#منزل_دوم
اسب حسین به زمینی هولناک رسید و بایستاد
هرچند شاهزاده تازیانه میزد گامازگام
برنمیگرفت.
حسین (ع) فرمود که هیچکس میداند که این چه زمین است؟
یکی گفت: این را ارض ماریه گویند. حسین (ع) فرمود که شاید نامی دیگر داشته باشد.گفتند: آری این موضع را کربلا خوانند.
حسین (ع) گفت: «الله اکبرُ ارضُ کربٍ و بلآءٍ وَ سَفکُ الدّماءِ» این زمین کرب و بلاست این، جای ریختن خونهای ماست.
علیاکبر پیش آمد که ای پدر بزرگوار این چه فال است که میگیری و این چه مقال است که میگویی؟
گفت: ای جان پدر، با جدّت مرتضی علی (ع) در وقت عزیمت صفین، بدین موضع رسیدیم که کربلا میگویند.
امیر فرود آمد و سر در کنار برادرم امام حسن (ع) نهاد و من بر سر بالین وی نشسته بودم،
ناگاه از خواب در آمد، گریان، گریان. برادرم گفت: «یا ابتاه» تو را چه شد؟ گفت: در واقعه دیدم که دریایی از خون در این صحرا بود و حسین من در آن دریا افتاده، دست و پا میزد و فریاد میکرد و هیچکس به فریاد او نمیرسید.
آنگه رو به من کرد و گفت: «یا اباعبدالله» تو را در این صحرا واقعۀ هایله دست خواهد داد. چه خواهی کرد؟
گفتم: صبر کنم و جز صبر و شکیبایی چه چاره دارم؟
امیر گفت:
همچنین کن که مزد صبر کنندگان در شمار نمیآید، «... انّما یُوَّفَّی الصابِرونَ اَجرَهُم بِغَیرِ حِسابٍ» (10/الزمر)
خدا یار صابران است و ما را به تمسک به چیزی که فرمود صبر است.
#کتاب_روضه
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
حسین...
طرح از حمید رضا توکلی
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
#روضه_خوان_کراواتی!
زمانی بود که متواری بودیم، منزلی در مشهد گرفته بودیم که یک اتاق داشت. به خاطر دارم که صاحبخانه، مجلس روضه خوانی داشت و دو تا از مداح های مجلس نیامده بودند؛
#شهید_اندرزگو گفت:
حالا که #روضه خوان تان نیامده، خود من برای شما روضه می خوانم.
در آن زمان به علت این که در حال فرار بودیم «سید» تغییر قیافه داده بود ریشهایش را از ته تراشیده بود و کراوات هم زده بود!
در آن مجلس روضه با همان شکل و قیافه، شروع کرد به مداحی و خانم صاحبخانه باور نمی کرد که آدمی با این وضع و حال، اینقدر خوب بتواند مداحی کند. روضه ی آن روز روضه ی حضرت علی اکبر(ع) بود، همان طور که گفتم تا به حال آن نحوه روضه را نشنیده بودم. جالب این که خودش هم در حین روضه خواندن مثل باران بهاری اشک می ریخت.
#محرم
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
بمناسبت سالگرد شهادت
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
◼️محرم
◼️عاشورا
◼️تاسوعا
*🌿معنای دقیق کلمات عاشورا و تاسوعا چیست؟*
📚 @dastanak_ir
اکثر قریب به اتفاق اهل لغت این تصور را داشتهاند که چون عشر و عاشر از یک ریشهاند و واقعه کربلا هم در دهم ماه محرم اتفاق افتاده است پس عاشورا یعنی دهم محرم، و بر همین قیاس تاسوعا را نیز که با تسع و تاسع شباهت ظاهری دارند روز نهم ماه محرم گفتهاند.
اما این معنا به دلایل زیر اشتباه است:
⚡- آیا واژه عاشورا برای دهم ماهها دیگر نیز به کار میرود؟
مثلاً آیا شنیده شده است که کسی به دهم ماه رجب هم عاشورا گفته باشد؟ یا این مفهوم مختص دهم ماه محرم است؟!
⚡- آیا اگر امام حسین(ع) مثلاً در یازدهم محرم شهید میشد، آنگاه تاسوعا با عاشورا عوض میشد و عاشورا واژه دیگری داشت؟
⚡- در ریاضی اعداد قاعده خود را دارند و هر قاعدهای که بر شمارش اعداد حکم کند بر سلسلهی اعداد هم حاکم خواهد بود. اعداد بر خلاف کلمات استثناپذیر نیستند؛
به طور مثال در کلام عرب اعداد این گونه شمارش میشوند: اول، ثانی ، ثالث ، رابع ... و یا اولاً ، ثانیاً ، ثالثاً ، رابعاً و...
چنانچه تاسوعا و عاشورا در زمرهی اعداد باشند باید قاعدهپذیر باشند، یعنی باید بتوان بقیه اعداد را هم به همان سیاق تلفظ کرد،
مثل تاسوعا ، عاشورا ، ثامونا ، سابوعا ...
اما میبینیم که بقیه اعداد از این قاعده پیروی نمیکنند، لذا نمیتوانیم دلیلی داشته باشیم که تاسوعا و عاشورا عدد هستند تا از قاعدهی شمارش پیروی کنند و این دو روز هیچ ربطی به اعداد ندارد بلکه معنای دیگری دارند.
*🌷عاشورا؛ روز معاشرت با امام(ع)*
عشر به کسر عین و عشرت، به معنای معاشرت و مصاحبت است. معاشر به ضم میم یعنی مصاحب و عاشر اسم فاعل عشر است که خودش ثلاثی مجرد اسم مصدر عشرت است.
*خداوند متعال میفرماید: «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» (نساء/۱۹)*
با زنان آن گونه که شایسته آنان است معاشرت کنید.
عشیر یعنی همدم و رفیق؛ *«وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ» (حج/۱۳)*
چه بد دوستی انتخاب کردهاند و چه بد معاشر و رفیقی است.
العاشور از ریشه عشر به کسی گفته میشود که معاشرت خصلت او باشد. العاشوراء جایی که میل به معاشرت و رفاقت و مصاحبت نمایان میشود و افراد میل معاشرت خود را با کسی که مورد نظر است عرضه میکنند و عاشورا مبالغه است از میل به معاشرت، یعنی *روزی که میل معاشرت و رفاقت با امام(ع) به شدت بالا میرود.*
*🌷تاسوعا؛ روزی برای وسعت ظرفیت*
با خارج شدن عاشورا از سلسلهی اعداد، عدد بودن تاسوعا نیز مورد تردید قرار میگیرد و معنی نهم را از دست میدهد. اتسع به فتح الف یعنی گروههای ۹ نفره شدند. اما اتسع به کسر الف یعنی وسعت پیدا کرد - گشاد شد - فراخ گردید.
اتساع یعنی گسترده شدن و گشاد شدن. بالا رفتن ظرفیت. اتساع شرائین؛ یعنی رگها گشاد شدند و ظرفیت شان برای عبور خون زیاد باشد. التاسوع چیزی که فراخی و گستردگی و ظرفیت اش زیاد باشد؛ و بالاخره التاسوعا یعنی جایی که بتوان ظرفیت را بالا برد و فراخی ایجاد کرد؛ و تاسوعا این معنی را پیدا میکند: *روزی که ظرفیت بالا میرود و در سینهها فراخی ایجاد میشود و به جای تنگی، وسعت مییابد.*
این دو نام از ابداعات امام سجاد (علیهالسلام) است و اگر در بعضی از روایات از پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) از عاشورا گفته شده است، اکثرا جعلیات بنیامیه برای کم کردن اثرات عاشورای امام حسین (علیه السلام) است، اما در مورد تاسوعا تقریباً نداریم که قبلاً از امام سجاد (علیه السلام) لغت تاسوعا به کار برده شده باشد *و این معنا از عاشورا و تاسوعا خیلی عاشقانه است...*
برگرفته از کتاب «سفری از عاشورا تا اربعین» تألیف عبدالله مستحسن..
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شیخ حسین انصاریان: حاج قاسم از گریه کنان عالی بر سیدالشهدا بود
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
جملات عاشورایی شهید آوینی
برشهایی از کتاب «فتح خون»
🏴 یاران! شتاب كنید، قافله در راه است. میگویند كه گناهكاران را نمیپذیرند؟ آری، گناهكاران را در این قافله راهی نیست... اما پشیمانان را میپذیرند.
🏴 دیندار آن است كه در كشاكش بلا دیندار بماند، وگرنه، در هنگام راحت و فراغت و صلح و سِلم، چه بسیارند اهل دین، آنجا كه شرط دینداری جز نمازی غُرابوار و روزی چند تشنگی و گرسنگی و طوافی چند بر گرد خانهای سنگی نباشد.
🏴 جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر آن مشرك بتپرست كه در درون آدمی است ایمان نیاورد، چه سود كه بر زبان لاالهالاالله براند؟
🏴 عجب تمثیلی است این كه علی مولود كعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا كن! اما ظاهرگرایان از كعبه نیز تنها سنگهایش را میپرستند. تمامیت دین به امامت است
🏴 نه عجب اگر در شهرِ كوران خورشید را دشنام دهند و تاریكی را پرستش كنند!
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 #بشنوید| «استاد محمود فرشچیان» خالق تابلوی معروف عصر عاشورا در سال ۵٣، طراحی ضریح مطهر امام حسین(ع) رو هم در سال ٩١ کامل کردن. اینجا روایتی از حال و هوای استاد رو وقت طراحی ضریح میشنوید.
گوینده: مصطفی خواجه حسینی
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🔶خفاش
شگفتی های آفرینش
#موشن_گرافی
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر توان شناخت مستقیم ولی خدا رو نداریم میشود از اطرافیان و حامیان او شناخت حاصل کرد
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#روزپنجم_محرم
#عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
دیدم بریده شد نفسِ ربنایِ تو
در زیر دست و پاست عمو دست و پای تو😭
می آمد از اَواخرِ مقتل صدای تو
از خیمه آمدم که بمیرم برای تو
خوردم قسم به فاطمه، تا زنده ام عمو
با سنّ کم برای تو رزمنده ام عمو
رضاباقریان
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
🔶 خاطره ای زیبا از دکتر عبدالحسین زرین کوب..
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دلتنگ چای روضه
🔸تو بن بستهای زندگیتون چیکار میکنید؟!
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 فیلم قدیمی از روضهخوانی مرحوم فلسفی برای امام خمینی (ره)
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
داناب (داستانک+نکاتناب)
🔶 خاطره ای زیبا از دکتر عبدالحسین زرین کوب.. ــــــــــــــــ #داناب (داستانکونکاتناب) دانابی ش
🔶خاطره ای زیبا از دکتر زرین کوب:
روز #عاشورا بود و در مراسمی به عنوان سخنران دعوت داشتم ،مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح #روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی،نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم.
دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند،برای همین نمیخواستم،فعلا کسی متوجه حضورم بشود،هرچه بیشتر فکر میکردم ،کمتر به نتیجه می رسیدم،ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد:
ببخشید شما استاد #زرین_کوب هستید ؟گفتم:استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم خوشحال شد،شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته،بنده را از نزدیک ببیند،همین طور که صحبت میکرد،دقیق نگاهش می کردم،این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟
پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل #حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را میخواند
پرسیدم:حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟گفت:سؤالی داشتم و سپس پرسید:شما به #فال_حافظ اعتقاد دارید؟گفتم:خب بله،صددرصد گفت:ولی من اعتقاد ندارم پرسیدم:من چه کاری میتونم انجام بدم؟از من چه خدمتی بر میاد؟ ( #عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم)
گفت:خیلی دوست دارم معتقد شوم،یک زحمتی برای من می کشید؟گفتم:اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه گفت:یک #فال برام بگیر گفتم ولی من #دیوان_حافظ پیشم نیست بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت:بفرما مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم،نیت کنید
فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمیخوام، میخوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز #عاشورا ) چی می گه ؟؟ برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال حافظ ..عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ #عشق و علاقه این مرد به حافظ چی ؟
با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد
متوجه تردیدم شد، گفت : چی شد استاد ؟ گفتم : هیچی، الان چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم : زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
💚زان یار دلنوازم شکریست با شکایت /گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم/ یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان #تشنه_لب را آبی نمیدهد / کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا / سرها #بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی/ جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود /از گوشهای برون آی ای #کوکب_هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/ زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم /یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست/ کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم / جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ/ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت💚
🌸خدای من این غزل موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نیست،پس چیست؟سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل،از این زاویه نگاه نکرده بودم،این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده
بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه میکرد،طوری که تمام بدنش میلرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود.
متوجه شدم عده ای دارند مارا تماشا میکنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده،حالا دیگر میدانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم.
بلند شدم،دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم،دستش را به نشانه ادب بوسیدم.گفت معتقد شدم، معتقد بووودم،ایمان پیدا کردم استاد،گریه امانش نمی داد!
آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای #روضه من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند.پیشنهاد میکنم هر وقت حال خوشی داشتید، این #غزل را بخوانید.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
🌸 تصویری متفاوت از آیتالله بهجت + توصیه تربیتی
در کتاب «به شیوه باران» صفحه ۳۹ آمده است:
بچهها توی خانه بازیگوشی و شیطنت میکردند. گاهی درمانده میشدیم.
از آیتاللهالعظمی بهجت (قدسسره) پرسیدم: «با بچهای که از دیوار راست میرود بالا و حرف گوش نمیکند، باید چه کار کرد؟»
گفت: «همانطوری که توقع دارید خدا با شما رفتار کند، با این بچهها هم همانطور رفتار کنید. اینطور اگر نگاه کنید، دیگر زدن بچهها یا بداخلاقی با آنها بهخاطر اشتباه، بیمعنی میشود. بچه هم احساس نمیکند که بابایش درکش نمیکند».
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
▪️این غیرت رشتی هاست...
💬عطیهنجاری
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
نعـــره زد : اِن تَنکُرونـــی
ریخت لشــکَر را بِهَـــــم
وارث جنــگ جمــــــل
شاگردِ سقا #قاسم است..
پشت لشکرهمه باترس بِهَم میگفتند :
پسرِشیرِجمل نیست؟ چه جنگی دارد !!
#قاسمبنالحسن💔
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 ۱۰ کتابی که در ماه محرم باید بخوانیم
▪️چهارمین کتاب: «آوای درد» از نشر عهد مانا
قدیمیترین و شاید نخستین ترجمه فارسی «لُهوف»
بخشهایی از کتاب و معرفی آن را در ویدیوی بالا ببینید
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
▪️قلمت بشکند تاریخ! اگر ننویسی، قبیله ما پای "زینب" ماند ...
سکینه واعظی از مادران بزرگ و فداکار دیار اصفهان بود که سه پسر، یک دختر، یک عروس و یک دامادش به فیض عظیم شهادت نائل آمده بودند. شهیدان ابراهیم، حسن، محمد و فاطمه فرزندان این مادر قهرمان و مرتضی و طیبه واعظی داماد و عروس او بودند.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
💎امام حسین علیه السلام:
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آرزویش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود
مَن حاوَلَ اَمراً بِمَعصِیَةِ اللهِ کانَ اَفوَتُ لِما یَرجو و اَسرَعُ لِما یَحذَرُ
📚تحف العقول، صفحه248
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
✨﷽✨
🌼حکایت خوبان
✍️سید مهدی قوام روضه خوانی که پاکت روضه خوانی اش را به زنان بدکاره میبخشید.
روضه خوان مشهور شهر بود ، یکی از شبهای محرم الحرام ، تهران قدیم ، بعد از آخرین مجلس به راننده گفت: فلانی! امشب مستقیم مرا به منزل نبر ، اول به لاله زار میرویم ، تا اسم لاله زار را آورد برق راننده را گرفت، آخر آن زمان در تهران هرکس میخواست به معصیت و عیش حرامی مرتکب شود میرفت آنجا، راننده روضه خوان میگفت: با تعجب و حیرت به سمت لاله زار رفتیم ، مدام بین راه باخود میگفتم سید مهدی را چه به لاله زار! وارد خیابان شدیم، چند کاباره اینجا بود که با وجود فرا رسیدن ماه عزا همچنان فعالیت داشت، جلوتر کنار خیابان زن فاحشه ای منتظر ایستاده بود تا بقول معروف مشتری پیدا کند و خودش را به او بفروشد، همین که از مقابل آن زن بد کردار گذشتیم ، حاجی زد بروی شانه ام و گفت: نگه دار! میگم نگه دار! تعجب من صد چندان شد، خدای من! نکند سید مهدی... خیلی بهم ریختم و نگران شدم. ترمز کردم ، حاجی پیاده شد، رفت بسمت زن بد کاره ، سرش را پایین انداخت ، سلام کرد، دستش را زیر عبایش برد، پاکتی از جیب عبایش بیرون آورد، به آن فاحشه با لحن پدرانه ای گفت: "این پاکت یک دهه روضه خوانی منه، تو رو به صاحب این عزا ، تا وقتی پول این پاکت تمام نشده از این راه پول درنیاور.
یکسال گذشت ، سید مهدی عازم کربلا شده بود ، در حرم سیدالشهدا علیه السلام مردی جلویش را گرفت،حاج آقا ببخشید ، سلام علیکم جوان، بفرمایید، حاج آقا آنجا گوشه ی صحن خانمم ایستاده ، از وقتی شما را دیده گریه اش بند نمی آید ، بمن گفت با شما کار دارد، سید مهدی رفت به سمت خانم، سلام کرد، بفرمایید خواهرم ،صدای گریه زن از زیر پوشیه بگوش میرسید،حاج آقا میدونی من کی هستم، شب آخر محرم، خیابان لاله زار، از وقتی پول روضه خوانی ات در زندگی ام آمد دیگر از خانه بیرون نیامدم امام حسین علیه السلام مرا خرید، آن مرد شوهرم است ، دنیای نجابت و پاکیست ، خیلی مدیون شما هستم...
📙 روایتی آزاد از زندگی سید مهدی قوام
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
▪️ مخدرات گفتند ای سید و سرور، زمانه ی ستمگر بر ما خواری می کند و علی اصغر از تشنگی زاری میکند، شیر در پستان مادرش خشک شده و آن طفل شیرخواره به هلاکت نزدیک گشته.
حسين علیه السلام فرمود که او را نزد من آرید.
زینب او را برداشته، پیش حسین آورد امام مظلوم او را فراستده در پیش قربوس زین گرفت و نزدیک سپاه مخالف رفته بر روی دست آورد و آواز داد که
ای قوم، اگر به زعم شما من گناه کرده ام، این طفل باری هیچ گناهی ندارد
وی را یک جرعه آب دهید که از غایت تشنگی شیر در پستان مادرش نمانده.
آن جفا کاران سنگین دل گفتند :
محال است که بی حکم پسر زیاد یک قطره ی آب به تو و فرزندان تو دهیم .
نامردی از قبیله ی ازد که او را حرمله بن کاهل گفتندی تیری درکشیده به سوی حسین انداخت.
آن تیر بر حلق علی اصغر آمد و گذاره کرده در بازوی حسین نشست، حسین آن تیر را از حلق آن معصوم زاده ی بی نظیر بیرون کشید و خونی که از حلق او می رفت به ردا پاک می کرد و نمی گذاشت که بر زمین ریزد
پس روی به خیمه نهاده، مادرش را طلبید و گفت بگیر این طفل شهید" را که از حوض کوثرش سیراب گردانیدند.
#کتاب_روضه
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
📚 پوشیدن لباس مشکی
💠 سوال: برخی افراد از اول #محرم تا آخر #صفر به احترام #عزای_امام حسین (علیه السلام) #لباس_مشکی می پوشند، آیا این کار با اینکه دو ماه طول می کشد باز امر پسندیده ای بوده و کراهت ندارد؟
✅ جواب: پوشیدن #لباس_مشکی در ایام عزاداری خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) به منظور تعظیم شعائر الهی و اظهار حزن و اندوه، موجب ترتب ثواب الهی است.
#احکام_عزاداری #لباس_سیاه
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
📚 تغییر نذر به جهت ویروس کرونا
💠 سوال: با توجه به شیوع #بیماری_کرونا و جلوگیری از تجمعات، اگر کسی در ایام #ماه_محرم در هیئات و تکایا، غذا #نذر کرده باشد، آیا تغییر این نذر امکان پذیر است؟
✅ جواب:اگر #صیغه_نذر را به نحو صحیح بر زبان جاری نکرده است تغییر آن مانع ندارد.
#احکام_نذر #تغییر_نذر
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
عمر مختار: ما اسیرا رو نمیکشیم.
جنگجوی عرب: ولی اونا اگه ما رو بگیرن میکشن!
عمر مختار: اونا معلم ما نیستن!
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir