📚#بصیرت_جوان
روایتی است از حضرت امام صادق(ع) که می فرماید: روزی گذر سلمان در کوفه به بازار آهنگرها افتاد. یک مرتبه دید جوانی بیهوش شده و مردم اطراف او را گرفته اند. سلمان که از آن نزدیکی عبور می کرد، یکی از آن افراد دوید و به او گفت یا اباعبدالله این جوان مریض و بیهوش است بیا یک دعایی بالای سر او بخوان که بهوش بیاید. حضرت سلمان وقتی نزدیک شد و به بالین جوان رسید او چشم باز کرد.
تا سلمان را دید سر خود را بلند کرد و گفت یا اباعبدالله اینطور نیست که مردم گمان می کنند من بیمار هستم. وقتی گذر من به بازار آهنگرها افتاد و دیدم که با چکش های آهنی به میله های سرخ می کوبیدند، یاد این آیه افتادم: نگهبانان جهنم با چکش های آهنین بر دوزخیان می زنند. در این حالت دیگر نفهمیدم و از هوش رفتم. سلمان دید این فرد با معرفت است با او دوست شد. بعد از یک مدتی این جوان مریض شد، سلمان به عیادت او رفت و دید که موقع مرگ او است. سلمان به حضرت عزرائیل(ع) خطاب کرد که یا ملک الموت این جوان برادر و دوست من است، لطفاً مراعات او را بکن.
حضرت عزرائیل فرمود: یا اباعبدالله من مراعات این جوان و تمام مومنین را خواهم کرد و با آنها دوست هستم.
📚برگرفته از سخنان استاد عالی
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚در بیست سالگی برای خواستهای که از خداوند داری، وضو میگیری و دعا میکنی. آنقدر مصمم هستی که به سجده میروی و در سجده دعا میکنی... اما، نمیشود! دلگیر میشوی از خداوند ... در سی سالگی هم به سجده میروی،البته این بار سجدهی شکر، برای آنکه دعای بیست سالگیات پذیرفته نشد!
این یک تفاوت ده ساله بود که باعث شد به گوشهای از حکمت پروردگارت پـی ببری. فکرش را بکن در آینده چقدر از پذیرفته نشدن برخی از خواستههایمان خوشحال خواهیم شد...
به انتخاب خداوند اعتماد کن
📚قرآن کریم / سوره بقره / آیه۲۱۶
چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آنکه خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرّ شما در آن است. و خدا میداند، و شما نمیدانید
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#ثواب_زیارت_امام_حسین
🌹امام صادق علیه السلام:
خداوند متعال فرشتگانى بر مزار حسین علیه السلام گمارده است، و هنگامى که کسى قصد زیارت او را مى کند خداوند به آن فرشتگان دستور میدهد با هر گام گناهان آنها را پاک کنند، پس آن فرشتگان گناهان او را مداوم با هر گامی پاک مىکنند، و با گام دیگر حسنات او را چند برابر مى سازند پس به تدریج حسنات وى افزایش پیدا مى کند تا جایى که بهشت بر او واجب میشود تا جاییکه فرشتگان بسیار در اطراف او حلقه میزنند تا او را پاک سازند! سپس آن فرشتگان به فرشته های آسمانهای دیگر خطاب میکنند: زائران قبر حسین حبیب خداوند، و محمد و علی علیهم السلام دو حبیب دیگر خدا را از آلودگیها پاک و پاکیزه کنید. پس وقتی زائر غسل زیارت میکنند رسول خدا صلى الله علیه و آله به او خطاب میکند: اى میهمان خدا! شما را به همنشینى و همراهى من در بهشت بشارت باد! سپس امیر المؤمنین على علیه السلام آنان را ندا مى کند: من ضامنم برای برآورده شدن حاجتهای شما، و دور کردن بلاها و گرفتاریهاى شما در دنیا و آخرت
سپس فرشتگان از سمت راست و چپ زايران حسین علیه السلام را در بر میگیرند! و آنان را محافظت مى کنند تا به خانه هاى خویش باز گردند
📚ثواب الاعمال شیخ صدوق
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#برگی_از_شهدا
سفره خاکی
درمنطقه سومار،خط مقدم بودیم که باماشین ناهارآوردند.به اتفاق یکی ازبرادران رفتیم غذاراگرفتیم وآوردیم.درفاصله ماشین تاسنگرخمپاره زدند.سطل غذاراگذاشتیم روی زمین ودرازکش شدیم،برخاستیم دیدیم ای دل غافل سطل برگشته وتمام برنج ها نقش زمین شده است.
ازهمانجا با هم بچه هاراصدازدیم وگفتیم:باعرض معذرت،امروزاینجا سفره انداختیم،تشریف بیاوریدسرسفره تاناهارازدهان نیفتاده وسردنشده.همه ازسنگرآمدندبیرون.اول فکر می کردندشوخی می کنیم،نزدیک ترکه آمدند باورشان شد که قضیه جدی است.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
امیرالمؤمنین عليه السلام:
مَن لا يَعقِل يَهُن، ومَن يَهُن لا يُوَقَّر
هر كه انديشه نكند، سَبُك شود و هر كه سبك گشت، مورد احترام قرار نگيرد
غررالحكم حدیث7927
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📝#یاد_بگیریم
یاد بگیریم ...
از محبت دیشب پدر نگوییم در حضور کسی که پدرش در آغوش خاک آرمیده است.
یاد بگیریم ...
از آغوش گرم مادر نگوییم در حضور کسی که مادرش را فقط در خواب میتواند ببیند.
یاد بگیریم ...
اگر به وصال عشقمان رسیدیم، میان انبوه جمعیت کمی دستانش را آهستهتر بفشاریم،
شاید امروز صبح کسی در فراق عشقش چشم گشوده باشد.
یاد بگیریم ...
اگر روزی از خنده فرزندمان به وجد آمدیم، شکرش را در تنهاییِمان به جا آوریم
نه وصف خنده اش را درجمع ...
شاید کسی در حسرتش روزها را میگذراند.
یاد بگیریم ...
آهسته تر بخندیم، شاید کسی غمی پنهان دارد
که فقط خدا میداند..
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
🔅
✅پاداش بیمار مؤمن
✍روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، به طرف آسمان نگاه مىكرند که در همان حال تبسمى نمودند، شخصى از پیامبر علت این تبسم را سوال کردند.
رسول خدا فرمودند: آرى! به آسمان نگاه مىكردم، ديدم دو فرشته به زمين آمدند تا پاداش عبادت شبانه روزى بنده با ايمانى را كه هر روز در محل خود به عبادت و نماز مشغول بود، بنويسند، اما او را در محل نماز خود نيافتند؛ زیرا او در بستر بيمارى افتاده بود.
فرشتگان به سوى آسمان بالا رفتند و به خداوند متعال عرض كردند: ما طبق معمول براى نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ايمان، به محل نماز او رفتيم، ولى او را در محل نمازش نيافتيم؛ زيرا در بستر بيمارى آرميده بود.
خداوند به آن فرشتگان فرمود: تا او در بستر بيمارى است، آن پاداشى را كه هر روز براى او در محل نماز و عبادتش مىنوشتيد، بنويسيد. بر من است كه پاداش اعمال نيک او را تا آن هنگام كه در بستر بيمارى است، برايش در نظر بگيرم.
📚 بحار الانوار، ج ۲۲، ص ۸۳
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#حکایت
روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضوگرفتن بودند..
که شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد...
با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اينكه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...!
به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند:
چه کار می کردی؟ ....
گفت: هیچ.
فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟
گفت: نه! (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)!
آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟
گفت: نه!
آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی...!
گفت: نه آقا اشتباه دیدید!
سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!
این جمله در مرحوم آخوند (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت...
تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود:
من یاغی نیستم
خدایا ما خودمون هم می دونیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم... نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!...
فقط اومدیم بگیم که:
خدایا ما یاغی نیستیم....
بنده ایم....
اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده.....
لطفا همین جمله را از ما قبول کن.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🍃از علامه طباطبايی پرسیدند 🍃
🌿چطور ما مسلمانان نماز میخوانيم
ولی بارانش🌨 در غرب و سرزمینهای اروپایی میبارد !؟
علامه طباطبایی فرمود :
با توجه به آيۀ [وَلَو اَنَّ اَهل القُری] آنچه موجب نزول باران و رحمت می شود « رعايت حقوق شهروندان » است
نه رعایت حقوق الهی
این حقوق نیز در غرب و اروپا خیلی بهتر و بيشتر از سرزمینهای اسلامی رعايت ميشود .
خداوند گفته من از حق خودم میگذرم اما از حق الناس نمیگذرم.🌿
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#برگی_از_شهدا
#گناهان_من
🌷براى اينكه خيالش از جانب ما راحت باشد، به اهواز انتقال مان داد. كارهاى زيادى در جبهه داشت و به همين دليل، روزها و شب ها مى گذشتند و فرصت نداشت حتى به ما سرى بزند.
🌷روزى غير منتظره به خانه آمد تعجب كردم، وقتى سرزده به اتاقش رفتم، ديدم دارد جراحت پايش را پانسمان مى كند. فهميدم زخمى شده كه به خانه آمده است.
🌷يكى از دوستانش مى گفت: «وقتى گلوله به پايش اصابت كرد و خون از آن فوران زد، همرزمانش شتابزده همه به كمكش آمدند تا جلوى خونريزى را بگيرند....
🌷ولى احمد با لبخندى آنها را از شتاب در كار بازداشت و گفت نگران نباشيد، چيزى نيست، اين گناهان من است كه از وجودم خارج مى شود و ان شاءالله سبب تطهير درونم خواهد شد.»
راوى: همسر شهيد سيد احمد رحيمى
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
امام على عليه السلام:
مَنِ اشتَغَلَ بِالفُضولِ، فاتَهُ مِن مُهِمِّهِ المَأمولُ
هر كه به کارهای بی فایده مشغول شود، آرزوى مهم اش را از دست مى دهد
غررالحكم حدیث8633
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار عامل ما را 🔥 جهنـمی 🔥 کرد
در قیامت بارها میان اهل بهشت و جهنم گفت و گو رخ می دهد ٬ که قرآن ترسیمی از آن گفت و گوها را بیان فرموده است٬ یکی از آن صحنه ها که در سوره مدثر آمده این است که: اهل بهشت از مجرمان می پرسند: چه عاملی شما را به #دوزخ روانه کرد؟
⚫️ آنها می گویند : ۴ عامل :
۱ - « لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلّینَ »
٬ پای بند به #نماز نبودیم .
۲ - « لَمْ نَکُ نُطْعِمُ المِسْکینَ »
به #گرسنگان اعتنا نمی کردیم.
۳ - « کُنّا نَخوُضُ مَعَ الْخائِضینَ »
٬ ما در جامعه #فاسد هضم شدیم .
۴ - « کُنّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدّین »
٬ #قیامت را هم نمی پذیرفتیم.
📚 قصص الصلاة - ص ۱۸۹.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚جایگاه پدر در بستر
مهمان نوازی
امام_عسکری علیه السلام فرمودند :
روزی پدر و پسری خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسیدند .
حضرت جلوی پای آن ها بلند شدند ، احترامشان كرد ، آنها را در صدر مجلس نشاندند و خود ، روبه رويشان نشستند .
آن گاه دستور غذا داد ، غذا آوردند و از آن خوردند .
سپس قنبر ، طشت ، آفتابه اى چوبى و حوله اى براى خشك كردن آورد و خواست كه بر روى دست مرد ، آب بريزد .
اميرمؤمنان برخاست و آفتابه را گرفت تا خود ، آب روى دست مرد بريزد .
آن مرد ، خود را به خاک انداخت و گفت : اى اميرمؤمنان ! خداوندْ مرا در حالى كه تو بر دستم آب مى ريزى ، بنگرد؟!
حضرت فرمودند : بنشين و دستت را بشوى . خداوند عزوجل تو را مى بيند ، در حالى كه برادر تو ـ كه امتيازى بر تو ندارد و بر تو برترى ندارد ـ دارد به تو خدمت مى كند و با اين كار ، ده برابر خدمت اهل دنيا را در بهشت مى جويد و به همين نسبت ، در دارايى هايش در بهشت .
مرد ، نشست .
على عليه السلام به وى فرمود :
تو را به حق بزرگ من _ كه تو آن را مى شناسى و حرمتش را حفظ می کنی _ و به تواضع تو براى خداوند كه خداوند به سبب آن ، جزایت داد ، بگذار من در خدمتى که ( اگر تو آن را انجام می دادی ) به تو شرافت مى دهد ، اقدام كنم .
تو را به خدا قسم ، دستت را چنان مطمئن بشوى كه اگر قنبر آب بر دستت مى ريخت ، مى شستى .
مرد ، چنين كرد .
پس از آن كه حضرت از شستن دست [ مرد ميهمان ]فارغ شد ، آفتابه را به محمد_بن_حنفيه داد و فرمود :
پسرم! اگر اين پسر ،بدون همراهى پدرش مى آمد ، من خودم آب بر دستش مى ريختم ؛ ولى خداوند عز و جل روا نمى دارد كه هرگاه #پدر و پسر در يك جا گِرد آمدند ، بينشان تساوى برقرار شود . پدر به دست پدر ، آب ريخت و پسر بايد به دست پسر ، آب بريزد .
سپس محمّد بن حنفيه ، آب بر دست پسر ريخت .
📚منبع :
احتجاج ، ج ۲ ، ص ۵۱۸
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💠مرگی شیرین
انسان مؤمن در دنیا به اطرافیان خودش تعلقاتی پیدا کرده و ممکنه هنگام مرگ جدایی از این تعلقات کمی آزارش بده
خدا که هوای بنده مؤمنش رو داره، کمکش میکنه که دوری از اطرافیان اذیتش نکنه:
امام سجاد ع فرمودند:
خداوند عزوجل میفرماید: من در هیچ امری مانند قبض روح مومن تردید و درنگ نکردم،
چون آن مؤمن از مرگ کراهت داشت و من هم کراهت داشتم به او ناراحتی برسانم.
پس زمانی که اجل قطعی آن مؤمن رسید، من دو شاخه گل معطر از بهشت برای او فرستادم،
یکی از آنها مسخیه نام داشت و دیگری منسیه.
1⃣ اما با بوییدن مسخیه، نسبت به مالش بیاعتنا شده و از همه آنها میگذرد؛
2⃣و اما با بوییدن منسیه نسیان بر او غلبه میکند و دیگر تعلقات دنیا را فراموش میکند
📕الجواهر السنية في الأحاديث القدسية، ص 626
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🗝#کلید_اسرار
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا میکرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم میدوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمیآمد.
سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد ....
تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»
صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک میشد از خواب برخاست، آن میآمد تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#برگی_از_شهدا
#چهار_شب
🌷چهار روز از انجام عمليات مى گذشت. از ميدان مين، صدايى به گوش مى رسيد. دو نفر را براى تحقيق به طرف صدا فرستادم. آنها جوانى را ديده بودند كه وسط ميدان مين افتاده و پاهايش قطع شده است.
🌷با ديدن ما به خنده افتاد. وقتى علت خنده اش را پرسيديم، گفت: «چهار شب است كه، مجروح اينجا افتاده ام. هر شب آقايى به ديدنم مى آمد و برايم آب و غذا مى آورد. ديشب با من خداحافظى كرد و گفت: «فردا دو نفر براى بردنت مى آيند».
راوى: شهيد عليرضا عاصمى
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
امام على عليه السلام:
حَقُّ الوالِدِ عَلَى الوَلَدِ أن يُطيعَهُ في كُلِّ شَيءٍ إلاّ في مَعصيَةِ اللّهِ سُبحانَهُ
حق پدر بر فرزند، اين است كه از او در هر كارى جز معصيت خدا، فرمان بردارى كند
حکمت 399 نهج البلاغه
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
سه پند لقمان حکیم به پسرش :
در زندگی بهترین غذا را بخور ...
در بهترین رختخواب جهان بخواب ...
در بهترین خانه ها زندگی کن ...
پسر گفت :
ما فقیریم چطور این کارها را بکنم ؟
لقمان :
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری ،
هر غذایی ، طعم بهترین غذای جهان را میدهد .
اگر بیشتر کار کنی و دیرتر بخوابی ،
هر جا که بخوابی بهترین خوابگاه جهان است ،
و اگر با مردم دوستی کنی ، در قلب آنها جای میگیری ،
و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست!
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌷دعاهاي بسيار خوب از قرآن🌷
🌸اگه فرزند صالح ميخواي🌸
رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ
🌸اگه ميترسي قلبت گمراه بشه🌸
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
🌸اگه ميخواي شهيد از دنيا بري🌸
رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ
🌸اگه غم و غصه ي بزرگي داري🌸
حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ِ
🌸اگه ميخواي همسر و فرزندانت بهت وفادار باشن🌸
رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا
🌸اگه خونه ي خوب ميخواي🌸
رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبَارَكًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ
🌸اگه ميترسي خدا اعمالت رو قبول نکنه🌸
رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
🌸اگه ناراحتي🌸
إنما أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّه
🌷دوستان و عزيزانت رو از اين دعاهاي قرآني مطلع کن🌷
♥️نشر صدقه جاریه ♥️
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
امام علی علیه السلام:
العِلمُ يَحفَظُ صاحِبَهُ
دانش دارنده خود را نگهبان است
منية المريد صفحه110
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
عمر با ارزش ترین داراییِ آدمه ،
اگه کسی برات وقت گذاشت یعنی داره از ارزشمندترین و غیرقابل تکرار ترین چیزی که داره خرجت میکنه!
👤 #خسرو_شكيبايی
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
ناصرالدین شاه و زغال فروش
گویند ناصرالدین شاه در بازدید از اصفهان با کالسکه سلطنتی از میدان کهنه عبور میکرد که چشمش به ذغالفروشی افتاد.
مرد ذغالفروش فقط یک شلوارک به پا داشت و مشغول جدا کردن ذغال از خاکه ذغالها بود و در نتیجه گرد ذغال با بدن عرق کرده و عریان او منظره وحشتناکی را بوجود آورده بود.
ناصرالدینشاه سرش را از کالسکه بیرون آورده و ذغالفروش را صدا کرد. ذغال فروش بدو آمد جلو و گفت: «بله قربان.»
ناصرالدین شاه با نگاهی به سر تا پای او گفت: «جنهم بودهای؟»
ذغال فروش زرنگ گفت: «بله قربان!»
شاه از برخورد ذغالفروش خوشش آمده و گفت:
«چه کسی را در جهنم دیدی؟»
ذغالفروش حاضرجواب گفت:
«این هایی که در رکاب اعلاحضرت هستند، همه را در جهنم دیدم.»
شاه به فکر فرورفته و بعد از مکث کوتاهی گفت:
«مرا آنجا ندیدی؟»
ذغالفروش فکر کرد اگر بگوید شاه را در جهنم دیده که ممکن است دستور قتلش صادر شود، اگر هم بگوید که ندیدم که حق مطلب را ادا نکرده است. پس گفت: «اعلاحضرتا، حقیقش این است که من تا ته جهنم نرفتم!»
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#داستان
مردی حکیم از گذرگاهی عبور می کرد ، دید گروهی می خواهند جوانی را به خاطر گناه و فساد از منطقه بیرون کنند و زنی از پی او سخت گریه می کند .
پرسیدم این زن کیست ؟ گفتند : مادر اوست . دلم رحم آمد ، از او نزد جمع شفاعت کردم و گفتم : این بار او را ببخشید ، اگر به گناه و فساد بازگشت بر شماست که او را از شهر بیرون کنید .
حکیم می گوید : پس از مدتی به آن ناحیه بازگشتم ، در آنجا از پشت در صدای ناله شنیدم ، گفتم شاید آن جوان را به خاطر ادامه گناه بیرون کردند و مادر از فراق او ناله می زند . در زدم ، مادر در را باز کرد ، از حال جوان جویا شدم .
گفت : از دنیا رفت ولی چگونه از دنیا رفتنی ؟ وقتی اجلش نزدیک شد گفت :
مادر همسایگان را از مردن من آگاه مکن ، من آنان را آزرده ام و آنان مرا به گناه شماتت و سرزنش کرده اند ، دوست ندارم کنار جنازه من حاضر شوند ، خودت عهده دار تجهیز من شو و این انگشتر را که مدتی است خریده ام و بر آن « بسم اللّه الرحمن الرحیم » نقش است با من دفن کن و کنار قبرم نزد خدا شفاعت کن که مرا بیامرزد و از گناهانم درگذرد . به وصیتش عمل کردم ، وقتی از دفنش برمی گشتم گویی شنیدم : مادر برو آسوده باش ، من بر خدای کریم وارد شدم
📔تفسیر روح البیان : 1 / 337
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
بانوی عارفه 🕌
رابعه عدویه از بانوان سعادتمندی است که بر اثر انجام کارهای نیک و تلاش در مسیر سعادت نام نیکو از خود به یادگار گذاشته و در عرفان و سلوک به مقاماتی نائل آمده است .
روزی جمعی از مردم بصره بر در خانه عدویه رفتند و گفتند : ای رابعه مردان را سه فضیلت است که زنان را نیست ،
۱)آن که مردان عقل کامل دارند و زنان ناقص العقلند و دلیل بر نقصان عقل انهات این که گواهی دو زن برابر گواهی یک مرد است
۲) انکه زنان ناقص الدین هستند زیرا در هر ماه چند روز از نماز و روزه می مانند
۳) هرگز زنی به مقام نبوت نرسیده است .
رابعه گفت : اگر گفتار شما درست باشد زنان را نیز سه فضیلت است که مردان را نیست .
۱)ان که در میان انها مخنث نیست ( مرد بی غیرت )
۲)همه انبیاء و صدیقان و شهیدان و صالحان در دامن زنان پرورش یافته اند و در کنار ایشان بزرگ شده اند
۳)انکه هیچ زنی ادعای خدائی نکرده است و این جرات و بی ادبی در طول تاریخ به خداوند از مردان سر زده است
📜حکایت و داستانهای شگفت قرآنی
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#برگی_از_شهدا
وسطِ عملیاتـــــ
زیرِ آتش
فرقے براش نداشتـــــ
اذان ڪه میشد مےگفتـــــ :
من میرم موقعیتِـــــ الله :)
#شهید_حسین_خرازے
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•