eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.1هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
63 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
در داروخانه ﻓﺮﺩﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ با زبان ساده ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺁﻣﯿﺰ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ؟ ﺑﻠﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ . ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺗﯿﺮ ﺁﻫﻦ ﻭ ﺁﺟﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﯾﺎ ﺧﺎﺭﺟﯽ؟ ﺍﻣﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﮔﺮﻭﻧﻪ ﻫﺎ ... ﻣﺮﺩ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺩﻭﺧﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺷﺪﻡ ، ﺩﺳﺘﺎﻡ ﺯﺑﺮ ﺷﺪﻩ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺧﺘﺮﻣﻮ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﻢ .... ﺍﮔﻪ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﺑﻬﺘﺮﻩ، ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺑﺪﻩ .. تو ﻣﺘﺼﺪﯼ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ،ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺵ ﯾﺦ ﺯﺩ .. ﭼــﻪ ﺣﻘﯿــﺮ ﻭ ﻛﻮﭼﮏ ﺍﺳــﺖ ﺁﻥ ﮐﺴــﯽ ﻛــﻪ ﺑــﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻐــﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ ! #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
خاموش بودن ‌‍‍‍‌‌‍ نصف حکمت است تعقیب نکردن دیگران ، نصف آرامش ؛ و مداخله نکردن در کار دیگران ، نصف ادب ... همیشه آنکه قویتر بود ، کمتر زور میگفت ... و آنکه راحتر میگفت اشتباه کردم ؛ اعتماد به نفسش بالاتر بود ... آنکه " صدایش " آرامتر بود ، حرف هایش بانفوذتر بود ... آنکه خودش را واقعا " دوست داشت " ؛ دیگران را واقعی تر دوست داشت ... آنکه به " تفاوت بین انسانها " واقف بود ؛ بیشتر نقاط مشترک میان خود و دیگران را پیدا میکرد .. #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
مرد یهودی و همسایه مسلمان 🌺✨مسلمان فقیری در کنار یهودی ثروتمندی خانه داشت. یهودی ثروتمند بسیار خسیس بود. در خانه اش ، نخل های زیادی داشت که یکی از نخل ها از اسمان به خانه این مرد فقیر رفته و شاخه ریخته بود. یهودی گاهی که بالای درخت می رفت و خرما می چید، برخی که زمین می افتادند مانع از خوردن کودکان مسلمان فقیر می شد. گاهی هم پایین رفته و حتی از دهان کودکان خرما را بیرون می کشید. 🌺✨مسلمان نزد نبی مکرم (ص )آمده و شکوه نمود. پیامبر یهودی را به حضور خواستند و از او خواستند در مقابل بخشش این نخل به مرد مسلمان، پیامبر نخل بزرگی را برای او در بهشت تضمین کنند. یهودی گفت: من نخل های زیادی دارم ولی به این نخل علاقه خاصی دارم و نمی توانم. شخصی از رسول خدا سوال کرد، اگر آن نخل را من صاحب شوم، آن نخل بهشتی را برای من تضمین می کنید؟ فرمودند : بلی . 🌺✨این مرد ، در برابر چهل نخل این نخل را خرید، تا آیات سوره ((والیل)) نازل شدند. که از آیات( ۴ ) الی ( ۷ ) خداوند متعال اسرار عجیبی از سعادت را به وضوح بر بشر فاش می کند. 🌺✨در این آیات ( نقل به تفسیر ) می فرماید که، شما برای رسیدن به من و حقیقت ، راه های زیادی پیش رو دارید. نماز خواندن، روزه گرفتن، اعتکاف و... اما اگر طالب هستید من شما را به سرعت و آسان ترین راه هدایت کنم، سه عمل از شما می خواهم. نخست این که به فقرا بدهید دوم از گناه دوری کنید و سوم به من و پیامبر و روز معاد و وعده های من ایمان داشته باشید. 🌺✨یعنی با رعایت این سه شرط ، انسان در راه مستقیم قرار می گیرد و طبق آیه بعد در صورت عدم رعایت این سه شرط ، و خساست در این حالت انجام عمل نیک برای بشر سنگین و سخت می شود. اگر ریالی ببخشد خوابش نمی برد و انگار از جان می کند نه از مال. •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی روزگاری دروغ به حقیقت گفت: «میل داری با هم به دریا برویم و شنا کنیم؟» حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول خورد. آن دو باهم به کنار ساحل رفتند،وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباس هایش را در آورد. دروغ حیله گر لباس های اورا پوشید و رفت. از آن روز همیشه حقیقت عریان و زشت است، اما دروغ در لباس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان میشود. #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
❣️ #همسرانه 💑 نگذارید قهــرتان طولانی شــود! 🔸قهر کردن، سمّ مهلکی‌ است که روابط همسران را به شدّت سرد می‌کند. و توصیه می‌شود سریع پیش قدم شوید و نگذارید فضای زندگی مسموم شود. 🔸 یکی از سوالات زیاد زن و شوهرها این است که اگر همسرم قهر کرد چگونه پیش‌قدم شوم و با چه شیوه‌ای قهر او را تبدیل به آشتی کنم. 🔸 فرمول های زیادی برای این کار‌ وجود دارد اما یکی‌ از راه های پیشنهادی این است که شما باید با یک رفتار یا گفتاری شیرین و جذاب که باب میل همسرتان است او را بخندانید. البته دقت کنید شرایط این کار وجود داشته باشد. 🔸 در این کار حتما قلق همسرتان را در نظر بگیرید و با توجه به قلق او، کاری کنید که او بخندد حتی گاهی با قلقک کردن همسر می‌توانید او را بخندانید و فضای آشتی را برای او آماده کنید. 🔸 زمان را از دست ندهید چرا که در فضای قهر، شیطان حجم ناراحتی را بیشتر کرده، تبدیل به کینه می‌شود و راه برگشت را برای فرد سخت می‌کند. #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
گله نکن... ناشکری نکن ... خدا حکمت همه کارها رو میدونه فقط مرتب بهش بگو : ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده♥️ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖✨ امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام فرمودند: 『ای مردم! دنیا سرای گذرا و آخرت خانه جاویدان است. پس از گذرگاه خویش برای سرمنزل جاودانه توشه برگیرید』 📚 نهج البلاغه، خطبه ۲۰۳ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
تو شادترین انسان خواهی بود اگر فراموش نکنی از تو فقط یکی و🍂🌸 از خدایت هم یکی در دنیا وجود دارد. یک آدمِ خاص و یک خدای بینظیر کافی‌اند برای ساختن یک دنیای خارق العاده🍂🌸 #سلام #صبحتون_خوش #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
✍از ما انتقاد می شود که شماها دارید از «رهبری آیت الله خامنه ای» بت می سازید!!!🤔 پاسخ ما اینست که: فرض می کنیم حق با شماست، و ما دروغگو، مبالغه گر و بت ساز هستیم!!!!! سؤال اینست... آیا آیت الله فاطمی نیا دروغگو است:( هر کس با این سید دشمنی کند عاقبت بخیر نمی شود) آیت الله شوشتری دروغگوست:*( من سرباز کوچک رهبری هستم ایشان از مرسلین است) آیت الله مصباح فرمود:ملائکه برای ایشان و ‌به احترامشان دست به سینه می گذارند۰ آیت الله سبحانی از مراجع تقلید اخیرا فرمود: اگر ایشان اجازه بدهند سپاهی از جن که مقلد بنده هستند را به محضرشان بفرستم و‌لی رهبرانقلاب نپذیرفتند۰ آیت الله بهجت آن عارف بی بدیل: (بنده ضمانت می کنم که شما توسط خواص اولیا مساعدت شوید). آیت الله صدیقی شاگرد آیة الله بهجت فرمود :خود آیت الله بهجت برای من نقل کرد که در ملاقاتی با امام زمان علیه السلام داشتم، خواستم سفارش آقای خامنه ای را بکنم، حضرت فرمودند ((خامنه ای از ماست)) و آقای بهجت فرمود : ما بهتر از ایشان را سراغ نداریم. مگر علامه حسن زاده آملی این عارف بی بدیل دو زانو در مقابل رهبر انقلاب ننشست و‌ایشان را «مولای من» خطاب کرد۰ 👈 آیا اینها برای کاسبی دنیا و هوای نفس اینکار را کرده و این مطالب را گفته اند؟!! 👈 آیت الله بهاالدینی در دیداری که با امام خامنه ای در منزل خود داشت، وقتی از او پرسیدند،👈آقای خامنه ای خدمت شما آمد،فرمودند👈بله خورشید (رهبر انقلاب) یک لحظه اینجا آمد و تابید و رفت۰ واینکه ایشان رهبر انقلاب را قسم می دهند که بگذارند تا دستشان را ببوسند و حضرت آقا ممانعت می کنند،ایشان می فرمایند، می ترسم فردای قیامت، مادرم زهرا گله کند،👈 که فرزندم (رهبری) پیش شما آمد،او را تکریم نکردی. 👈 آیا حضرت آیة الله بهاالدینی این پیر عارف نورانی که جز خدا نمی دید و نمی گفت، در سن ۹۰ سالگی چرا باید دروغ بگوید۰👈چرا باید غلو کند. 👈مگر انقلاب یا جمهوری اسلامی می توانست برای او چکاری انجام دهد که او‌ بخاطرش تملق رهبری را بکند. این مجسمه ی تقوا که در ورع و وارستگی بی نظیر بود و یار غار امام ره بود مگر جز آن گلیم کهنه و‌آن نان و‌ چای و پنیر،چیز دیگری از این دنیا می خواست که مجیز رهبری را بگوید. پوتین مسیحی رئیس جمهور روسیه که سران دنیا را به هیچ حساب نمی کند، مگر در مورد امام خامنه ای نگفت: من چهرهٔ مسیح را که در انجیل خوانده ام در چهره ی رهبر عالی ایران می بینم. نخست وزیر ژاپن بعد از ملاقات با رهبری که نامه ترامپ را برگرداند، وقتی از او پرسیدند،در ملاقات با رهبر عالی ایران چه دیدید،گفت: اگر ما هم یک چنین رهبری داشتیم،آمریکا را از کشورمان بیرون می کردیم۰ از خدا بترسید و کفران نعمت مکنید۰ از امام زمان علیه السلام حیا کنید و. نائب او را نادیده مگیرید و همه حرفی نزنید. 👈 شکر نعمت وجود رهبری آنست که از خدا بخاطر چنین رهبری الهی تشکر کنیم و بخواهیم که ایشان را تا ظهور حضرت ولی عصر عج و حتی پس از ظهور برای ما حفظ کند.👈مبادا مثل قوم بنی اسرائیل شویم که کفران نعمت کردند و بدون رهبر مانده و پایمال مستکبران زمان خود شدند، 👈ماهم خدای ناکرده، دچار خطای آنها بشویم که این بدترین خسارت است. 👈 آیا آنچه اینها گفتند چیزی جز حقیقت و از روی بصیرت و‌ چشم باطن بین است. 👈 آنها نور خدا و ولایت را در باطن رهبر انقلاب دیده اند و می بینند و به تکریم او، این ذریهٔ حضرت رسول ص، فاطمهٔ زهراء س و سید الشهداء ع پرداخته و تعظیم او می کنند. 🌺 امام خامنه ای، نائب برحق حضرت حجت سلام الله علیه در عصر غیبت کبری است، احترام و تبعیت از ایشان، احترام و تبعیت از حضرت ولیعصر عج و خدای تبارک و تعالی است.🌺 📚 @Dastan 📚
✨﷽✨ جوانی با شیخ پیری به سفر رفت. جوان در کنار برکه‌ای بود که ماری به سمت شیخ آمد ولی شیخ فرار کرد. پیر گفت: خدایا! مرا ببخش، صبح که از خواب بیدار شدم به همسایه‌ گمان بدی بردم. جوان گفت: مطمئنی این ماری که به سمت تو آمد بخاطر این گناهت بود؟ پیر گفت: بلی. جوان گفت از کجا مطمئنی؟ پیر گفت: من هر روز مواظب هستم گناه نکنم و چون دقت زیادی دارم، گناهانم را که از دستم رها می‌شوند زود می‌فهمم و بلافاصله توبه می‌کنم و اگر توبه نکنم، مانند امروز دچار بلا می‌شوم. تو هم بدان اگر اعمال خود را محاسبه کرده و دقت کنی که مرتکب گناه نشوی، تعداد گناهان کم می‌شود و زودتر می‌توانی در صورت رسیدن بلایی، علت گناه و ریشه‌ی آن بلا را بشناسی. بدان پسرم! بقالی که تمام حساب و کتاب خود را در آن لحظه می‌نویسد، اگر در شب جایی کم و کسری بیاورد، زود متوجه می‌شود اما اگر این حساب و کتاب را ننویسد و مراقب نباشد، جداکردن حساب سخت است. ای پسرم! اگر دقت کنی تا معصیت تو کمتر شود بدان که براحتی، ریشه مصیبت خود را می‌دانی که از کدام گناه تو بوده است. •✾📚 @Dastan 📚✾•
⛔ *خانم هایی که از ظاهر زیبا برخوردارند یا با ظاهری زیبا (و آرایش و کم حجاب⛔)به خیابان می آیند,این داستان عجیب را حتماً بخوانند و برای دیگران بفرستند* 👇👇👇 ⭕ *هنوز جای تاوَل ها روی مچ دستم باقیست*❗ 🛑خاطره ای عجیب از راویِ کتاب سه دقیقه در قیامت ✔️(این خاطره، در ویرایشِ جدید به کتاب اضافه شده است) 📗كتاب سه دقيقه در قيامت، چاپ و با ياري خدا، با اقبال مردم روبرو شد. استقبال مردم از اين كتاب خيلي خوب بود و افراد بسياري خبر ميدادند كه اين كتاب تأثير فراواني روي آنها داشته . بارها در جلسات و يا در برخورد با برخي دوستان، اين كتاب به من هديه داده ميشد! آنها من را كه راوي كتاب بودم نمي شناختند و من از اينكه اين كتاب در زندگي معنوي مردم موثر بوده بسيار خوشحال بودم. ✍️ *اصل داستان* يك روز صبح، طبق روال هميشه از مسير بزرگراه به سوي محل كار ميرفتم . يك خانم خيلي بدحجاب كنار بزرگراه ايستاده و منتظر تاكسي بود. از دور او را ديدم كه دست تكان ميداد، بزرگراه خلوت و هوا مساعد نبود، براي همين توقف كردم و اين خانم سوار شد. ✴️بي مقدمه سلام كرد و گفت:ميخواهم بروم بيمارستان ... من پزشك بيمارستان هستم. امروز صبح ماشينم روشن نشد. شما مسيرتان كجاست؟ گفتم: محل كار من نزديك همان بيمارستان است. شما را ميرسانم. آن روز تعدادي كتاب سه دقيقه در قيامت روي صندلي عقب بود. اين خانم يكي از كتاب ها را برداشت و مشغول خواندن شد. بعد گفت: ببخشيد اجازه نگرفتم، ميتونم اين كتاب را بخوانم؟ گفتم: كتاب را برداريد. هديه براي شماست. به شرطي كه بخوانيد. تشكر كرد و دقايقي بعد، در مقابل درب بيمارستان توقف كردم . خيلي تشكر كرد و پياده شد . ✴️من هم همينطور مراقب اطراف بودم كه همكاران من، مرا در اين وضعيت نبينند! كافي بود اين خانم را با اين تيپ و قيافه در ماشين من ببينند و ... چند ماه گذشت و من هم اين ماجرا را فراموش كردم. تا اينكه يك روز عصر، وقتي ساعت كاري تمام شد، طبق روال هميشه، سوار ماشين شدم و از درب اصلي اداره بيرون آمدم . ✳️همين كه خواستم وارد خيابان اصلي شوم، ديدم يك خانم چادري از پياده رو وارد خيابان شد و دست تكان داد! توقف كردم. ايشان را نشناختم، ولي ظاهراً او خوب مرا ميشناخت! شيشه را پايين كشيدم. جلوتر آمد و سلام كرد وگفت: مرا شناختيد؟خانم جواني بود. سرم را پايين گرفتم وگفتم: شرمنده، خير. گفت: خانم دكتري هستم كه چند ماه پيش، يك روز صبح لطف كرديد و مرا به بيمارستان رسانديد. چند دقيقه اي با شما كار دارم. گفتم: بله، حال شما خوبه؟ رسم ادب نبود، از طرفي شايد خيلي هم خوب نبود كه يك خانم غريبه، آن هم در جلوي اداره وارد ماشين شود . ✴️ماشين را پارك كردم و پياده شدم و در كنار پياده رو، در حالي كه سرم پايين بود به سخنانش گوش كردم. گفت: اول از همه بايد سؤال كنم كه شما راوي كتاب سه دقيقه هستيد؟ همان كتابي كه آن روز به من هديه داديد؟ درسته؟ ميخواستم جواب ندهم ولي خيلي اصرار كرد . گفتم: بله بفرماييد، در خدمتم. ✳️گفت: خدا رو شكر، خيلي جستجو كردم. از مطالب كتاب و از مسيري كه آن روز آمديد، حدس زدم كه شما اينجا كار ميكنيد. از همکارانتان پيگيري کردم، الآن هم يكي دو ساعته توي خيابان ايستاده و منتظر شما هستم. گفتم: با من چه كار داريد؟ گفت: اين كتاب، روال زندگي ام را به هم ريخت. خيلي مرا در موضوع معاد به فكر فرو برد. اينكه يك روزي اين دوران جواني من هم تمام خواهد شد و من هم پير ميشوم و خواهم رفت. جواب خداوند را چه بدهم؟! درسته که مسائل ديني رو رعايت نمي كردم، اما در يك خانواده معتقد بزرگ شده‌ام . يك هفته بعد از خواندن اين كتاب، خيلي در تنهايي خودم فكر كردم. تصميم جدي گرفتم كه توبه كامل كنم . ❇️من نميتوانم گناهانم را بگويم، اما واقعاً تصميم گرفتم كه تمام كارهاي گذشته‌ام را ترك كنم. درست همان روز كه تصميم گرفتم ،تصادف وحشتناكي صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود ديدم! من كاملاً مشاهده كردم كه روح از بدنم خارج شد، اما مثل شما ،ملك الموت مهربان و بهشت و زيبايي ها را نديدم! ✴️دو ملك مرا گرفتند تا به سوي عذاب ببرند، هيچكس با من مهربان نبود. من آتش را ديدم. حتي دستبندي به من زدند كه شعله ور بود. اما يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهاي گذشته را تكرار نكنم. ✴️يكي از دو مأموري كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول ميكنيم، شما واقعاً توبه كردي و خدا توبه پذير است. تمام كارهاي زشت شما پاك شده، اما حق الناس را چه ميكني؟ .. ادامه دارد 📚 @Dastan 📚
ادامه داستان👇 گفتم: من با تمام بدي ها خيلي مراقب بودم كه حق كسي را در زندگي ام وارد نكنم . حتي در محل كار، بيشتر مي ماندم تا مشكلي نباشد. تمام بيماران از من راضي هستند و... ❇️آن فرشته گفت: بله، درست ميگويي، اما هزار و صد نفر از مردان هستند كه به آنها در زمينه حق الناس بدهكار هستي🩸وقتي تعجب مرا ديد، ادامه داد: ادامه دارد
ادامه داستان👇 خداوند به شما قد و قامت و چهره اي زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگي، شما چه كردي؟! ❇️با لباس هاي تنگ و نامناسب⛔ آرايش و موهاي رنگ شده⛔ و بدون حجاب⛔ صحيح از خانه بيرون ميامدي، اين تعداد از مردان، با ديدن شما دچار مشكلات مختلف شدند . 👌🏻بسياري از آنها همسرانشان به زيبايي شما نبودند و زمينه اختلاف بين زن و شوهرها شدي. برخي از مردان جوان كه همكار يا بيمار شما بودند، با ديدن زيبايي شما به گناه افتادند و ... گفتم: خُب آنها چشمانشان را حفظ مي كردند و نگاه نمي كردند .به من جواب داد: شما اگر پوشش و حريم ها و حجاب را رعايت ميكردي و آنها به شما نگاه ميكردند، ديگر گناهي براي شما نبود. چون خداوند به هر دو گروه زن و مرد در قرآن دستور داده كه چشمانتان را حفظ كنيد. اما اكنون به دليل عدم رعايت دستور خداوند در زمينه حجاب، در گناه آنها شريك هستي . ❇️تو باعث اين مشكلات شدي و اين کار، از بين بردن حق مردم در داشتن زندگي آرام است. تو آرامش زندگي آنها را گرفتي و اين حق‌الناس است. پس به واسطه حق‌الناس اين هزار و صد نفر، در گرفتاري و عذاب خواهي بود تا تك تك آنها به برزخ بيايند و بتواني از آنها رضايت بگيري. اين خانم ادامه داد: هيچ دفاعي نميتوانستم از خودم انجام دهم هرچه گفتند قبول كردم 🛑بعد مرا به سمت محل عذاب بردند. من آنچه كه از آتش و عذاب جهنم توصيف شده را كامل مشاهده كردم . ✴️درست در زماني كه قرار بود وارد آتش شوم، يكباره ياد كتاب شما و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها افتادم . ✳️همانجا فرياد زدم و گفتم: خدايا به حق مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها به من فرصت جبران بده. خدا... 🩸تا اين جمله را گفتم، گويي به داخل بدنم پرتاب شدم! با بازگشت علائم حياتي، مرا به بيمارستان منتقل كردند و اكنون بعد از چند ماه بهبودي كامل پيدا كردم . ✴️اما فقط يك نشانه از آن چند لحظه بر روي بدنم باقي مانده . دستبندي از آتش بر دستان من زده بودند، وقتي من به هوش آمدم ،مچ دستانم ميسوخت، هنوز اين مشكل من برطرف نشده! ❇️دستان من با حلقه اي از آتش سوخته و هنوز جاي تاول هاي آن روي مچ من باقي است! فكر مي كنم خدا مي خواست كه من آن لحظات را فراموش نكنم. ✳️من به توبه ام وفادار ماندم. گناهان گذشته ام را ترك كردم. نمازها را شروع كردم و حتي نمازهاي قضا را ميخوانم . ✴️ولي آنچه مرا در به در به دنبال شما كشانده، اين است كه مرا ياري كنيد. من چطور اين هزار و صد نفر را پيدا كنم؟ چطور از آنها حلاليت بطلبم؟ اين خانم حرفهاي آخرش را با بغض و گريه تكرار كرد . من هم هيچ راه حلي به ذهنم نرسيد،جز اينكه يكي از علماي رباني را به ايشان معرفي كنم.‌ ✳️و سخن آخر خواهشمند است که کتاب «سه دقیقه در قیامت»را حتماً و حتماً بخوانید و تهیه و به دیگران(خصوصاً جوانان و نوجوانان) نیز هدیه بفرمائید،که باعث تحول روحی انسان و مراقبت اعمال می شود. در فضای مجازی نیز کتاب «سه دقیقه در قیامت» وجود دارد. ✍️ و سخن آخر : خانم هایی ک به آشکار ساختن موهای خود و آرایش خود به نامحرم کم اهمیت هستند، *فقط👌🏻یک درصد*👌🏻 *احتمال می‌دهند* *این داستان راست باشد*❓❓❓ اگر احتمال یک درصدی هم میدهند پس با خود و خدا عهد ببندند🤝🏻 تا به خاطر خدا زیبایی خود را برای نامحرم به نمایش نگذارند👌🏻 🚥🚥🚥🚥🚥🚥🚥 🇮🇷🚥🚥🚥🚥🚥🚥🚥 📚 @Dastan 📚
✍ آیت الله مصباح یزدی: سعى کنیم رابطه عملى با اهل‌بیت (علیهم السلام ) پیدا کنیم؛ براى محبت اهل‌بیت (علیهم السلام ) انقاق کنیم؛ همانى که برایمان میسر است. شما صد تومان در جیبتان است این صد تومان را بگو به عشق على (علیه السلام ) انقاق می‌کنم؛ به کسى هم نگویید. بگویید اگر خدا به خاطر این مرا جهنم هم ببرد، به عشق على (علیه السلام ) می‌روم. این از هزار سال عبادت براى شما بیشتر اثر دارد. •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔹وﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﻮﺵ ﻫﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﺋﯽ ﺑﻪ ﻣﺰﺭﻋﻤﻮﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺤﺼﻮﻝﻣﻮﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ. 🔸ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﭼﻨﺪ ﺗﺎﺷﻮﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺗﻮﯼ ﯾﮏ ﻗﻔﺲ ﻭ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﮔﺸﻨﮕﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻫﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ . ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﻣﻮﺷﯽ ﮐﻪ ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﻣﻮﻧﺪﻧﺪ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﺮﺩ. ﺑﻬﺶ گفتم: ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﭼﺮﺍ ﺁﺯﺍﺩﺷﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﻮﺵ ﺧﻮﺭ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻣﻮﺷﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺑﺸﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ! 🔻این ﺣﮑﺎیت ﺗﻠﺦ مثالی برای جوامع ﺁﻓﺖ ﺯﺩﻩ‏ است ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﯿﻢ برای یک لقمه نان به چاپیدن همدیگر عادت نکنیم👌 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
هیچ‌وقت کودکان خودتان را شرطی دوست نداشته باشید نگین بچه خوبی باشی دوست دارم نمره خوبی بیاری دوست دارم این نوع رفتار والدین باعث می‌شود کودکان احساس کنن خودشان به تنهایی دوست‌داشتنی نیستند این باعث آسیب جدی برای سلامت روان کودک شما می‌شود و ایجاد حس طردشدگی به آنها می‌دهد کودکان خودتان را بی‌واسطه به خاطر وجود خودشان دوستشان داشته باشید •✾📚 @Dastan 📚✾•
✍ آیت الله مجتهدی تهرانی: ✅ کسی که زیاد استغفار کند ۴خاصیت داره: 1⃣ رهایی از غم و غصه کسی که زیاد استغفار کند،خدا غم و غصه را از دل و جان او بر می دارد؛ گاهی بدون هیچ دلیلی احساس غم و غصه کرده ام؛ و استغفار که می کنم؛ حالم خوب می شود شما هم این مطلب را امتحان کنید. 2⃣ احساس امنیت انسان از خبرهای هولناک می ترسد، مثلا می گویند زلزله ای در راه هست یا آمریکا می خواهد به ایران حمله کند و ... اینجا استغفار کن که آن ترس و خوف را برطرف می کند و هیچ اتفاقی هم نمی افتد ؛ آمریکا هم هیچ غلطی نمی تواند بکند. 3⃣ نجات از تنگناهای زندگی اگر در زندگی به بن بست خورده ای و مشکلاتت زیاد شده است استغفار کن. ازدواج کرده ای و صاحبخانه جوابت کرده؛ هرچی می گردی جا پیدا نمی کنی؟! برو استغفار کن، خدا به دل یکی می اندازد تا مشکل تو را حل کند 4⃣ زیاد شدن روزی اگر استغفار کنی، خداوند روزی تو را از محلی که گمان نداری می فرستد،مثلا شمایک طلبه هم مباحثه خوب نداری اگر اهل استغفار باشی خدا یک هم بحث خوب به شما می دهد ،زن خوب نصیبت می شود؛ همسفر خوب پیدا می کنی °•کپی با ذکر آزاد است•° •✾📚 @Dastan 📚✾•
خانه ای بسازید لبریز از آرامش دیوارهایش را با عشق پیرامونش را با آب زلال مهر و صلح منظره اش را با افکار سالم و سبز بیارایید زندگی فقط یک بار فرصت است دریابیدش...🍃🍎 ‌‌ ‌#شبتون_خوش #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از 
⭕️😱روشی که باعث می شود بیماری های نگیرید😱👇🛑 نکاتی که اگر رعایت بشه ویروس ها برشما اثر ندارند🤯😲👇 https://eitaa.com/joinchat/3342336Cd8f4ee6c99 من این روش را امتحان کردم اصلا بیماری ویروسی نگرفتم😳👆 به ارزش بیمار نشدن میارزه⛑👆
🔅 #امام_باقر_علیه_السلام : 🔸 في حِكمَةِ آلِ داود : يَنبَغي لِلمُسلِمِ أن يَكونَ مالِكا لِنَفسِهِ ، مُقبِلاً عَلى شَأنِهِ ، عارِفا بِأَهلِ زَمانِهِ . 🔹«در حكمت آل داوود عليه السلام آمده است : «مسلمان، بايد مالك نفس خويش باشد و به كار خويشتن بپردازد و مردم روزگارش را بشناسد» . 📚 الكافي : ج ٢ ص ٢٢٤ ح ١٠📖 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
‏فرقی نمی‌کند که خوب آدم را بگویند یا بدش را. اصلاً اگر بدش را بگویند، یعنی چنان‌که دیگر امیدی به خوب شدنش نداشته باشند و دست از سرش بردارند، خیلی بهتر است. خلاص شدن از شر نگاه و خطکش‌‌های دیگران، این چیزی است که من می‌خواهم. حسین سناپور #سلام #صبحتون_خوش 🌺 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔺 کارهائى که موجب موفقيت در زندگى مى شود🔻 🌸با ملايمت : سخن بگوئيد 🍃عــمــيـــق : نفس بکشيد 🌸شــــــيــک : لباس بپوشيد 🍃صـبـورانه : کار کنيد 🌸نـجـيـبـانه : رفتار کنيد 🍃هــمـــواره : پس انداز کنيد 🌸عــاقــلانـه : بخوريد 🍃کــــافـــى : بخوابيد 🌸بى باکانه : عمل کنيد 🍃خـلاقـانـه : بينديشيد 🌸صـادقانه : کسب کنيد 🍃هوشمندانه : خرج کنيد ❤️خوشبختی يک سفراست ❤️ " نه يک مقصد " 😊 هيچ زمانی بهتر از همين لحظه برای شاد بودن وجود ندارد ...👌 •✾📚 @Dastan 📚✾•
کوتاه انس بن مالك مى‌گوید:روزى رسول خدا صلّى الله علیه و آله وسلّم امر به روزه فرمود و دستور داد كسى بدون اجازه من افطار نكند،مردم روزه گرفتند،چون غروب شد هر روزه‌دارى براى اجازه افطار به محضر آن جناب آمد و آن حضرت اجازه افطار داد. در آن وقت مردى آمد و عرضه داشت دو دختر دارم که تاكنون افطار نكرده‌اند و از آمدن به محضر شما حیا مى‌كنند،اجازه دهید هر دو افطار نمایند،حضرت جواب نداد،آن مرد گفته‌اش را تكرار كرد،حضرت پاسخ نگفت،چون بار سوم گفتارش را تكرار كرد حضرت فرمود:آنها که روزه نبودن د،چگونه روزه بودند در حالی كه گوشت مردم را خورده‌اند،به خانه برو و به هر دو بگو قِی (استفراغ) كنند،آن مرد به خانه رفت و دستور قی کردن داد،آن دو قی كردند در حالی كه از دهان هر یک قطعه‌اى خون لخته شده بیرون آمد،آن مرد در حال تعجب به محضر رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلّم آمد و داستان را گفت،حضرت فرمود:به آن كسى كه جانم در دست اوست اگر این گناه غیبت بر آنان باقى مانده بود اهل آتش بودند!! •✾📚 @Dastan 📚✾•
پیشِ مردم کج مکن گردن که حیرانت کنند آبرویت برده و بدتر پریشانت کنند سفره دل باز کن درهنگام سجود پیشِ الله کن گدایی تا که سلطانت کند #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•