eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.3هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌐عارفی سی سال، مرتب ذکر می گفت؛ استغفر الله مریدی به او گفت؛ چرا این همه استغفار میکنی، ما که از تو گناهی ندیدیم! جواب داد؛ سی سال استغفار من به خاطر یک الحمدالله نابجاست! *روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته پرسیدم؛حجره من چه؟ گفتند حجره شما نسوخته، گفتم؛ الحمدالله...! معنی آن این بود که مال من نسوزد، مال مردم ارتباطی به من ندارد! آن الحمدالله از روی خود خواهی بود نه "خدا خواهی" *چقدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم که شاکر هستیم؟! •✾📚 @Dastan 📚✾•
✅حکایت بعضی از ماها.... میگن شیطان با بنده ای همسفر شد موقع نماز صبح بنده نماز نخوند موقع ظهر و عصر هم نماز نخوند موقع مغرب و عشا رسید بازم بنده نماز بجای نیاورد موقع خواب شیطان به بنده گفت من با تو زیر یک سقف نمیخوابم چون پنج وقت موقع نماز شد و تو یک نماز نخواندی میترسم غضبی از آسمان بر این سقف نازل بشه که من هم با تو شامل بشم. بنده گفت تو شیطانی و من بنده خدا، چطور غضب بر من نازل بشه؟ شیطان در جواب گفت من قفط یک سجده اونم به بنده خدا نکردم از بهشت رانده شدم و تا روز قیامت لعن شدم در صورتیکه تو از صبح تا حالا باید چند سجده به خالق میکردی و نکردی وای به حال تو که از من بدتری!!! قال رسول الله صلى الله علیه وآله : من ترک صلاته متعمدا فقد هدم دینه ؛ کسى که عملا نمازش را ترک کند، به تحقیق که دینش را منهدم کرده است . 📚 (بحارالانوار، ج 82، ص 202. میزان الحکمه ، ج 5، ص 402) •✾📚 @Dastan 📚✾•
4_5974383299252978771.mp3
1.46M
🎧🎧 #حتما_گوش_کنید👆 ✅تواضع داشته باش 🔴غرور و تکبر و بزار کنار ═══✼🍃🌹🍃✼═══ 🔹 #حاج_اقا_مجتهدی_تهرانی •✾📚 @Dastan 📚✾•
6799.jpg.gif
113.8K
💐دست مادرتان را ببوسید💐 👌اگر می‌خواهید در زندگی موفق باشید و از آن لذت ببرید، به پدر و مادرتان نیکی کنید، خصوصاً به مادر، دست او را ببوسید، دل او را به دست آورید 🌸✨ و بدانید اگر آن‌ها از تو راضی باشند، خدا هم از تو راضی خواهد بود و اگر خدایی نکرده آن‌ها را از خود برنجانی خداوند را از خود ناخشنود کرده‌ای. آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) •✾📚 @Dastan 📚✾•
ابو هاشم جعفری گوید: در تنگنای سختی از زندگی گرفتار شدم، به حضور امام هادی علیه السلام رفتم، وقتی در محضر او نشستم فرمود: ای اباهاشم درباره کدام نعمتی که خداوند به تو داده است می توان شکر گذار او باشی؟ من ساکت ماندم وندانستم چه بگویم. حضرت فرمود: خداوند ایمان را روزی تو کرد و به وسیله آن بدنت را از آتش دوزخ مصون کرد و عافیت و سلامتی را نصیب تو گردانید و تو را بر اطاعتش یاری نمود و به تو قناعت بخشید و از اینکه خوار و بی آبرو گردی حفظ کرد. ای ابا هاشم من در آغاز این نعمتها را به تو یاد آوری کردم چرا که گمان بردم می خواهی از آن کسی که آن نعمتها را به تو بخشیده است شکایت کنی و من دستور دادم صد دینار به تو بپردازد آن را دریافت کن 📚 نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (انوارالهیه) نور دوازدهم، تالیف شیخ عباس قمی •✾📚 @Dastan 📚✾•
داستانی از زندگی مقام معظم رهبری ای بهتر از هزار یقین اشتباه من ماه مبارک رمضان سال 1380 از سوی مرکز بنیاد ملاصدرا برای جلسه افطار دعوت شده بودم . خیال می کردم این جلسه در محضر مقام معظم رهبری برقرار می شود، لذا به بیت رهبری رفتم . ولی دیدم دوستان آنجا نیستند . از وضعیت جلسه سؤال کردم، اعضای بیت اظهار بی اطلاعی کردند . وقت اذان مغرب شد، متوجه شدم که خانواده های شهدا افطار را مهمان آقا هستند . گریه ام گرفت و با خود گفتم خدا را شکر، توفیقی شد در حضور خانواده های شهدا در خدمت آقا باشم . در آنجا دو مادر شهید را دیدم که سر سفره از آغاز تا پایان به چهره مقام معظم رهبری نگاه می کردند و گریه می کردند . مقام عظیم الشان ولایت با دیدن بنده فرمودند: آقای احمدی چه عجب! داستان را خدمت ایشان عرض کردم . ایشان فی البداهه این مصرع را خواندند: «ای بهتر از هزار یقین اشتباه من، ولی ایشان دیگر مصرع اول این بیت را نخواند که می گوید: «شد منحرف زکعبه به میخانه راه ما» ; زیرا این مصرع کمی ذعارت دارد . من از حسن سلیقه آقا بسیار لذت بردم . حجة الاسلام والمسلمین دکتر احمدی (تهران) ..... 📚 @Dastan 📚.....
برازندگی لباس نظامی روزی در محضر مقام معظم رهبری بودم که فرمودند: من در زمان جنگ، همیشه با لباس نظامی در جبهه ها حاضر می شدم . اما تردید داشتم که آیا مصلحت همین است که من لباس پیغمبر صلی الله علیه و آله را کنار بگذارم و این لباس نظامی را بپوشم یا با همان لباس روحانی در جبهه ها حضور پیدا کنم؟! یک روز پنجشنبه که از جبهه به منظور شرکت در نماز جمعه به تهران آمدم، برای دادن گزارش مستقیما از فرودگاه به جماران رفتم، امام رحمه الله در پشت پنجره ایستاده بودند . من مشغول باز کردن بند پوتینها شدم و این کار مدتی طول کشید . حضرت امام رحمه الله همچنان ایستاده بودند و با لبخندی، به دقت مرا نگاه می کردند . چون وارد اتاق شدم و دست امام را بوسیدم، ایشان دستی به شانه من زدند و فرمودند: زمانی پوشیدن لباس سربازی در عرف ما خلاف مروت بود، ولی الان می بینیم برازنده شماست! با این کلام دلربای امام، تردید از دلم بیرون رفت و همیشه از پوشیدن لباس نظامی لذت می بردم! حجة الاسلام ذوالنوری (فرمانده تیپ مستقل 83 امام صادق علیه السلام) ..... 📚 @Dastan 📚.....
🍃🌸 نمک نشناسی مثل یک بیماریِ مزمن شیوع پیدا کرده است بینِ مردم! مهم نیست تو چقدر خودت را خرجِ حالِ خوبشان کردی! حالِشان که با تو خوب شد،دلیلِ حالِ بدت می شوند! مهم نیست چقدر در گذشته کنارشان بودی! می روند و شیفته ی آدم های جدیدِ زندگیِ شان می شوند. مهم نیست تو چقدر دردشان را به جان خریدی! درد می زنند به جانَت. مهم نیست چقدر بارِ تنهایی شان را به دوش کشیدی! در نهایت تنهایَت می گذراند. لطفاً به فرزندانتان، قدر شناس بودن را یاد دهید؛ اینجا زخمِ خیلی ها تازه ی همان نمک دانی ست که شکست‌. •✾📚 @Dastan 📚✾•
✅4عمل مهم قبل از خــواب حضرت فاطمه (س) تعريف می کنند که شبی به بستر رفته بودم تا بخوابم پيامبر صدايم کرد فرمود تا چهار کار انجام نداده ای نخواب: ➊✨قران را ختم کن . ➋✨مومنان را از خودت خوشنود و راضی کن . ➌✨حج و عمره به جای بياور . ➍✨پيامبران را شفيع خودت کن . و بعد بخواب . آنگاه به نماز ايستاد. من صبر کردم تا نماز پدر تمام شود و گفتم ای رسول خدا چهار کار برايم مشخص کرده ايد که توان انجام آنها را ندارم .پيامبر فرمود: ⇦سه مرتبه قل هو الله بخوان مثل اين است که قرآن را ختم کرده ای . ⇦برای مومنان آمرزش بخواه تا همگی آنان را خوشنود کنی . ⇦با فرستادن صلوات من و ديگر پيامبران شفيع تو خواهيم شد . ⇦با گفتن ذکرسبحان الله ،الحمدالله ،لا اله الا الله و الله اکبر مثل اينکه حج و عمره به جای آورده ای . •✾📚 @Dastan 📚✾•
همہ دل خوشی من حرمِ توست حسین خاطـراتم همگی درحـرمِ تـوسـت حسـین بهتریڹ چیزی ڪہ درمحشر بہ دردم میخورَد شڪ ندارم ڪہ فقط، اشڪِ غمِ توست حسین •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باصدای #حامد_همایون تقدیم به رهــبر نازنین انقلاب #امام_خامنه_ای هیهات اگر یار بخواهی و نباشم ای وای به من گرتو مرا یار ندانی... •✾📚 @Dastan 📚✾•
نقل می کنند که کنار روستای ملانصرالدین قبرستانی بود زمانی که در حال سرزدن به آنجا بود دید یک قبری شکافته است. وارد آن قبر شد و دراز کشید. نزدیک غروب بود که جمعی از دوستان با اسب و الاغ وارد قبرستان شدند. بخاطر سرو صدایی که ایجاد شده بود ملانصرالدین فکر کرد که نکیر و منکر هستند که آمده اند. ترسید و یکباره از جای خود بلند شد. وقتی آن افراد در تاریکی این صحنه را دیدند، اسب و قاطرهای آنها رم کرد و به هم ریختند. وقتی فهمیدند که ملانصرالدین یک چنین کاری کرده است حسابی او را کتک زدند. او نیز با لباس پاره و خونی از دست آنها فرارکرد و به منزل آمد. همسر او گفت چه شده است ؟ گفت که من یک چنین کاری کردم. زمانی که یک مقدار آرام گرفت همسر از او پرسید از عالم قبر چه خبر؟ ملانصرالدین گفت اگر قاطر کسی را رم ندهید با شما کاری ندارند. درواقع اگر قاطر کسی را رم ندهیم و در دنیا ظلمی نکنیم با ما کاری ندارند. •✾📚 @Dastan 📚✾•