eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.4هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹#با_شهدا|شهیده فاطمه نیک ✍️ احترام ▫️احترام زیادی برای شوهرش قائل بود. حتی برای رفتن به مسجد هم از او اجازه می‌گرفت. اگر کارش طول می‌کشید و وقت برگشتن شوهرش می‌شد سریع بلند می‌شد و می‌گفت باید بروم و غذای حاجی را آماده کنم. این را که می‌گفت، دیگر کسی اصرار نمی‌کرد، می‌دانستند که از حرفش بر نمی‌گردد. 📚 برشی از زندگی شهیده فاطمه نیک/ کتاب تعبیر یک خواب صفحه ۳۰ #یاد_شهدا_صلوات 🌷 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
☘نبی رحمت(ص) هر كس براى بر آوردن نياز بيمارى بكوشد، چه آن را برآورده سازد و چه نسازد، مانند روزى كه از مادرش زاده شد، از گناهانش پاك مى شود.💖 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
ببر به خانه‌ی خورشید مرا که عاشق نورم ... و شورِ تازه به پا کن و حالِ خوب بیاور و اتفاق جدیدی ؛ که خنده را به لب آرد خدا! بریده‌‌ام از غم اگرچه سنگ صبورم ... 🌞صبح بخیر #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
📖 👈 هفت سوال .... ! مردي نزد اميرالمومنين عليه السلام آمده و گفت : از هفتاد فرسنگ دور به اينجا آمده ام تا هفت سوال از شما بپرسم : 👈1- چه چيز از آسمان عظيم تر است ؟ 👈2- چه چيز از زمين پهناورتر است ؟ 👈3- چه چيز از كودك يتيم ناتوان تر است ؟ 👈4- چه چيز از آتش داغ تر است ؟ 👈5- چه چيز از زمهرير سردتر است ؟ 👈6- چه چيز از دريا بي نيازتر است ؟ 👈7- چه چيز از سنگ سخت تر است ؟ حضرت امام على علیه السلام فرمود؛ 👈👈 تهمت به ناحق از آسمان عظيم ترست(1) 👈👈حق از زمين وسيع تر است(2) 👈👈سخن چيني شخص نمام از كودك يتيم ضعيف تر است(3) 👈👈آز و طمع از آتش داغ تر است(4) 👈👈حاجت بردن به نزد بخيل از زمهرير سردتر است(5) 👈👈بدن شخص با قناعت از دريا بي نيازتر است(6) 👈👈قلب كافر از سنگ سخت تر است(7) 📚 : جامع الاخبار،فصل 5 فضائل امیرالمومنین(علیه السلام) •✾📚 @Dastan 📚✾•
🖇📌 درس زندگی...🚻 ✨ﺩﻭ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺗﻮ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺷﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻭﻟﯽ: «ﺩﯾﺸﺐ، ﺷﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ. ﺗﻮ ﭼﻪ ﻃﻮﺭ؟» ﺩﻭﻣﯽ: «ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻇﺮﻑ ﺳﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺷﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺭﻓﺖ و افتاد رو تخت ﻭ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ. ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟» ﺍﻭﻟﯽ: «ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺩﻭﺵ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﻡ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻟﺒﺎﺳﺎﺗﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻦ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩ.» از قرار، همسران این دو خانم نیز همکار هم بودند و داشتند درباره دیشب صحبت می‌کردند. ✨ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺩﯾﺮﻭﺯﺕ ﭼﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟» ﺷﻮﻫﺮ ﺩﻭﻣﯽ: «ﻋﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ. ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﻮﺩ؟» ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺑﺮﻕ ﺭﻭ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺑﺸﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ. ﺷﺎﻡ ﻫﻢ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮔﺮﻭﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﻕ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ.» 📌ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﯽ: ✨مهم نوع نگاه ما به زندگی است ✨اگه نگاهمونو عوض کنیم در بدترین شرایط میتوانیم بهترین شرایطو رقم بزنیم... مهم اینه نگاهمون رو به زندگی عوض کنیم... درضمن 📌گول شکل ظاهری زندگی دیگرانو نخورید.شاید شما خوشبختتر از کسی هستید که همیشه حسرت زندگیشو دارید هيچ وقت نگو رسيدم ته خط اگه هم احساس كردی رسيدی ته خط يادت بيار كه معلم كلاس اولت هميشه می گفت: نقطه سر خط .... بعد از هر سختی شروعی دوباره و پر انرژی داشته باش... •✾📚 @Dastan 📚✾•
#همسرداری 🚻 ⁉️فردى ازدواج کرد و به خانه جديد رفت ولی هرگز نمیتوانست با همسر خود کنار بیاید 💥آنها هرروز باهم جروبحث میکردند 🖇روزی نزد داروسازی قدیمی رفت واز او تقاضا کرد سمی بدهد تا بتواند با آن همسر خود را بکشد داروساز گفت اگر سمی قوی به تو بدهم که همسرت فورأ کشته شود همه به تو شک میکنند پس سم ضعیفی میدهم که هر روز در خوراک او بریزی و کم کم اورا از پای درآورى و ✨توصیه کرد دراین مدت تامیتوانی به همسرت مهربانی کن تاپس از مردن او کسی به تو شک نکند فرد معجون را گرفت و به توصیه های داروساز عمل کرد ✔️هفته ها گذشت مهربانی او کار خود را کرد و اخلاق همسر را تغییر داد 💥تا آنجا که او نزد داروساز رفت و گفت من او را به قدر مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمیخواهد او بمیرد دارویی بده تا سم را از بدن او خارج کند ✅داروساز لبخندی زد و گفت آنجه به تو دادم سم نبود سم در ذهن خود تو بود و حالا با مهر و محبت آن سم از ذهنت بیرون رفته است ✅مهربانی موثرترین معجونیست که به صورت تضمینی نفرت و خشم را نابود میکند... #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨ ﻣﻐﺮﻭﺭ نشوید . . . ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ، ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ 💥 ﺷﺮﺍﯾﻂ با ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﯾﮏ ﺩﺭﺧﺖ، ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺑﺮﺳﺪ ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﺪ . . . ﭘﺲ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﺧﻮﺑﯽ کنید •✾📚 @Dastan 📚✾•
‌ نگاه به نامحرم ⚠️ گناه ، اثر دارد ؛ دیر یا زود ⚠️ امام_باقر عليه السلام فرمودند : روزی جوانى در با زنى رو در رو شد . جوان ، در حالى كه زن به سوى او مى آمد ، به او نگاه كرد . وقتى زن از كنار جوان گذشت ، جوان ، همان طور که راه مى رفت ، وارد كوچه ای شد و از پشت سر به آن زن مى نگريست . ناگهان صورتش به استخوانی كه از ديوار بیرون زده بود ، خورد و شكاف برداشت . وقتى زن رفت ، جوان متوجّه شد خون بر سينه و لباسش مى ريزد . با خود گفت : به خدا قسم ، نزد صلى الله عليه و آله خواهم رفت و داستان را به ايشان خواهم گفت . سپس نزد ایشان آمد . پیامبر خدا از او پرسيدند : اين چه وضعى است؟ جوان ، داستان را گفت . آن گاه ، جبرئيل عليه السلام نازل شد و اين آيه را آورد : « قُل لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکي‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ * به مردان با ايمان بگو : ديده فرو نهند و پاك دامنى ورزند كه اين ، براى آنان ، پاكيزه تر است؛ زيرا خدا به آنچه مى كنند ، آگاه است . » 📖 سوره نور ، آیه ۳۰ 📚منبع : كافی ، ج ۵ ، ص ۵۲۱ •✾📚 @Dastan 📚✾•
‍ ‍ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 💠روایتی از شهید تفحص #علیرضا_شمسى‌پور 🍃 برای شب عملیات آماده می‌شدیم.هر کس مـشغول کاری بود. یکی تجهیزاتش را آماده می‌کرد. چند نفر وصیت‌نامه می‌نوشتند. عـده‌ای هـم با هـم صحبت و خداحافظی می‌کردند. 🍃دو تا از رزمنده‌ها،که خیلی باهم دوست بودند، فقط سر گذاشته بودند روی دوش هم، حرف می‌زدند و گریه می‌کردند؛ از بعدازظهر تا نزدیک غروب. 🍃آخر،من و حاج حسـین یلـفانی داد زدیم: «بابا... داره دیر می‌شه... پس کی آماده می‌شید؟» 🍃 کم‌کم به ذهنم آمد که نکند آن‌ها ریا می‌کنند! اما،این‌طور آدم‌هایی نبودند.آخر، به زور از هم جداشان کردیم و با دستور حرکت راه افتادیم. هر کدام‌شان افتاد در یک گروهان. 🍃عملیات تکمیلی کربلای پنج بود. یعنی؛ کربلای هشت. شب را به صبح رساندیم و فردا ظهر، کار تمام شد. 🍂خبر آمد که از کل گردان، فقط دو شهید داده‌ایم؛هر کدام از یک گروهان. باورم نمی‌شد؛ همان دوتا بودند که به زور از هم جداشان کرده بودیم؛ شهید سیدرضاجلیلی صدر و شهید مسعود محمدزاده. 🕊شادی روح پر فتوح سردار شهید تفحص علیرضا شمسی پور #صلوات #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
✌️ 🌹مولی الموحدین علی(ع) هر که بر خدا توکل کند، دشواری ها بر او آسان شود.🌸 🍃غررالحکم؛5:425 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از علوم طبی شفانگر
دوره تخصصی: 💠دلك و غمز بصورت كارگاهي 👈22 و 23 آبان 💠شناخت امراض زنان به همراه تدابير 👈25 و 26 آبان ❕امكان ضبط و فيلمبرداري دوره وجود ندارد 🏠قم 💳هزینه دوره : دو ميليون وپونصد 🔹 اسکان، پذیرایی و ناهار رایگان ▪️بااخذ گواهي در پايان دوره 🆔 پشتیبانی ایتا @shefanegar_teb118 🆔 کانال ایتا @ shefanegar_teb شماره تلفن تماس: ☎️02532904655 📱09933544542
⏳⌛️⏳ ⏳⌛️ ⏳ ⏳ساعت شنی به من یاد داد باید خالی شوی تا پر کنی دلی را… چشمی را… گوشی را… خالی کنی خودت را از نفرت تا پر کنی کسی را از عشق…💖 خالی کنی چشمت را از کینه تا پر شود چشمی از آرامش…😇 یادت باشد ☝️ ساعت شنی روزی میچرخد⏳ و این بار این تو هستی که پر میشوی…🎈 از آنچه خودت پر کرده ای دیگران را …💎 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
⁉️ 🖇ای فرزند آدم!🖇 ✨ملائکه من شب و روز مراقب تو هستند... ✨آنچه را میگویی و انجام می دهی، کم یا زیاد، همه را می نویسند... ✔️آسمان بر آنچه از تو دیده شهادت میدهد... ✔️و زمین بر آنچه روی آن انجام داده ای گواهی می دهد ... ✔️خورشید و ماه و ستارگان بر آنچه می گویی و عمل میکنی شهادت خواهند داد... ✅خود نیز بر قلب و بر اعمال مخفی تو آگاهم ، ✨پس از خودت غافل مباش✨ 📚حدیث قدسی ، آداب الطلاب ، ص 5 •✾📚 @Dastan 📚✾•
📝 ✨با اینکه بارها شنیده ایم ولی تکرارش مفیده شک ندارم...✨ 🖇چند نفر از پلی عبور می کردند که ناگهان دو نفر به داخل رودخانه خروشان افتادند... 🖇همه در کنار رودخانه جمع شدند تا شاید بتوانند بهشون کمک رسانند... 💥ولی وقتی دیدند شدت آب آنقدر زیاد است، که نمی شه براشون کاری کرد... 💥به آن دو نفر گفتند که امکان نجاتتون وجود نداره! و شما به زودی خواهید مرد !!! ⁉️در ابتدا آن دو مرد این حرف ها را نادیده گرفتند و کوشیدند که از آب بیرون بیایند 💥⁉️اما همه دائما به آنها می گفتند که تلاش تون بی فایده هست و شما خواهید مرد !!! 📌پس از مدتی یکی از دو نفر دست از تلاش برداشت و جریان آب او را با خود برد. ✨اما شخص دیگر همچنان با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از آب تلاش می کرد.... ✨بیرونی ها همچنان فریاد می زدند که تلاشت بی فایده هست ... ✨اما او با توان بیشتری تلاش می کرد و بالا خره از رودخانه خروشان خارج شد . ⁉️وقتی که از آب بیرون آمد، معلوم شد که مرد نا شنواست. ⁉️ 🖇در واقع او تمام این مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند! ✨💥< ناشنوا باش وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند >💥✨ •✾📚 @Dastan 📚✾•
📿 ✔️دخترخانوم خوشگل ✔️آقا پسرخوشتیپ یه خواهش... ✨لطفا:کنار آینه اتاقت بنویس ✨طوری آرایش کن و لباس بپوش و تیپ بزن که... ✨✔️✨ امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) نگاهت کنه نه مردم...⁉️ 📿اللهم عجل لولیک الفرج📿 •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 آورده اند بازرگانی بود اندک مایه که قصد سفر داشت صد من آهن داشت که در خانه دوستی به رسم امانت گذاشت و رفت.اما دوست این امانت را فروخت و پولش را خرج کرد.بازرگان روزی به طلب آهن نزد وی رفت مرد گفت:آهن تو را در انبار خانه نهادم ومراقبت تمام کرده بودم اما آنجا موشی زندگی می کرد که تا من آگاه شوم همه را بخورد.بازرگان گفت:راست می گویی!موش خیلی آهن دوست دارد و دندان او برخوردن آن قادر است دوست اش خوشحال شد و پنداشت که بازرگان قانع گشته و دل از آهن برداشته.پس گفت:امروزبه خانه من مهمان باش.بازرگان گفت:فردا باز آیم.رفت و چون به سر کوی رسید پسر مرد را با خود برد و پنهان کرد.چون بجستند از پسر اثری نشد.پس ندا در شهر دادند. بازرگان گفت:من عقابی دیدم که کودکی می برد.مرد فریاد برداشت که دروغ و محال است،چگونه می گویی عقاب کودکی را ببرد؟بازرگان خندید و گفت:در شهری که موش صد من آهن بتواند بخورد،عقابی کودکی بیست کیلویی را نتواند گرفت؟ مرد دانست که قصه چیست گفت:آری موش نخورده است!پسر باز ده وآهن بستان.هیچ چیزبدتر از آن نیست که در سخن ، کریم و بخشنده باشی ودر هنگام عمل سرافکنده و خجل. •✾📚 @Dastan 📚✾•
📜 ✨روزی لقمان در كنار چشمه‌ای نشسته بود. مردی كه از آنجا مي‌گذشت. از لقمان پرسيد: «چند ساعت ديگر به ده بعدی خواهم رسيد؟» 🖇لقمان گفت: «راه برو.» 📌آن مرد پنداشت كه لقمان نشنيده است. دوباره سوال كرد: «مگر نشنيدي؟ پرسيدم چند ساعت ديگر به ده بعدی خواهم رسيد؟» 🖇لقمان گفت: «راه برو.» 📌آن مرد پنداشت كه لقمان ديوانه است و رفتن را پيشه كرد. ✔️زماني كه چند قدمي راه رفته بود، لقمان به بانگ بلند گفت: «ای مرد، يک ساعت ديگر بدان ده خواهی رسيد.» مرد گفت: «چرا اول نگفتی؟» لقمان گفت: «چون راه رفتن تو را نديده بودم، نمی دانستم تند می‌روی يا كُند. حال كه ديدم دانستم كه تو يک ساعت ديگر به ده بعدی خواهی رسيد.» 💥دوست من ، تو راه رفتن دیگران را ببین و بعد در موردشان قضاوت کن💥 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹#با_شهدا|شهید اسماعیل دقایقی ✍️ دوری از اختلافات خانوادگی ▫️معمولاً صورت بشاشی داشت. یک‌بار سر مسئله‌ای با هم به توافق نرسیدیم. هر کدام روی حرف خودمان ایستاده بودیم که او عصبانی شد، اخم روی صورتش افتاده بود و لحن مختصر تندی به خود گرفت، بعد از خانه زد بیرون... وقتی برگشت دوباره همان‌طور با روحیه باز و لبخند آمد. بهم گفت: بابت امروز ظهر معذرت می‌خواهم. می‌گفت نباید گذاشت اختلافات خانوادگی بیش از یک روز ادامه پیدا کند... #یاد_شهدا_صلوات 🌷 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸امیرمومنان علی(ع) از کلاغ،🦅 سحرخیزی🌤 و احتیاط ورزی⚠️ را بیاموزید.😍 الخصال؛ص100 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
طلوع هر صبح هدیه ای از جانب خداست ؛ شاد،تندرست،کامروا باشید. روزتون پراز موفقیت ، صبحتان به خیر و نیکی #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
‍ ✨﷽✨ 🌷 ✨تاجری بود کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش سکه. بازرگانان دیگر به او حسودی میکردند؛ یک روز یکی از بازرگانها نقشه ای کشید و شبانه به انبار پنبه ی تاجر دستبرد زد. شب تا صبح پنبه ها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه ی خودش انبار کرد. ✨صبح که شد تاجر پنبه خبردار شد که ای دل غافل تمام پنبه هایش به غارت رفته است. به نزد قاضی شهر رفت و گفت : خانه خراب شدم . قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرس و جو کنند و دزد را پیدا کنند. اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبه ها را . ✨قاضی گفت:به کسی مشکوک نشدید؟ ماموران گفتند: چرا بعضی ها درست جواب ما را نمی دادند ما به آنها مشکوک شدیم. قاضی گفت: بروید آنها را بیاورید. ماموران رفتند و تعدادی از افراد را آوردند. ✨قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از این ها شک داری؟ تاجر پنبه گفت به هیچ کدام. قاضی فکری کرد و گفت: ولی من دزد را شناختم. دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلو آیینه برود و پنبه ها را از سر و ریش خودش پاک کند. ✨ناگهان یکی از همان تاجرهای دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند . ✨قاضی گفت: دزد همین است و به تاجر گفت: همین حالا مامورانم را می فرستم تا خانه ات را بازرسی کنند. یکساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبه ها در زیر زمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد. ✨از آن به بعد وقتی می خواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو می دهد می گویند: پنبه‌دزد دست‌به ریشش میکشد ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹 انسان مومن اصلا ترس از آینده و استرس ندارد ( اگه همسرم بمیره اگه تصادف کنم ....) اگه بچه ام فلان مریضی رو بگیره ....اگه .... ☝ اگه اضطراب گرفتتت، معلومه خدارو قبول نداری 🔸 یادمون باشه در قران اومده که : شیطان گفته حتما حتما حتما رو صراط مستقیم به بنده هات حمله میکنم ،اونجایی که بخوای آدم خوبی بشی ،تصمیم بگیری عوض بشی ، مومن بشی ،شیطان بهت حمله میکنه.. 🔸 و در ادامه آیه آمده که: شیطان میگه از چهار جهت حمله میکنم و تو بیشتر آنها را #شاکر نخواهی یافت.. 🌹 #شکر واکسن انسان در برابر همه حمله های چهار گانس #شکر یعنی اظهار خوبی ها و دارایی ها ☝ به اون چیزی که نداری فکر نکن به اون چیزی که دست خداست بیشتر اعتماد کنیم 👌️ بزرگترین اسلحه ای که خدا به انسان داده برای از بین بردن غصه ها ذکر « لا حول ولا قوه الا بالله العظیم» هست. 👤 #استاد_محمد_شجاعی ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از عماریار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 داستان یک قهرمان! 🔻آغاز اکران فیلم سینمایی در سینماها و مناطق فاقد سینما ➕ تیزر جدید 💢 منصور، تنهاترین اثر سینمایی است که با محوریت زندگی ، روایتی جذاب از پیشرفت کشور و ساخت اولین جنگنده ایرانی دارد. 🗣 محسن قصابیان، لیندا کیانی، مهدی کوشکی، حمیدرضا نعیمی، کیومرث مرادی، علیرضا زمانی‌نسب، سیدجواد هاشمی و قاسم زارع از بازیگران این فیلم هستند. 🔸 فیلم سینمایی «منصور» محصول سازمان هنری‌رسانه‌ای است که از ۱۹ آبان‌ماه روی پرده سینماهای سراسر کشور می‌آید و همزمان در مناطق فاقد سینما اکران مردمی می‌شود. ✳️ ثبت درخواست ، از لینک زیر: 🌐 b2n.ir/efcm ✅ آخرین اخبار منصور را اینجا دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/2776563840C07f3858485
📜 📌پادشاهی قصد کشتن اسيری کرد. اسير در آن حالت نااميدی شاه را دشنام داد. شاه به يکی از وزرای خود گفت: او چه می گويد؟ ✨وزير گفت: به جان شما دعا می کند. شاه اسير را بخشيد. 📌 وزير ديگری که در محضر شاه بود و با آن وزير اول مخالفت داشت گفت: ای پادشاه آن اسير به شما دشنام داد. ✔️✨✔️پادشاه گفت: تو راست می گويی اما دروغ آن وزير که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود. 📚«گلستان سعدی» ✨جز راست نباید گفت✨ ✨هر راست نشاید گفت✨ •✾📚 @Dastan 📚✾•
┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• آراستگی هر چیزی در گرو چیز دیگری است: آراستگی ثروت در انفاق و بخشیدن است... آراستگی شجاعت در گذشت و بخشش است... آراستگی اصل و نسب به ادب است... ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
📜 ✨امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: ✅خَیرُ إخوانِکَ مَنْ نَسِیَ ذَنْبَکَ و ذکرَ إحسانَکَ؛ ✅بهترین برادرانت کسی است که خطای تو را فراموش کند و نیکی تو را به یاد داشته باشد. 📚اعلام الدین، ص 313. •✾📚 @Dastan 📚✾•
! 🌷یكی از نگهبانان عراقی بهنام كریم، فردی قوی هیكل بود كه چون بهره هوشی پایینی داشت و آزادگان از او نفرت داشتند، به «كریم بقره» معروف شده بود. كریم بقره فردی به اصطلاح مفت‌خور بود كه هر وقت سفره غذای اسرای ایرانی پهن بود، بدون كسب اجازه، از خوراكی های اسرای ایرانی برمی‌داشت و می‌خورد. 🌷به اتفاق سایر اسرا تصمیم گرفتیم كه برای همیشه از شر او راحت شویم. بنابراین با افزودن مقداری مایع شوینده به ماست و آب و نمك، دوغ مخصوصی تهیه كردیم. كریم بقره با شنیدن خبر وجود دوغ در آسایشگاه اسرا، با آن هیكل بزرگش مثل قرقی خودش را به آسایشگاه ما رساند و دوغ خنك را در دست اسرای ایرانی مشاهده كرد. از پارچ یك لیوان دوغ برای خودش ریخت و خورد. خواست لیوان دوم را بخورد كه.... 🌷....خواست لیوان دوم را بخورد كه اسرا ممانعت كردند و گفتند باید دوغ را برای بقیه اسرا نگه داشت. كریم بقره اصرار كرد و گفت كه من با این هیكل كه مثل گاو هستم، یك لیوان دوغ برایم كم است. القصه ترفند اسرای ایرانی با این اصرارهای كریم بقره مؤثر واقع شد و مسئول آسایشگاه اسرا یك پارچ كامل از دوغ مخلوط با مایع شوینده در اختیار وی گذاشت. 🌷كریم بقره پارچ دوغ را سر كشید و دوباره اصرار كرده و پارچ بعدی را هم سركشید. دقایقی از این نوشیدن ها نگذشته بود كه مایع شوینده كار خودش را كرد و چنان كریم بقره را به سمت دستشویی روانه كرد (همانند دونده های دوی صد متر) كه تا مدت‌ها دیگر خبری از این مفت‌خوری او نبود. راوی: امیر سرتیپ دوم آزاده جانباز حسین یاسینی منبع: خبرگزاری ایرنا •✾📚 @Dastan 📚✾•
#حدیث 💚 پیامبر مهربانی (ص): ‌ 💞هدیه دادن مرد به همسر، عفت او را افزایش میدهد💞 📒من لایحضر:4/38 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
خوشبختی سه ستون دارد فراموش کردن تلخی های دیروز غنیمت شمردن شیرینی امروز امیدواری به فرصت های فردا #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•