eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
13هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
4.4هزار ویدیو
106 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 ویژه 📹 ببینید | مطالعه کتاب "داروهای سرطان" توسط رهبر انقلاب که باعث تحسین اساتید شد ✅ اشراف و گستردگی حوزه های مطالعاتی و حافظه قوی مقام معظم رهبری را ببینید و فریب مدعیان انقلابی گری و جهاد تبیین را نخورید که میگویند اخبار و اطلاعات، کانالیزه به رهبری میرسه!!! (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک کار فرهنگی جذاب و خلاقانه درباره حجاب توسط زوج طلبه (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
عجله برای تخریب دولت قابل درک است، اما تهمت به معلمان چرا؟ 📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 گفتگوی پیامبر(ص) با جوانی که چشمش به باطن عالم باز شده بود (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
از حاتم پرسیدند: بخشنده‌تر از خود دیده‌ای؟ گفت:آری! مردی که دارایی‌اش تنها دو گوسفند بود. یکی را شب برایم ذبح کرد. از طعم جگرش تعریف کردم. صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد. گفتند: تو چه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم. گفتند: پس تو بخشنده‌تری. گفت: نه! چون او هرچه داشت به من داد، اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز دوم ماه مبارک رمضان 🌙 👌 با نوای قاری نوجوان پوریا ملک حسینی (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
▪️ دعای روز دوم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الى مَرْضاتِکَ و جَنّبْنی فیهِ مِن سَخَطِکَ و نَقماتِکَ و وفّقْنی فیهِ لقراءةِ آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین. پروردگارا! در این روز پربرکت مرا به رضایت و خوشنودی خویش نزدیک کن و از خشم و عذاب خود برهان. به من لیاقتی عطا کن تا خاضعانه تسلیم تو شوم و تو را از هرچه به اندیشه‌ام درآید بزرگ‌تر دانم. خدایا! در این ماه توفیق تلاوت قرآن را بر من ارزانی دار تا چشمم به درخشش آیاتت منور شده، قلبم با هدایت کتابت تسکین یابد. به حق رحمتت. ای رحم‌کننده‌ترین رحم‌کنندگان! (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
بدترین درد!! (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
دو کلمه حرف حساب! 📚 @DasTanaK_ir
📺 اجرای مسابقه‌ای جدید توسط یک آرژانتینی مبلغ اسلام 🔻 مسابقه‌ی «محیا» در شب‌های ماه مبارک رمضان از شبکه‌ی دو سیما به روی آنتن می‌رود. این شبکه در شب‌های ماه مبارک رمضان، این مسابقه را برای علاقه‌مندان به گروه مسابقات و سرگرمی‌های صداوسیما تدارک دیده است. «محیا» که محوریت آن آموزه‌های دینی، اخلاق و احکام است، با اجرای «سهیل اسعد»؛ مروج آرژانتینیِ دین اسلام پخش خواهد شد. وی با تجربه‌ی انجام فعالیت‌های نوین دینی در بیش از 30 کشور مختلف اروپایی سکان اجرای این مسابقه را در دست دارد. در این مسابقه، سه گروه دو نفره به رقابت می‌پردازند که می‌توانند دوست، همسر، همکار، سایر اعضای خانواده و ... باشند. «سیدکاظم روحبخش»؛ طلبه سطح خارج حوزه‌ی علمیه از کارشناسان مسابقه‌ی «محیا» هستند. 🔻 مسابقه‌ی «محیا» کاری از گروه معارف شبکه دو سیماست که به تهیه‌کنندگی «نصیری» تهیه شده و هر روز در ایام ماه مبارک رمضان ساعت 18 و 30 دقیقه به روی آنتن می رود و بازپخش آن ساعت 14 روز بعد خواهد بود. 📚 @DasTanaK_ir
لایک گناه!! (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
بسم الله الرحمن الرحیم ● خداوندا: ◇به آنچه دادی تشکر ◇ به آنچه ندادی تفکر ◇به آنچه که گرفتی تذکر که: ◇داده ات نعمت، ◇ نداده ات حکمت، ◇ گرفته ات عبرت است...... یا رب: ● آنچه خیر است در تقدیر ما مقررفرما. ● آنچه شر است از ما جدافرما... (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
تکراری بامزه یک ايراني در امریکا برای شغل دوم یک کلینیک باز می کند بایک تابلو به این مضمون: "درمان بیماری شما با 50 دلار. در صورت عدم موفقیت 100 دلار💵 پرداخت می شود." یک دکتر آمریکایی برای مسخره کردن او و کسب 100 دلار به آنجا می رود و می گوید: من حس ذائقه خود را از دست داده ام ؛ ایرانیه به دستیار خود می گوید: از داروی شماره 22 سه قطره بهش بده . دکتر دارو را می چشد اما آن را تف می کند و می گوید این دارو نیست که گازوییل است! ایرانیه می گه شما درمان شدید! چون طعم گازوییل را حس کردید و 50 دلار می گیرد. چند روز بعد دکتر آمریکایی برای انتقام بر می گردد و می گوید که حافظه اش را از دست داده است. ایرانیه به دستیار خود می گوید: از داروی شماره 22 سه قطره بهش بده . دکتر اعتراض می کند که این دارو که مربوط به ذائقه بود! و ایرانیه می گوید شما حافظه خود را به دست آوردید و درمان شدید !!!! و 50 دلار می گیرد. به عنوان آخرین تلاش دکترچند روز بعد مراجعه می کند و می گوید که بینایی خود را از دست داده است. ایرانیه می گه متاسفانه نمی توانم شما را درمان کنم، این 100 دلاری را بگیرید! اما دکتر اعتراض می کند که این یک50دلاری است. ایرانیه می گوید شما درمان شدید و 50دلار دیگر می گیرد. ايرانيه میزنه رو شونه دکتر آمریکایی و میگه : هيچوقت ایرانی هارو دست كم نگير اینو به اون بایدن هم بگو 😂😂😂 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
جرعه نور! 📚 @DasTanaK_ir
بوستان حدیث 📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تذکر جالب آیت الله علم الهدی به شعری که در تمجید از او خوانده شد 📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 دعای روز سوم ماه رمضان خدایا منو باهوش و خودآگاه کن و از نادانی گمراهی دورم کن 📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺☝️ یکی از جالبترین و افتخار آمیز ترین گفتگوی های بسیار کوتاه و متفاوتی که تا به حال دیده اید. 💠 اتفاقی که دو سال پیش هزاران کیلومتر دور از ایران رخ داد. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
یک دقیقه با قرآن 📚 @DasTanaK_ir
روزه ای به نیت دو سال تعجیل در فرج امام زمان علیه‌السلام! 📚 @DasTanaK_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
شهادت دو روحانی در جریان حمله امروز 🔹 گوینده خبر صداوسیما شهادت دو تن در حادثه حرم مطهر رضوی را اعلام کرد. 🔹ساعت ۱۴ ظهر امروز یک وهابی در صحن پیامبر اعظم (ص) به سه روحانی فعال مشهدی که در حاشیه شهر مشغول به افشای چهره خبیث وهابیت بودند حمله کردند 🔹تصویری از حجت‌الاسلام اصلانی که امروز به شهادت رسید 🆔 @shobhe_shenasi
ما همه کردیم کار خویش را ای بقربانت بجنبان ریش را سلطان محمود به طور ناشناس از کاخش بیرون آمده تا در شهر بگردد و ببیند اوضاع و احوال مملکت از چه قرار است که با گروهی از دزدان برخورد می کند و به آنها می گوید من هم مثل شما دزد هستم. آن دزدان هریک هنری دارند و از شاه می پرسند که هنر تو چیست؟ شاه می گوید هنر من درریش من است. سلطان محمود با علاقه پرسید: خیلی دلم می‏خواهد هنرهای شما را بدانم. مثلاً خود تو بگو ببینم چه هنری داری؟ مرد قوی هیکل لبخندی زد وبا غرور گفت: هنر من در زور و بازوی من است! من می‏توانم بدون هیچ وسیله ‏ای در هر کجا که بخواهم تونلی حفرکنم و از هر کجا که بخواهم سر در بیاورم! دزد دیگری که کنار مرد قوی هکیل نشسته بود گفت: هنر من در گوش های من نهفته است! سلطان محمود با تعجب گفت: گوش که جز شنیدن کار دیگری نمی‏تواند بکند! مرد لبخندی زد و گفت: گوش‏های من می‏توانند بفهمند که سگ‏ها در موقع پارس کردن چه می‏گویند؟! دزد دیگر رو به سلطان کرد و گفت: هنر من در چشم‏های من است. اگر من کسی را در سیاهی شب ببینم، در روز هم می‏توانم او را بشناسم. دزد دیگر در حالی که به بینی‏ اش اشاره می‏کرد گفت: من هم می‏توانم بوی طلا و جواهر را از روی خاک تشخیص دهم. سلطان محمود لبخندی زد و گفت: هنر من در ریش من است! که اگر آنرا از روی رحمت بجنبانم، مجرمان از زندان آزاد می شوند. رئیس دزدها گفت: عجب هنر خوبی داری! ما دزد هستیم و بالاخره روزی سر و کارمان به زندان و جلاد خواهد افتاد. این خاصیت ریش تو خیلی به درد خواهد خورد. سپس همگی به سوی قصر سلطان به راه افتادند. وقتی به نزدیکی آنجا رسیدند. سگ‏های قصر شروع به پارس کردند. دزدی که گوش‏های حساسی داشت، ایستاد و با خنده گفت "سلطان" با ماست. سلطان گفت:شاید راست می‏گوید! رئیس دزدها خنده ‏ی بلندی کرد و گفت: حتماً سلطان محمود هم خود تو هستی؟! دزدی که بینی حساسی داشت به نقطه ‏ای در روی زمین اشاره کرد و به رئیسشان گفت: بوی طلاهای خزانه به مشامم می‏رسد. اگر اینجا را بکنی یک راست از خزانه‏ ی قصر سر در می‏آوریم. رئیس دزدها با سرعتی باور نکردنی شروع به کندن زمین کرد. دزدی که با بینی‏ بوی طلاها را حس می کرد، او را راهنمایی می‏کرد تا از کدام سو حفر کنند. بالاخره پس از مدتی کندن و جلو رفتن، از خزانه ‏ی قصر سر در آوردند. برق طلا و جواهرات خزانه، چشم همه‏ شان را خیره کرده بود. سلطان محمود گفت: بگذارید من بیرون بروم و نگهبانی بدهم. اگر ماموری به اینجا نزدیک شد، شما را خبر می‏کنم . سلطان محمود از خزانه بیرون رفت. به سرعت لباس‏هایش را عوض کرد و به نگهبانان خزانه گفت که چند دزد در آنجا هستند. نگهبان‏ها هم آمدند و دزدها را دستگیر کردند. صبح روز بعد، گروه دزدها را به محضر سلطان آوردند تا در آنجا محاکمه شوند. دزدی که چشم‏هایی تیزبین داشت. تا چشمش به سلطان افتاد، او را شناخت. رو به دوستانش کرد و گفت: این همان مردی است که دیشب با ما همراه شد. خدای من! او سلطان محمود بوده است! همه ‏ی دزدها با تعجب و حیرت به چهره ‏ی سلطان خیره شدند. سلطان فقط لبخندی می‏زد و چیزی نمی ‏گفت. قاضی، محاکمه را آغاز کرد و سرانجام حکم داد که گردن هر چهار دزد باید زده شود . رییس دزدها رو به سلطان کرد و گفت: ما همه کردیم کار خویش را ای بقربانت بجنبان ریش را یعنی وقت آن است که شما هنرت را نشان دهی و ریشت را بجنبانی. سلطان محمود چنین کرد و بخشیده شدند. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b