eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12.3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
108 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 حکایات آموزنده از زندگی آیت الله اسدالله جوادی ☘ برگ دوم: تفقد آیت الله بروجردی 🔹حدود هفتاد سال قبل، در دهه ۳۰ شمسی که آیت الله جوادی طلبه بیست و چند ساله بودند، در یک سفر تبلیغی به استان فارس، دو ماه محرم و صفر را در روستاهای کامفیروز بودند. بعد از اتمام مدت قصد مراجعت داشتند. اهالی محل مبلغ هفتصد تومان که مبلغ قابل توجهی در آن زمان بوده را بعنوان هدیه ایام تبلیغ برای ایشان می آورند و البته می گویند این مبلغ زکات ماست که از کشاوزی و دامداری ناشی شده و اکنون به شما می دهیم. 🔹آقای جوادی که مقلد آیت الله بروجردی بودند با توجه به اینکه از نظر آقای بروجردی گرفتن زکات برای طلاب و اهل علم مکروه بود، از گرفتن آن خودداری می کنند و با کمک اهل محل، آن را صرف اقدامات عمرانی و ساخت حمام و... در همان منطقه می کنند. یعنی یک طلبه جوان که دچار فقر و مشکلات مالی هم بوده، در حدی از تقوا قرار داشته از یک اقدام مکروه - و نه حرام - خودداری کرده و از مبلغ زیادی چشم پوشی می کند و بدون اینکه انتظاری داشته باشد آماده مراجعت می شود. 🔹همان شب خواب می بینند که آیت الله بروجردی به دیدار ایشان آمده از ایشان تجلیل کرده و احسنت می گویند! 🔹در آن دوران عالم بزرگ کامفیروز شخصی بنام "آیت الله سید محمدعلی میرباقری" بوده است. شخصی جلیل القدر و اهل باطن و داری کرامات و علوم غریبه و همچنین دارای تمکن مالی و نفوذ مردمی بالا بوده اند که در احوال ایشان کتابی بنام "آفتاب کامفیروز" نوشته شده است. ایشان هم همان شب آیت الله بروجردی را درخواب می بیند که آقای جوادی را به ایشان معرفی کرده و بعنوان مرجع تقلید وقت، توصیه به تجلیل و رعایت حال او می کنند! 🔹آقای میرباقری فردای آن روز، برادر زاده خود بنام سیداسماعیل را به دیدار آقای جوادی فرستاده و ایشان را با اسب برای دیدار با آقای میرباقری به محل سکونت او می برند. به استقبال آقای جوادی آمده و از ایشان تجلیل کرده و ماجرای خواب خود را به آقای جوادی می گویند و شرح ماجرا را از آقای جوادی می پرسند. بعد از مطلع شدن، مبلغ هفتصد تومان به آقای جوادی هدیه می دهند و می گویند از مال شخصی خودم است. بعدا اقای جوادی با این پول در محله گورتان خانه ای بنا کرده و بدین ترتیب صاحب خانه می شوند. 🔹نکته جالب اینکه آقای میرباقری از آقای جوادی می پرسد اسم شما "اسدالله" است. اما آقای بروجردی شما را به من نشان دادند اما گفتند از این "آقامحمد" تجلیل کنید و هوایشان را داشته باشید. علت چیست؟ 🔹آقای جوادی ماجرای نامگذاری خود را بیان می کنند که قبل از تولد، خداوند چند پسر به والدین ایشان عطا کرده که پدرشان بنام محمدجواد - پدربزرگ آقای جوادی که از علما و اهل کرامت بوده - نامگذاری کرده و در سن کودکی از دنیا رفتند. بعد از تولد آقای جوادی پدرشان قصد داشته همان‌ نام را برایشان انتخاب کند که مادرشان مخالف بوده و می گویند این اسم برای ما شگون نداشته! پدرشان می گویند این حرف ها عوامانه است و ایشان را محمدجواد نام می گذارند. ولی مادرشان اسدالله می نامد و در شناسنامه شان هم اسدالله است ولی محمد نامی بوده که پدرشان گذاشته است که این هم دلیل دیگری بر صادقه بودن رویا می شود. @DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زینب اگر نبود حدیث وفا نبود با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود زینب اگر نهیب نمی‌زد علیه کفر نطق مدافعان ولایت رسا نبود زینب اگر اسیر نمی‌شد به راه دوست دین خدا ز قید اسارت رها نبود زینب اگر طلسم ستم را نمی‌شکست امروز صحبت از شرف اولیا نبود.. در شام و کوفه باز نمی‌کرد اگر زبان نام رسول بر سر گلدسته‌ها نبود اُمّ الکتاب اوست «کلامی» به یک کلام زینب اگر نبود کتاب خدا نبود @DasTanaK_ir | داناب 👈
Akhbar Kootah 16 Bahman.mp3
2.21M
اخبار کوتاه 16 بهمن با صدای @DasTanaK_ir | داناب 👈
های دی بی سی فارسی دانشمندان پی بردند هرچه چای داغ تر باشد دهان را بیشتر می‌‌سوزاند داغ بانو الیزابت دوم ملکه بریتانیا یه ذره سرد شده ولی ما همچنان ادای داغ ها را در می‌آوریم. مریم رجوی گفت ما خودمون وکالت بگیریم شه بانو فرح پهلوی گفت هرکس به پسرم وکالت ندهد بد است علی کریمی گفت طبیعتا شاهزاده اگر شاهزاده پس ما رای می‌دیم که شاهزاده شاهزاده رضا پهلوی گفت وکالت خوبه ولی ژیلت هم بدین حمید فرخ‌نژاد به تلویزیون فارسی دی‌بی‌سی گفت از وقتی به شاهزاده رضا پهلوی وکالت داده‌ام دیگر زیر بار ده هزار دلار نمی‌زایم ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قیام می‌کنم 🔹مداحی حسین طاهری به مناسبت رحلت حضرت زینب کبری (س) @DasTanaK_ir | داناب 👈
🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆 ❁﷽❁ 📜میثاق نامه📜 سه روز بر آستانت سر گذاشته ام و مسیر اشکهایم را کفِ دستانِ خالیم قرار داده ام تا با چک چک بارانِ ندامت ،قلب بی قرارم به عفو و بخششت آرام گیرد. می دانم برای نقاشی لبخند بر لبانم چه آسمان هایی که به زمین دوخته ای میدانم برای پاک شدنم از گناه چه دریاهایی را که متلاطم ساخته ای اکنون می خواهم در مقابل این همه خوبی هایت عهدی ببندم و برای همیشه به آن پایبند بمانم . خدایا تو پوشیده‌ای و پوشیدگیم را خواسته ای ، پس به عشقت میپوشم و از پوشیدگیم بر خود می بالم ؛چون ویژگی مشترک ما میشود. خدایا بلور نگاهت را از فقیری چون من برنداشته ای، من هم هرگز چشم امیدوار فقیری را به کمکم منتظر نخواهم گذاشت خدایا تو بالای و من پایین. دستم به دامان تو وقتی خواهد رسید که زمینیانِ خداگونه را پاس بدارم زین پس فرشته های زندگی ام، پدر و مادرم را چون تاج پادشاهی بر سر خواهم گذاشت و از فیض وجودشان نگاه مهربان تو را خواهم چید. خدایا حُکمت بر تمام عالم جاریست. خطاست من تافته ی جدابافته باشم. پس زین پس حکمت را بر دیده می گذارم و دست اطاعت بر سینه می‌فشارم. باشد که باز هم لایق مهمانی تو در اعتکاف های دیگر و در سالهای آتی باشم تا بتوانم حال دلم را هر سال در کنارت خوب کنم. ✍️ آمنه خلیلی @DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مهدی رسولی رفته پاکستان ، سیل جمعیت برای خوش‌آمدگویی « خمینی ای امام » میخونن! تربیت شده‌ی مکتب حاج قاسمِ که میتونه جشن ۴۴ سالگی انقلاب رو خارج از مرزهامون برگزار کنه شیر مادر حلالت حاج‌مهدی @DasTanaK_ir | داناب 👈
مهر پدری @DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏﷽ ❁ سوگنامه ۱ ❁ ✓عنوان: روضه‌‌ عمه‌‌ی‌ سادات «س» ✓موضوع: اعتقادی ، توسل ، مناسبتی ✓اشاره: ازلسان آیت‌الله جوادی‌آملی - لب شیرین وچوبِ تلخ سخت است مزن ظالم که زینب پایٍ تخت است 🥀 درثواب انتشار سهیم باشید. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 💌دعوتیدبه‌: پایگاه‌فرهنگی‌تبلیغی‌بلاغ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 می‌تونی این دوربین مخفی رو ببینی و اشک نریزی؟ 🔺 شیشه عینک پیرمرد تو خیابون گم شده، داره دنبالش می‌گرده که یه پیامک براش میاد. 🈚️پیرمرد از مردم، کمک می‌خواد تا پیامک رو براش بخونن. 🤷‍♂تو پیامک یه چیزی نوشته بود که خیلی‌ها حاضر نشدن بخوننش؛ که خدا را شکر نشون از مرام و مردانگی هموطنان ما داره!!! 🌺باز هم روز پدر بر همه پدران زنده و درگذشته مبارک باد.🌺 @DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر کریستوفر، کشیش مسیحی که تحقیقات فراوانی درباره تاریخ اسلام بخصوص زندگی حضرت زهرا و حضرت زینب سلام الله علیها کرده میگوید: نیمی از قلب من برای حضرت زهرا و نیمی دیگر برای حضرت زینب است. این کلیپ رو ببینید، چقدر زیبا درباره مقام و عظمت حضرت زینب صحبت میکنه سلام الله علیها @DasTanaK_ir | داناب 👈
بخشنده ترین مردم!! @DasTanaK_ir | داناب 👈
ببخشید برا امر خیر مزاحم شدم 😍😍 ـ😂😂😂 @DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید چطور اشک شاهزاده رو در آوردن 😬 میگه فالوورای علی کریمی و حمید فرخ نژاد فیک بودن بی‌ناموصا 😂 🔻صفحات ما | zil.ink/shobhe_shenasi
✨﷽✨ داستان ترمان ▫️ سال‌ها پیش در شهر خوی مردی بود که به او تِرمان می‌گفتند. ظاهری شیرین‌عقل داشت اما گاهی سخنان حکیمانه‌ی عجیبی می‌گفت. مرحوم پدرم نقل می‌کرد، در سال 1345 برای آزمون استخدامی معلمی از خوی قصد سفر به تبریز را داشتم. ساعت 10 صبح گاراژ گیتیِ خوی رفتم و بلیط گرفتم. از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم، نزدیک رفتم دیدم، ترمان زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود می‌کند. یک اسکناس 5 تومانی نیت کردم به او بدهم. او از کسی بدون دلیل پول نمی‌گرفت. باید دنبال دلیلی می‌گشتم تا این پول را از من بگیرد. گفتم: «ترمان، این 5 تومان را بگیر به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم.» ترمان از من پرسید: «ساعت چند است؟» گفتم: «نزدیک 10.» گفت: «ببر نیازی نیست.» خیلی تعجب کردم که این سوال چه ربطی به پیشنهاد من داشت؟ پرسیدم: «ترمان، مگر ناهار دعوتی؟» گفت: «نه. من پول ناهارم را نزدیک ظهر می‌گیرم. الان تازه صبحانه خورده‌ام. اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم می‌کنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه می‌مانم. من بارها خودم را آزموده‌ام؛ خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر می‌دهد.» واقعا متحیر شدم. 🔹رفتم و عصر برگشتم و دنبال ترمان بودم. ترمان را پیدا کردم. پرسیدم: «ناهار کجا خوردی؟» گفت: «بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید. جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند. روشن کردم مهرم به دلش نشست و خندید، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد.» ترمانِ دیوانه٬ برای پول ناهارش نمی‌ترسید، اما بسیاری از ما چنان از آینده می‌ترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد؛ جمع کردن مال زیاد و آرزوهای طولانی و دراز داریم. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
طنز 😂🤣😆 🔹خانومی تعریف میکرد: من و همسرم با هم بگو مگو کردیم؛ از دست شوهرم ناراحت شدم و با سرعت از اتاق خارج شدم. لباسم رو از پشت گرفت و مانع خروجم شد. در حالیکه من به شدت ناراحت بودم گفتم: ولم کن... بخدا نمیخوام حرفاتو گوش بدم؛ سعی نکن منو راضی کنی بمونم؛ من خیلی از دستت ناراحتم.. نمیخوام حتی صداتو بشنوم حتی یک کلمه، پس خواهش میکنم ولم کن... وقتی سرم رو به عقب برگردوندم دیدم پیراهنم به دستگیره درب گیر کرده و شوهرم سر جای خودش نشسته و از خنده روده بر شده..!😂 خدا هیچکسو اینجوری ضایع نکنه! ــــــــــــــــ 🔹یارو تو سرپايينى دنبال اتوبوس ميدويد! یکی از مسافرا ازپنجره سرشو مياره بيرون با خنده ميگه: فكر نكنم برسى !😏 یارو ميگه: نرسم که بیچاره اید ، راننده منم😂 ــــــــــــــــ زندگیمون الان بین ۲بیت شعر گیر کرده😴 سعدی میگه: برخیز و مخور غم جهان گذران😨😦 تا پا میشم حافظ میگه: بنشین و دمی به شادمانی گذران😦😥😠 فعلا نیم خیز موندیم تا تکلیفم تو بیت بعدی روشن بشه!😀😆😂 (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
تاریخ معاصر تولد قطب قدرت اسلام @DasTanaK_ir | داناب 👈
🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی فرح دیبا (همسر شاه)می‌گوید: 🔸موقع مسافرت ما به آمریکا محمد رضا دستور داد جواهرات متعلق به همسر ریچارد شیردل را که یک میلیون دلار ارزش داشت از یک حراجی عتیقه معروف در لندن خریداری کنند تا ما به ژاکلین کندی هدیه بدهیم! 🔶ژاکلین وقتی چشمش به هدیه سخاوتمندانه محمدرضا افتاد که علاوه بر میلیونها دلار جواهر، میلیونها دلار ارزش تاریخی داشت، از فرط خوشحالی محمد رضا را بوسید! 🔸اما کندی در برابر این هدیه گران بها، یک قطعه کروات پوسیده و رنگ و رو رفته به محمدرضا داد و مدعی شد که این کروات متعلق به جورج واشنگتن اولین رئیس جمهور آمریکا بوده است! 🔸سال‌ها بعد وقتی یک شب در نوشهر به اتفاق ملک حسین پادشاه اردن نشسته بودیم و از هر دری صحبت می‌کردیم، این داستان را برای ملک حسین گفتم، و او با تعجب گفت: یک کروات هم به او داده و مدعی شده‌اند متعلق به جورج واشنگتن بوده است. 🔸محمد رضا با شنیدن این مطلب فحش رکیکی داد و گفت: این پدر سوخته‌ها هر چه کروات و جوراب دسته دوم و کار کرده دارند را به پادشاهان و رؤسای کشورهای جهان سوم می‌دهند و می‌گویند عتیقه است و متعلق به جورج واشنگتن و آبراهام لینکلن بوده است! 📚منابع : ۱-اسرار دربار پهلوی ۲-هزار و یک روز من، خاطرات فرح پهلوی ۳-در کنار شاه، خاطرات فرح پهلوی @DasTanaK_ir | داناب 👈
بوستان حدیث @DasTanaK_ir | داناب 👈
امام شناسی فلسفه ولادت امام علی علیه السلام در کعبه @DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگاه پسران کره ای در مورد حجاب 👈🏻 واکنش جالب پسران کره ای به حجاب و اعتقداتی که زنان مسلمان دارن ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
مدرسه‌اي دانش‌آموزان را با اتوبوس به اردو مي‌برد. در مسير حرکت، اتوبوس به يک تونل نزديک مي‌شود که نرسيده به آن تابلويي با اين مضمون ديده مي‌شود: «حداکثر ارتفاع سه متر» ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود ولي چون راننده قبلا اين مسير را آمده بود با کمال اطمينان وارد تونل مي‌شود اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشيده مي‌شود و پس از به وجود آمده صدايي وحشتناک در اواسط تونل توقف مي‌کند. پس از آرام شدن اوضاع مسئولين و راننده پياده شده و از ديدن اين صحنه ناراحت مي‌شوند. پس از بررسي اوضاع مشخص مي‌شود که يک لايه آسفالت جديد روي جاده کشيده‌اند که باعث اين اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ يکي به کندن آسفالت و ديگري به بکسل کردن با ماشين سنگين ديگر و غيره. اما هيچ کدام چاره‌ساز نبود تا اينکه پسربچه‌اي از اتوبوس پياده شد و گفت: «راه حل اين مشکل را من مي‌دانم!» يکي از مسئولين اردو به پسر مي‌گويد: «برو بالا پيش بچه‌ها و از دوستانت جدا نشو!» پسربچه با اطمينان کامل مي‌گويد: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگيريد و يادتون باشه که سر سوزن به اين کوچکي چه بلايي سر بادکنک به آن بزرگي مي‌آورد.» مرد از حاضر جوابي کودک تعجب کرد و راه‌حل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در يک نمايشگاهي معلم‌مان يادمان داد که از يک مسير تنگ چگونه عبور کنيم و گفت که براي اينکه داراي روح لطيف و حساسي باشيم بايد درون‌مان را از هواي نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالي کنيم و در اين صورت مي‌توانيم از هر مسير تنگ عبور کنيم و به خدا برسيم.» مسئول اردو از او پرسيد: «خب اين چه ربطي به اتوبوس دارد؟» پسربچه گفت: «اگر بخواهيم اين مسئله را روي اتوبوس اجرا کنيم بايد باد لاستيک‌هاي اتوبوس را کم کنيم تا اتوبوس از اين مسير تنگ و باريک عبور کند.» پس از اين کار اتوبوس از تونل عبور کرد. ✨ پی‌نوشت خالي کردن درون از هواي کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسيرهاي تنگ زندگي است.✨ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
202030_970796899.mp3
16.69M
🎙 مستند صوتی (تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران) هر روز یک قسمت قسمت ۱۲: مسئولیت و شغل 🔺 تجربه‌گر کتاب شنود در پی حذف برخی قسمت‌ها توسط ارشاد و نامفهوم شدن برخی قسمت‌های آن و همچنین بیان برخی مطالب گفته نشده، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته‌ است و استاد امینی‌خواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان می‌دارد. @DasTanaK_ir | داناب 👈