eitaa logo
aware_shiites
5.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
3هزار ویدیو
17 فایل
🌷دروسی که هر روز در کلاسهای حضوری تدریس می‌شود در این کانال با آقایان و بانوان بزرگ منش به اشتراک گذاشته می‌شود🌷 #خانم_خراسانی @Fighter_loves_God
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر رقیّه جان سلام الله علیها ، بزرگترین استاد ذاکرین اهل بیت علیهم السلام . باید برای عشق جان داد《درس شرایط مداحی اهل بیت علیهم السلام 》 
اگر مایلید مداح اهلبیت علیهم السلام باشید ، لطفاََ در این درس بر بنده کوچک خدا منت بگذارید و مارا همراهی کنید . 
AUD-20210909-WA0004.mp3
12.06M
شرایط مداحی اهل بیت علیهم السلام قسمت 1️⃣ با خودت فکر می‌کنی؛ کاری نداره یه تقویت صداست دیگه یاد گرفتن سبکهاست دیگه کلاس آواز ها رو بگذرونم حنجر ه م از سردی جات دور نگه دارم دیگه تموم یه کم هم سوز به صدا بدم نه ... ابدا" اینا حتی مقدمات مداحی هم نیست لطفأبا ما همراه باشید بزرگوارانِ مشتاق مداحی اهل بیت 18 شهریور 1400 2 صفر 1443 9 سپتامبر 2021  
AUD-20210909-WA0005.mp3
12.67M
شرایط مداحی اهل بیت علیهم السلام قسمت 2️⃣ مداح یعنی تاریخ ... مداح یعنی خیرخواه و دلسوز زحمات اهل بیت علیهم السلام 18 شهریور 1400 2 صفر 1443 9 سپتامبر 2021  
مداحی یعنی سفر به قلب کربلا ، مداحی یعنی سفر به قلب تاریخ ،به گونه ای که گویی یکی از آنان هستی ... مداحی یعنی سوختن آب شدن شمع راه کربلا شدن .. مداحی یعنی هیچ شدن و همه او شدن محو شدن آب شدن ... 
🌷《 بسم الله الرحمن الرحیم 》🌷 طلبه عزیز سادات نیاز به هدیه نماز و روزه داره برای زندگی و بیماری هر یک سال نماز روزه را 1میلیون ت دریافت می‌کنند و بجا می آورند . نیاز به ۲۳ سال نماز روزه دارند . بسیار اهل تقوا و متواضع هستند و تا الان چندین دختر جوان را با همین راه جهیزیه دادند . 《بزرگوار عاشق خدا اگر مرد رهی بسم الله 》 🌷🌷🌷🌷🌷
فدای پاهایت که با خارمغیلان پاره و پرخون می‌گشت...🌹🌹
AUD-20210910-WA0005.mp3
3.91M
《 حجة الاسلام دارستانی 》 حقیقت توبه به زبان شیرین استاد دارستانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چندسال قبل؛ کارشناس محکم و با خشم 😠 در تلویزیون میگه : ۱۴ سال دستور رهبری را برای کار و ازدواج جوانان پیاده نکردند .....!!!!!  
Fighter_loves_God: توبه جلال صاحب کاباره ای در کرج توسط مرحوم کافی(ره) که خودشان تعریف می کنند:  جوری هستم در برنامه تبلیغیم که ‌اینقدر یاس و نا امیدی در قاموس لغتم نیست … گفتم صاحب‌ اینجا کیست؟ گفتند یک جوانی است، سی چهل سالش هم بیشتر نیست. هفت هزار زمین بود، یک استخر بزرگ داشت، قایق توی آن می‌گذاشتند و زن‌ها، پسرها، دخترها، مردها همه مختلط بودند. غوغایی و یک رسوایی عجیبی بود. عرق، شراب، وسکی، کنیاک و‌ این‌ها می‌خوردند. گفتم می‌شود ما ‌این صاحبش را ببینیم؟ گفتند نه حاج آقا، یک طوری هست. من هم دلم درد می‌کند برای ‌این کارها. هر چه فکر کردم که چطور با ‌این صاحب کاباره تماس بگیریم دیدم یک بچه هیاتی را سراغش بفرستیم با ‌این رفیق نیست … یکی از‌ این داش‌های کرج را من دیدم. گفت حاج آقا سلام علیکم، امری داشتید؟ گفتم سلام علیکم، آره بیا ‌اینجا ببینم. گفتم شما با ‌این صاحب کاباره‌ رفیق هستی؟ گفت آره. گفتم آنجا هم رفتی؟ گفت خیلی(خنده حضار). گفتم ما یک کار داشتیم. گفت چیست؟ گفتم فقط می‌خواهم‌ این(صاحب کاباره) را دو ساعت به من برسانی. گفت کجا بیاد؟ گفتم من فردا یک خرده زودتر، از تهران می‌آیم کرج. یک ساعت می‌آیم خانه تو … آمدیم و نشستیم. یک خرده انداختم در وادی شوخی و تفریح و دو تا قصه و یک خرده حالش آوردم تا یک انسی با من پیدا بکند. راه دارد کارها. بعد گفتم فلانی؟ گفت آره، گفتم روزی چقدر اینجا(کاباره) درآمد داری؟ گفت خدا می‌رساند. گفتم کاباره و عرق و شراب، خدا می‌رساند؟! گفت روزی هفت هشت(هزار) تومان در می‌آید. گفتم هفت هشت هزار تومان فروشه؟ گفت نه، روزی هفت هشت هزار تومان درآمد هست. گفتم هفت هشت هزار تومان چیزی نیست، هفتاد هشتاد هزار تومان چیزی نیست، هفتصد هشتصد هزار تومان چیزی نیست، هفت هشت میلیون تومان در روز چیزی نیست، هفتاد هشتاد میلیون تومان در روز چیزی نیست، هفتصد هشتصد میلیون تومان در روز چیزی نیست، هفت هشت میلیارد تومان در روز برای تو چیزی نیست. گفت چطور؟ گفتم با ‌این چوبی که خدا بنا است در قیامت به تو بزند ‌این پول‌ها چیزی نیست. گفت چه چوبی؟ گفتم آقای عزیز، قرآن می‌گوید حرام است، امام می‌گوید حرامه، دین می‌گوید حرامه، اطباء دنیا دارند داد می‌زنند می‌گویند استعمال مشروبات الکلی، خون ریزی مغز می‌آورد، دیوانگی درست می‌کند، زخم معده درست می‌کند. تو چرا همچین کردی؟
Fighter_loves_God: به جان شما مردم، هر چه از قرآن و روایات و نصایح بلد بودم گفتم، دو سه ساعت راجع به شراب و عرق به ‌این(صاحب کاباره) گفتیم، دیدیم نه آقا، ‌این گوشت ناپزه. به ‌این زودی‌ها پخته نمی‌شود. حوصله می‌خواهد. ‌این را برایتان می‌گویم گوش کنید حرفم را بگیرید. به صاحب ‌این مجلس امام صادق علیه السلام قسم، از ‌این توسلات، من چیزها گرفته‌ام. یکی‌ این است. تا خسته شدم، دیدم هر کاری کردم در این صاحب کاباره اثری نکرد، یک دفعه همینطور که با ‌این حرف می‌زدم، زبانم با او(صاحب کاباره) حرف می‌زد ‌این دلم را فرستادم درب خانه خدا. گفتم خدایا، می‌دانم می‌خواهی به من بفهمانی، بگویی حاج کافی حرف‌هایت را بزن، ببین اگر من اثر در آن نگذارم هیچ عرضه‌ای نداری … گفتم خدایا اثری بگذار ‌این صاحب کاباره منقلب بشود. به حقّ حق قسم، تا ‌این توجه قلبی را به ذات مقدس حق پیدا کردم التماسش(التماس خدا) کردم کمکم کن، دو کلمه به صاحب کاباره گفتم، یک دفعه دیدم مثل بمب منفجر شد ‌این سرش را دارد به دیوار می‌زند، داد می‌زند. گفتم چی شده؟ گفت حاج آقا چکار بکنم. گفتم داداش، درب کاباره را ببند. گفت یک گرفتاری دارم، هفتاد هزار تومان قرض(بدهی) دارم، دست یکی از ربا خورهای کرج هست. گفتم تو که گفتی روزی هفت هشت هزار تومان درآمد داریم. گفت تا یک چیزی جمع میشود سر میز قمار می‌نشینم و می‌بازم. همیشه بدهکارم. گفتم حالا می‌گویی چکار کنیم؟ گفت اگر شما میتوانی هفتاد هزار تومان یک جایی برای من قرض بکن، مجانی نمی‌خواهم، خانه هم دارم رهن می‌دهم. گفتم دو ساله من هفتاد هزار تومان پول قرض می‌کنم به تو می‌دهم. گفت چهار ساله. گفتم چهار ساله. گفتیم بسم الله. به امام حسین علیه السلام قسم، یک ریالش را جایی سراغ نداشتم اما با خودم گفتم خدایا ما روی میخ تو می‌پریم تا روی عرش. یقین دارم ا گر برای تو (خدا) هست درست می‌کنی. اگر هم که توی بازی هستم بگذار در تهیه پول بمانم. ‌این دیگر مربوط به نیت است … برای ‌اینکه ‌این(صاحب کاباره) سرد نشود شب در شهر کرج یک منبری داشتم ‌این را با خودم برداشتم بردم آنجا. رفتیم آنجا و بالای منبر مطرح کردم و یک خرده تشویقش کردم که باز ، صبح پشیمان نشود. به مردم گفتم که قرار شده ‌این (صاحب کاباره) همچین جوانمردی بکند و کاباره را ببندد و ما هم قرار هست یک خدمت مختصری به او بکنیم … وقتی از بالای منبر آمدیم پایین، یک بنده خدایی مال کرج هست شهرسازی داره آنجا، ما را کشید کنار، گفت حاج آقا نمی‌خواهد تهران از کسی پول قرض کنی من یک چک می‌نویسم هفتاد هزار تومان به‌ تو می‌دهم. اگر کسی برای خدا قدم بردارد خدا به حال خود نمی‌گذاردش. گفتم جلال جان (صاحب کاباره) کی درب کاباره را می‌بندی؟ گفت حاج آقا هر وقت هفتاد هزار تومان را دادید. گفتم اگر همین الان چکش را به تو بدهم، گفت همین الان می‌بندم … سه چهار تا ماشین سواری برداشتیم رفتیم درب کاباره … رفتیم آنجا، ده پانزده تا شاگرد داشت. یک وقت ‌این‌ها با تعجب دیدند که حاج کافی آمده کاباره. گفتیم بریم جلو. پسره (جلال) را انداختیم جلو. جلال یک وقت جلوی شاگردهایش داد زد … جگرم را حال آورد. گفت به فرمان ولی عصر(عج)، کاباره تعطیل است.‌ این‌ها (شاگردها) به خیالشان که ‌این مست کرده دارد یک چیزی همینطوری میگوید. یک دفعه ‌این‌ها دیدن که آقا جلال، واقعاً آقا جلال شده … من گفتم جلال جان، چهار پنج هزار نفر ناهار تهیه ببین برای روز جمعه. من در مهدیه اعلام می‌کنم و همه رفیق‌ها با ماشین می‌آییم ‌اینجا، داخل صف می‌ایستیم هر نفر ده تومان به تو می‌دهیم ناهار می‌خوریم که خیال نکنی چهار تا عرق خور که رفت مذهبی‌ها مُرده‌اند. 🤔فقط، انسان خوب درست نکنید ‌این خوب را هم نگه بدارید. فقط توبه کن درست نکنید ‌این توبه کن را جمع و جورش بکنید. 🤔 یک ناهاری درست کرد و از مهدیه رفقا را برداشتیم رفتیم. در باغ هفت هزار متری که بلندگو می‌گذاشتند و جمعه‌ها بزن بکوب و رقص بود، ما هم همان بلندگوها را گذاشتیم و اول اذان ظهر اذان گفتیم و یک نماز جماعت سه چهار هزار نفری خواندیم بعد هم ناهار را، خود من هم ده تومان دادم که کسی توقع نکند. همه ناهارها را خوردند، با میل هم پول‌هایشان را دادند. بعد هم به جلال گفته بودم که دویست سیصد تا لنگ تهیه کند. همه هفته جمعه‌ها یک مشت اراذل و اوباش در این استخرها می‌رفتند ‌این هفته بچه مذهبی‌ها می‌خواهند شنا کنند جگرهایشان حال بیاد … شنا کردند و دو نفر از وعاظ تهران هم دعوت کرده بودم منبر رفتند. حاج علامه مداح هم گفتیم آمد یک قصیده‌ای خواند و غوغایی شد. علما خبردار شدند یک مشت آمدند، منبری‌ها آمدند … جلال ماه رمضان امسال آمد خانه ما. گفت حاج آقا، گفتم بله، گفت من امسال کارهایم را کرده‌ام می‌خواهم بروم مکه…» کتاب کافی ، شهید نیمه شعبان صفحه 122 الی 125
نامه امیر مومنان به دزد بیت المال! اما بعد. تو را در امانت خود شريك كردم... چون ديدى كه روزگار ( بر این ملت) چهره دژم كرده و دشمن، آهنگ جنگ نموده و امانت مردم تباهى گرفته و اين امت به تبهكارى دلير شده و پراكنده و بيسامان گرديده، تو نيز با رهبرت دگرگون شدى و با آنان كه از او رخ برتافته بودند، رخ بر تافتى و چون ديگران او را فرو گذاشتى و با خيانتكاران همرأى و همراز شدى. نه رهبرت را يارى كردى و نه امانتش را ادا نمودى. گويى در همه اين احوال، مجاهدتت براى خدا نبوده و گويى براى شناخت طاعت خداوند حجت و دليلى نمى شناخته اى شايد هم مى خواسته اى كه بر اين مردم در دنيايشان حيله كنى و به فريب از غنايمشان بهره مند گردى. چون فرصت به دست آوردى به مردم خيانت كردى و شتابان، تاخت آوردى و برجستى و هر چه ميسرت بود از اموالى كه براى بيوه زنان و يتيمان نهاده بودند، برگرفتى و بربودى، آنسان، كه گرگ تيز چنگ بز مجروح را مى ربايد. اموال مسلمانان را بردى، با دلى آسوده، بى آنكه، خود را در اين اختلاس گناهكار پندارى. واى بر تو، چنان مى نمودى كه ميراث پدر و مادرت را به نزد آنها مى برى. سبحان الله، آيا به قيامت ايمانت نيست، آيا از روز حساب بيمى به دل راه نمى دهى. ... چگونه آشاميدن و خوردن بر تو گواراست و، حال آنكه، آنچه مى خورى و مى آشامى از حرام است. زنان خواهى گرفت، آن هم از مال يتيمان و مسكينان و مؤمنان و مجاهدانى كه خدا اين مالها را براى آنها قرار داده و بلاد اسلامى را به آنان محافظت نموده است. پس از خدا بترس، و اموال آنان را باز گردان، و اگر چنين نكنى و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست يابم، تو را كيفر خواهم كرد، كه نزد خدا عذر خواه من باشد، و با شمشيرى تو را مى زنم كه به هر كس زدم وارد دوزخ گرديد. سوگند به خدا اگر (فرزندان من) حسن و حسين چنان مى كردند كه تو انجام دادى، از من روى خوش نمى ديدند و به آرزو نمى رسيدند تا آن كه حق را از آنان باز پس ستانم، و باطلى را كه به دستم پديد آمده نابود سازم. به پروردگار جهانيان سوگند، اگر آنچه كه تو از اموال مسلمانان به نا حق بردى، بر من حلال بود، خشنود نبودم كه آن را ميراث باز ماندگانم قرار دهم. پس دست نگهدار و انديشه نما، فكر كن كه به پايان زندگى رسيده اى، و در زير خاك ها پنهان شده، و اعمال تو را بر تو عرضه داشتند، آنجا كه ستمكار با حسرت فرياد مى زند، و تباه كننده عمر و فرصت ها، آرزوى بازگشت دارد امّا «راه فرار و چاره مسدود است». نامه ۴۱ نهج‌البلاغه  
شـخصی رســـید محـضر عـلامه طــباطبایی (ره)ســوال ڪرد راه رسیدن به امام زمان عج چیست؟؟ علامـه پاسخ دادند خود امام زمان عــج فرموده است: شما خــوب باشـید ما خـودمان شــما را پیدا میڪنیــم. 📚 آداب انتظار عارفان  
AUD-20210825-WA0063.mp3
1.16M
حجة الاسلام میرزامحمدی یه روضه کوتاه و دلبرانه من گدای یه هفته و دو هفته ت نیستم حسین جان .....😔😢 های محرم آمد و کاری نکردم ....😔😭
Fighter_loves_God: 《 شاعر نیستم فقط حرف دلم گفتم براتون حسین جان 》 کجاهاااااااااا دنبال دل رفتیم که کرونا تمام نشد تا باز صفررسید 😔😭 من که قرار بود دلم گره بزنم به گوشه ء‌ ششم ضریح کربلات حسین جان ......😔 🔥 آتش بگیری ای دل هر چی که زجر کشیدم از میل این دلم بود آتش بگیری ای دل 🔥😭 آتش بگیری ای دل مولا غریب و تنها ست اینجا به خواب غفلت شیعه اسیر دنیاااااااااست 🔥🔥😭 آتش بگیری ای دل ظلمی که کردی عمری بر آن غریب زهرا از حد غم فزون ست آتش بگیری ای دل غفلت مگر ثواب است اینگونه در پیِ آن شهرت طلب نشینی 😔😢 آتش بگیری ای دل خیمه پر آتش و دود گفتی مرحم میاری آتش شدی خودت زود 😭 آخ آتش بگیری ای دل دردم ز حد فزون شد بانگ جرس رسیده محرم هم رسیده بیرون ز خیمه ماندی ای دل خبر نداری 😔😭 آخ آتش بگیری ای دل خون گریه کن دل ای دل سنگ دارند میزنند بر قلب و روی منتظَر از خواب برخیز ای اسیر حرمله تیرش کشیده منتظِر آخ آتش بگیری ای دل  
AUD-20210910-WA0010.mp3
7.04M
شور فوق العاده زیبا میگن روضه دل مردگیه، میگن گریه افسردگیه نمیدونن خبر ندارن حسین آغاز زندگیه کربلایی حمیدعلیمی
بسیار بسیار مهم
1️⃣
2️⃣