📉💚📈
زن بود شعر خدا، مرد بود نثر خدا
مرد نثری سره و زن غزلی تر باشد
نثر هر چند به تنهایی خود هست نکو
لیک با نظم چو پیوست نکوتر باشد
#ملک_الشعرای_بهار
@Dariche1
قطار می رود...
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام...
که سال های سال
در انتظار تو...
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام...
#قیصر_امین_پور
@Dariche1
❤️❄️🌼
پر کرده است بوی تو دالان خانه را
عطر تنت تمامی این آستانه را
ای تکیه گاه شانهی من گیسوان تو
گیسو به هم بریز و بزن تازیانه را
حرفی برای از تو نوشتن نداشتم
دست تو داده است به دستم بهانه را
دست مرا بگیر که لبریز تر شوم
تا از تو پر کنم همهی این ترانه را
باید به چشمهای تو ایمان بیاورم
تا پر فروغتر کنم این عاشقانه را
#سعید_ایران_نژاد
@Dariche1
☂☀️🌧
دستور بده شاعر چشمان تو باشم
مجبور كه نه …گوش به فرمان تو باشم
بوسیدن تو جرم شد و فکر قصاصم
محكوم شدم “ نجمه ى ” زندان تو باشم
جانم شدی و عشق شود مسئله ى ما
عید ست اگر مست به قربان تو باشم
خورشيد منى بر همه عمرم تو بتابى
ای کاش که من شمع شبستان تو باشم
بيمار شدم زود بیا تا که نمیرم
یا مرگ ویا در پى درمان تو باشم
دردت بكشم تا كه غمى در تو نبينم
با برگ وفا چتر به باران تو باشم
ايام به كام دل تو شاد نوازد
من رقص كنان شعر و غزلخوان تو باشم
روزى برسد وعده ى فال تو بگيرم
آنروز دَهَم سر که به دامان تو باشم…
#نجمه_زارع
@Dariche1
💔📝❤️
"مثل هرشب هوس عشق خودت زد به سرم
چند ساعت شده از زندگی ام بی خبرم"*
باز هم دفتر شعر من و یک مشت غزل
باز هم.... وقف تو شد شعرم و کلّ هنرم
شعرم و شورم و احساسم و ادراکم را
وقف تو کردم و وارسته ام از دور و برم
می نویسم دو سه تا بیت و .... دوباره گریه
مانع شعر نوشتن شده چشمان ترم
می کشم دستی به چشمانم و بر می دارم
بازهم دفتر خود را و به آن می نگرم
می نویسم دو سه بیت دگر و پایانش
می زنم بوسه به نام تو ولیکن پکرم
مثل اینکه غزلی تازه به دنیا آمد
مثل اینکه هوس عشق خودت زد به سرم
#امید_صباغ_نو
@Dariche1