته باریده بود، لکن هوا دیگر ابر نداشت.
(ادامه دارد)
🏷 #مهدویت #تشرفات #امام_زمان_عج
💚در مسیر مهدویت💚
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S4W34
❇️ ماجرای نجات از برف ناگهانی کوهستان در ایام نوروز
🏷 قسمت دوم:
☀️ چون نماز را ادا کردیم و هوا را هم صاف دیدیم و مقصود هم نزدیک بود و شب آینده هم شب جمعه بود و مناسب با زیارت و عبادت و در وقت خروج هم مقصود درک زیارت این شب بود، و بعلاوه قریه دیگر فاصله بود میان این قریه و آن محل مقصود- که آن قریه متعلّق به بعض ارحام حقیر داشت و با عدم تمکّن از وصول به مقصود، توقّف در آن قریه از برای صله ارحام هم ممکن بود- نظر به این همه، باز حرکت کرده اراده جانب مقصود کردیم.
چون صاحب منزل بر این اراده مطلع گردید در مقام منع اکید برآمد و گفت:
🔸 مظان هلاکت است و جایز نیست.
▫️ جواب گفتیم که:
🔹 از اینجا تا قریه ارحام که مسافت چندان نمیباشد و یک گردنگاه زیاده فاصله نیست و هوای آن طرف هم که مانند این طرف نیست و در یک فرسخ مسافت هم مظنه هلاکت نمیباشد.
▫️ بالجمله از او اصرار در منع و از ما اصرار در رفتن. آخر الامر چون اصرار را مفید ندید گفت:
🔸 پس اندک توقف نمایید تا آنکه مرا کاری است، آن را دیده بهزودی بیایم.
▫️ این بگفت و برفت و در اطاق را پیش نمود. چون او برفت ما با یکدیگر گفتیم که:
🔹 مصلحت در این است که تا او نیامده برخیزیم و برویم. زیرا که اگر بیاید باز ممانعت مینماید.
▫️ پس برخواسته اراده خروج کرده [امّا] در را بسته دیدیم. دانستیم آن مرد مؤمن حیله در منع ما کرده. بعد از یأس از تأثیر منع، لاعلاج دیگرباره نشستیم. ناگاه دختری را در میان ایوان آن اطاق دیدیم که کاسه در دست دارد و آمده از کوزه [ای] که در ایوان بود آب ببرد.
آن دختر را گفتم که:
🔹 در را بگشا.
▫️ او هم غافل از حقیقت امر، در را گشود و ما بهزودی بیرون آمده روانه شدیم. بعد از آنکه از اطاق و حیاط که بر بالای تلی واقع بود بیرون آمده، در میان صحرا افتادیم. ناگاه صاحب منزل را از بالای بام- که از برای روفتن برف بر آن برآمده بود- چشم به ما افتاد. فریاد برآورد که:
🔸 آقایان عزیزان نروید. تلف میشوید.
▫️ بیچاره هرقدر اصرار کرد فایده نداد و اعتنایی نکردیم. چون اصرار را با فایده ندید، دوید که:
🔸 راه بسته و ناپیدا میباشد.
▫️ شروع به ارائه طریق و دلالت راه نمود، که:
🔸 حالا که میروید از فلان مکان و فلان طرف بروید.
▫️ و تا آن مکان که آواز میرسید بیچاره دلالت مینمود تا آنکه دیگر صدا نمیرسید. پس سکوت کرد و ما روانه شدیم.
تا آنکه مسافتی از آن قریه دور افتادیم و راه را همچون بالمره مسدود بود نیافتیم و بیخود میرفتیم. گاه بر گودالهایی که برف هموار کرده بود واقع میشدیم [و] تا به کمر یا به سینه فرومیرفتیم و گاه میافتادیم، و بدتر از همه آن بود که رشته قنات آبی هم در آنجا بود که برف و بوران، اثر چاههای آن را مسدود کرده و خوف وقوع در آن چاهها هم بود، و بهعلاوه آنکه راه ناپیدا و برف هم غالبا از زانو متجاوز، و کفش و لباس هم مناسب حضر و هوای تابستان. گاه بعض رفقا چنان فرو میرفتند که متمکّن از خروج نمیگردیدند تا آنکه دیگران اجتماع نمایند و او را از برف و گودال مستور زیر برف بیرون کشند و با وجود این حالت چون هوا آفتاب و روشن بود، میرفتیم. اگرچه در هرچند قدم، میافتادیم یا آنکه در برف فرو میشدیم.
(ادامه دارد)
🏷 #تشرفات #امام_زمان (عج) #نوروز
❇️ ماجرای نجات از برف ناگهانی کوهستان در ایام نوروز
🏷 قسمت سوم (آخر):
🌨 اتّفاقا ابرها به یکدیگر پیوسته هوا تاریک گردید و برف و بوران باریدن و وزیدن گرفت و سر تا پا را تر نمود و اعضای ما از وزیدن بادهای سرد و ریختن برف و بوران از کار بماند. لهذا همگی از زندگانی خود مأیوس شده مظنّه به تلف و هلاکت کردیم و انابه و استغفار کرده، با یکدیگر شروع به وصیّت نمودیم.
پس از فراغ از وصیّت و آمادگی از برای مردن، حقیر به ایشان گفتم که:
🔹 نباید از فضل و کرم خداوند مأیوس شد، و ما را بزرگ و ملجأ و ملاذی هست که در هر حال و وقت، قدرت بر اعانت و اغاثه ما دارد. بهتر آنست که به او استغاثه کنیم و دخیل شویم.
▫️ گفتند:
🔸 چهکس را گویی؟
▫️ گفتم:
🔹 امام عصر و صاحب امر حضرت قائم علیه السّلام را گویم.
▫️ چون این شنیدند همگی به گریه درآمدند و ضجّه کشیدند و صداها را به
🔹 «وا غوثاه أغثنا و أدرکنا یا صاحب الزمان»
▫️ بلند نمودند.
☀️ ناگاه باد ساکن و ابرها متفرق شد و آفتاب ظاهر گردید. چون این را دیدیم بهغایت شاد و مسرور گردیدیم، لکن اطراف را به نظر درآورده؛ از چهار طرف به غیر از تلال (تپه ها) و جبال (کوه ها) چیزی ندیدیم و طرف مقصود را ندانستیم و از ترس آنکه اگر برویم شاید جانب مقصود را خطا کرده [و] به کوهسار مبتلا شویم و طعمه سباع (درندگان) گردیم، متحیّر ماندیم. ناگاه دیدیم که از طرف مقابل بر بالای بلندی شخصی پیاده نمایان گردید و به جانب ما میآید. مسرور شده با یکدیگر گفتیم که: این بلندی بالای همان گردنگاهی است که واسطه میان منزل و مقصود است و این پیاده هم از آنجا میآید. پس او به جانب ما و ما به سمت او روانه شدیم تا آنکه به یکدیگر رسیدیم. شخصی بود به لباس عامّه. او را از اهالی آن دهات گمان کردیم و از او احوال راه را پرسیدیم. گفت:
🔶 راه همین است که من آمدم.
▫️ و به دست اشاره کرد به آن مکانی که در اوّل در آنجا دیده شد و گفت:
🔸 آن هم ابتدای گردنه است.
▫️ این بگفت و از ما گذشت و برفت، و ما هم از محل عبور و جای پای او رفتیم تا آنکه به اوّل گردنگاه- که آن شخص را در آنجا دیدیم- رسیدیم و آسوده شدیم. اثر قدم او را از آن مکان به آن طرف ندیدیم با آنکه از زمان دیدن او و رسیدن ما به آنجا هوا در غایت صافی و نمایان، و برف تازه [ای هم] غیر از آن برف سابق نبود و عبور از میان گردنگاه هم بدون آنکه قدم در برف جا کند ممکن نبود، و از آن بلندی هم تمام آن هموار نمایان بود، و نظر کردیم آن شخص را در میان هموار هم ندیدیم. همگی همراهان از این فقره متعجّب شدند و هر قدر در اطراف راه نظر انداختند که شاید اثر قدمی بیابند دیده نشد، بلکه از بالای گردنگاه تا ورود به قریه ارحام- که قریب به نیم فرسخ بود- همّت خود را صرف آن کردیم که اثر قدمی بیابیم، و ندیدیم و پس از ورود به آن قریه هم پرسیدیم که:
🔹 امروز در این قریه و این طرف گردنگاه برف تازه بارید؟
▫️ گفتند:
🔸 نه، بلکه از اوّل روز تا حال همینطور هوا صاف و آفتاب نمایان بوده، مگر آنکه در شب گذشته قلیل برفی باریده [است].
▫️ پس از ملاحظه این شواهد و آن اجابت و اغاثه بعد از استغاثه، حقیر بلکه همراهان را به هیچوجه شکی نماند در اینکه آن شخص آقا و مولای ما یا آنکه مأمور خاصی از آن درگاه عرش اشتباه بود و اللّه العالم بحقایق الأمور.
⬅️ دار السلام در احوالات حضرت مهدی (علیه السلام)، ص: ۴۹۱
🏷 #مهدویت #تشرفات #امام_زمان_عج
💚در مسیر مهدویت💚
🌐 @DarMasireMahdaviat
🧮 S4W34r2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ درسی بزرگ از زندگی حضرت خدیجه(س)
🎙حجت الاسلام عالی
🏷 #وفات_حضرت_خدیجه(س)
#حضرت_خدیجه (س)
#حجت_الاسلام_عالی
✨ چیزی در گوشم خواند و حافظ کلّ قرآن شدم!
✅ آیت الله بهجت (ره):
▫️ کجا رفتند آنهایی که
📜 «یُذَکِّرُکُمُ اللّهَ رُؤْیَتُهُ.»؛
📃 (دیدارشان شما را به یاد خدا میآورد.)
بودند؟
▫️ میگویند: ماهی تا در آب است قدردان نیست.
❇️ امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف واسطهی بین خالق و مخلوق است؛
رَشَحاتی (۱) به این و مقداری به آن و قطراتی به دیگران میدهد. اگر هزار نفر هم از او استفاضه (=طلب فیض و عنایت) کنند و یا بیشتر، دست خالی بر نمیگردند.
اگر ما خیلی همّت داشته باشیم، فقط میتوانیم به مردم بگوییم:
🔸راه این است و چاه این؛ و راه کمال و زوال، و صعود و سقوط این است، مبادا گم شوید.
▫️ کیست که برود قرآن را بیاورد و به مخالفان بگوید:
🔸 میان ما و شما قرآن حاکم باشد؛
▫️ زیرا آنها دستش را قطع میکنند، چنان که امیرمؤمنان علیهالسّلام قرآن را آورد و نپذیرفتند.
آن آقا میگفت:
▪️ خضر نبی علیهالسّلام در خواب یا بیداری، به من گفت:
🔸 صدایت خوب است، قرآن بخوان،
▪️ گفتم:
🔹 حفظ ندارم.
▪️ گفت:
🔸 گوشات را نزدیک من بیاور.
▪️ چیزهایی در گوشم خواند که نفهمیدم چیست، ولی بعد از آن دیدم حافظ کلّ قرآن شدهام!
▫️ آری، این گونه چیزها را هم میدادند.
⬅️ در محضر بهجت، جلد سوم، نکته ۴۹۹
(۱). «رشحات» جمع «رشحه» در لغت به معنای تراوش و چکیده است و به تراوش و تراویدن آب، «رشحه» میگویند. اما در فلسفه و عرفان، واژه «رشحه» و «رشحات» به معنای تراوش فیض، رحمت، دانش و دیگر امور معنوی از سوی عالم ماوراء طبیعت، میباشد.
🏷 #قرآن #امام_زمان (عج) #آیت_الله_بهجت (ره)
#حضرت_خضر (ع)
💚در مسیر مهدویت💚
🌐 @DarMasireMahdaviat