eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.3هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
طلبه‌ای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(ع) اعتراض داشت ✨روزى طلبه ای از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟!شب امیرالمومنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو :به آسمان رود و کار آفتاب کند . 🌴پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !!بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند . 🌴وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید .مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود . 🌴فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پرزینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است .هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید . 🌴چون صیغه جارى شد طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمومنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمومنین (علیه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم ، 🌴شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم :به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمومنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند *** به آسمان رود و کار آفتاب کند 🌴وقتى نظر کیمیا اثر حضرت مولا ، فقیر نیازمندى را اینگونه به ثروت و جاه و جلال برساند ، نتیجه نظر حق در حقّ عبد چه خواهد کرد ؟
💫خودت را مهمان حساب کن ✨✨در دنیا اگر خودت را مهمان حساب کنی و حق تعالی را میزبان ، همه غصّه ها می رود . چون هزار غصّه به دل میزبان است که دل میهمان از یکی از آنها خبر ندارد . ✨هزار غم به دل صاحبخانه است که یکی به دل مهمان راه ندارد . ✨✨در زندگی خودت را میهمان خدا بدان تا راحت شوی . 🌟اگر در میهمانی یک شب بلایی به تو رسید شلوغ نکن و آبـــروی صاحبخـــانه را حفظ کن. 📚 محمداسماعیل دولابی ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷علامه مجلسی فرمودند: مشغول بودم، به این رسیدم... 💌 بسم الله الرحمن الرحیم، ☘️الْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها, اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ 🔸بعد یک هفته مجدد خواستم، آنرا بخوانم، که در حالت مکاشفه از ملائکه ندایی شنیدم، که ما هنوز از نوشتن قبلی فارغ نشده ایم... 📚قصص العلماء، ص 80 ┄┅═══✼🍃💐🍃✼═══┅┄ 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 ✾📚 @Dastan 📚✾
📘 وصیتهای پیامبر صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌آله؛ 🔹مردی محضر رسول خدا رسید و عرض کرد: یا رسول الله! مرا وصیتی بفرمایید. 🔹حضرت فرمودند: ➖«هرگز به کسی بی جهت خشم مگیر.» 🔹مرد گفت: بیش از این بفرمایید. ➖«هر چه برای خود می‌پسندی همان را برای دیگران بپسند.» 🔹زیادتر بفرمایید. ➖« هرگز به کسی دشنام مده که نتیجه اش دشمنی است.» 🔹 افزون بفرمایید. ➖« از نیکی به اهلت خودداری مکن.» 🔹- بیشتر بفرمایید. ➖« مردم را دوست بدار تا تو را دوست بدارند.» 🔹 زیادتر بفرمایید. ➖«با برادرانت با چهره ی باز دیدن کن، از بی تابی پرهیز کن که بی تابی مانع بهره ی تو از دنیا و آخرت می‌شود.» 📚 بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۴۷. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌹چند داستان آموزنده🌹 از افلاطون پرسیدند برادرت را بیشتر دوست داری یا رفیق دیرینه‌ات را؟ گفت برادری که رفیقم باشد. 🌹 دو دوست صمیمی قدیمی که نان و‌نمک یکدیگر را خورده بودند با هم به مشکل مالی خوردند و‌ به بحث و جدل پرداختن؛ دوست مشترکشان در كافی‌شاپ به آنها گفت اگر فقط پول چایی که بارها با یکدیگر خورده‌اید را جمع کنيد از اختلاف حسابتان بیشتر می‌شود! جدل نکنید که هزاران نفر دوستانی چون شما را برای خود آرزو دارند! آن دو چون حرف او‌ را حساب دیدند از موضع خود کوتاه آمدند و با هم کنار آمدند… 🌹 امام باقر عليه‌السلام به يكي از شيعيان خود به نام اسماعيل فرمود: ای اسماعيل! آيا در ميان مردمي كه میزيستی، اين برنامه وجود داشت كه اگر فردي عبا و روپوش نداشت و نزد يكي از برادرانش عبايی اضافی وجود داشت، آن را به برادر نيازمندش رد كند تا او هم از نداري بيرون آيد؟ اسماعيل می‌گويد: خير. امام فرمود: اگر فردی از آنان پيراهن اضافی داشت، آيا آن را براي برادر نيازمندش می‌فرستد؟ اسماعيل مي گويد: خير. امام با دست بر زانو مي زند (و با ناراحتي) مي فرمايد: آنان برادر نيستند. (تنبیه‌الخواطر۳۲۰). 🌹 در روايتی امام باقر علیه‌السلام (در جواب به عده‌ای که گفتند ما حق دوستی و برداری را به جا می‌آوریم) فرمودند: آيا شما به گونه‌ای با هم يك دل هستيد كه يكی از شما دست در جيب دوست خود فرو برد و آنچه لازم دارد بردارد؟ (و از سوی دوستش مورد اعتراض قرار نگيرد؟) حاضران گفتند: خير، ما اين چنين نيستيم. امام فرمود: پس شما آن گونه كه فكر می‌كنيد برادر نيستيد. (کشف‌الغمة۲/ ۳۲۰) 🌹 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 امام زمان را با چه عنوانی خطاب کنیم؟ 🌕 مردی از امام صادق علیه السلام پرسید كه: می‌شود به قائم علیه السلام گفت: السلام علیك یا امیرالمؤمنین؟امام پاسخ داد: نه! چرا كه این عنوان، ویژه امیرالمومنین علی علیه السلام است و قبل و بعد از او كسی جز كافر، به این عنوان خوانده نمی‌شود. پرسید: فدایت شوم! پس چگونه بر امام مهدی علیه السلام می‌توان سلام گفت؟ فرمود: هرگاه خواستی بر او درود فرستی می‌توانی بگویی: السلام علیك یا بقیة الله! و آنگاه این آیه شریفه را خواند: «بقیت اللّٰه خیر لكم ان كنتم مؤمنین»(هود/۸۶) عَنْ عُمر بنِ زَاهرٍ عَنْ أبِي عَبد اَللّه عَليه السّلامُ قالَ سَأله رَجلٌ عَنِ اَلقائِم يُسَلَّم عَليهِ بِإِمرَةِ اَلمُؤمِنينَ قَالَ لاَ ذَاكَ اِسمٌ سَمَّى اَللّهُ بِه أمِيرَ اَلْمؤمِنِين عَلَيهِ السّلامُ لَمْ يُسمَّ بِه أحدٌ قَبلهُ وَ لاَ يَتَسَمَّى بِهِ بَعدَهُ إلاَّ كَافِرٌ قُلْتُ جُعِلتُ فِدَاكَ كَيفَ يُسلّمُ عَلَيهِ قَالَ يَقُولونَ اَلسَّلاَمُ عَلَيكَ يَا بَقيَّةَ اَللَّهِ ثُمَّ قَرَأَ بَقِيَّتُ اَللّٰهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ. 📗الکافي،ج۱،ص۴۱۱ ✾📚 @Dastan 📚✾
🦋داستان یحیی واسطی خطاط و وزیر در اخبار مذکور است که یحیی واسطی خطاطی به غایت زیبانویس بود، و اولاد خلفا نزد او خط می نوشتند و تعلیم می گرفتند. 💫 روزی نزد وزیری تعریف کردند که یحیی قلم را نیک می تراشد، او را طلبید و فرمود تا قلمی برای وی بتراشد، یحیی قلمی به احتیاط تمام بتراشید، وزیر بدان قلم توقیعی(2) نوشت، خط او بهتر از پیش تر نمود، یحیی را خلعت و هزار دینار انعام فرمود، یحیی خلعت پوشیده و زر به قبضه تصرف خود آورده از مجلس بیرون آمد، 🍃 و چون به در بارگاه رسید فی الحال بازگشت و گفت: ایها الوزیر یک صنعتی برین قلم فراموش کرده ام، اگر اجازت باشد به جا آرم وزیر قلم بدست وی داد، قلم تراش بکشید و سر قلم بیفکند و زر و خلعت پیش وزیر بنهاد، وزیر فرمود: 🌼 که تو را چه شد؟ گفت: چون به در سرا رسیدم این آیت به گوش دلم فرو خواندند که: اُحْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ 1 یعنی حشر کنید ظالمان را با شریکان و مددکاران ایشان. ترسیدم که تو بدین قلم از روی ستم چیزی بر کسی نویسی و من - که قلم تراشیده ام - در آن شریک باشم و به عتاب الهی گرفتار گردم. بیت: یار ستمکار مشو ای عزیز تا که از آن قوم نباشی تو نیز 🦋پنجم آنکه پادشاه را بر خیر دارد و چنان کند که: خیر او به همه کس برسد، چه بهترین خیرات آن است که عام باشد چون شعاع آفتاب که بر همه جا می تابد، و چون رشحات(1) سحاب(2) که به همه زمین ها می رسد. ✨🍂از بزرگی پرسیدند که: خیر بر چه و چه باید کرد؟ و بهترین خیرها کدام است ؟ فرمود: که خیر بر عموم باید و بهترین آن بود که به روی تازه(3) باشد و منت به آن همراه نباشد. 📚اخلاق محسنی.كمال الدین حسین بن علی واعظ كاشفی سبزواری بیهقی ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆وحی حضرت حق به حضرت موسی علیه السلام 🌟آورده اندکه: از حضرت حق سبحانه و تعالی وحی شد به حضرت موسی علی نبینا و علیه السلام که: با اقربای خود نیکویی کن. موسی علیه السلام گفت: الهی! چه کنم که موافق رضای تو باشد؟ خطاب رسید که: احسان نمای با ایشان، اگر غایب اند به سلام و دعا، و اگر حاضرند، با فقیران به صله و عطا و با توانگران به زیارت و ثنا. بیت: بر خویش گشاده کن ره وصلت خویش تا از همه بیش باشی و از همه پیش 🌼و دیگر حق استاد و معلم است. هر که حق معلم و استاد بداند و حرمت ایشان به جای آرد، در دنیا و عقبی برخوردار گردد و گفته اند: حرمت استاد، سیرت اوتاد است و اوتاد جمعی اند که از اولیا باشند که قوام عالم به برکت وجود ایشان باز بسته است. شعر: فرامش مکن حق استاد علم که بر همّت اوست بنیاد علم اگر در دلت مهر استاد نیست به دست امید تو جز باد نیست مر استاد را هر که محکوم شد بسی بر نیامد که مخدوم شد 👈و دیگر حق آن ها که قرب جوار ثابت دارند، یعنی منازل ایشان در حوالی قصر و باغ و درگاه و بارگاه واقع شده باشد. و در حدیث آمده که هر که را به خدای تعالی و به روز قیامت ایمان هست، گو همسایه را نیکو و گرامی دارد و گرامی داشتن همسایه آن است که بدان چه مقدور باشد، بدو نفع رساند و ضرر خود و ضرر دیگران نیز ازو باز دارد و اگر درویش و بینوا بود، پیوسته از احوال او استفسار نماید. 1- (1) ذوی القربی: خویشاوندان. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستان آموزنده🌹 در سمیناری به حضار گفته شد اسم خود را روی بادکنکی بنویسید. همه اینکار را انجام دادند و تمام بادکنک ها درون اتاقی دیگر قرار داده شد. اعلام شد که هر کس بادکنک خود را ظرف ۵ دقیقه پیدا کند. همه به سمت اتاق مذکور رفتند و با شتاب و هرج و مرج به دنبال بادکنک خود گشتند ولی هیچکس نتوانست بادکنک خود را پیدا کند. دوباره اعلام شد که این بار هر کس بادکنکی که برمیدارد به صاحبش دهد. طولی نکشید که همه بادکنک خود را یافتند دوباره بلندگو به صدا درآمد که این کار دقیقاً زندگی ماست. وقتی تنها به دنبال شادی خودمان هستیم به شادی نخواهیم رسید. در حالی که شادی ما در شادی دیگران است. شما شادی را به دیگران هدیه دهید و شاهد آمدن شادی به سمت خود باشید. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌹امام صحبتی دارند که آن را نوشته‌ام و همیشه آن را توی جیب خودم دارم : هر کس که بیشتر برای خدا کار کرد بیشتر باید فحش بشنود. و شما پاسدارها، چون بیشتر برای خدا کار کردید، بیشتر فحش شنیدید و می‌شنوید. ما باید برای فحش شنیدن ساخته بشویم؛ برای تحمّل تهمت و افتراء و دروغ ؛ چون ما اگر تحمّل نکنیم ، باید میدان را خالی کنیم ... ✾📚 @Dastan 📚✾
💢اخلاق پیامبر 🌱انس بن مالك سالها در خانه ی رسول خدا خدمتكار بود و تا آخرین روز حیات رسول خدا این افتخار را داشت. او بیش از هركس دیگر به اخلاق و عادات شخصی رسول اكرم آشنا بود. 🌱 آگاه بود كه رسول اكرم در خوراك و پوشاك چقدر ساده و بی تكلف زندگی می كند. در روزهایی كه روزه می گرفت همه ی افطاری و سحری او عبارت بود از مقداری شیر یا شربت و مقداری ترید ساده. 🌱گاهی برای افطار و سحر، جداگانه، این غذای ساده تهیه می شد و گاهی به یك نوبت غذا اكتفا می كرد و با همان روزه می گرفت. 🌱یك شب، طبق معمول، انس بن مالك مقداری شیر یا چیز دیگر برای افطاری رسول اكرم آماده كرد. 🌱اما رسول اكرم آن روز وقت افطار نیامد، پاسی از شب گذشت و مراجعت نفرمود. 🌱انس مطمئن شد كه رسول اكرم خواهش بعضی از اصحاب را اجابت كرده و افطاری را در خانه ی آنان خورده است. از این رو آنچه تهیه دیده بود خودش خورد. 🌱طولی نكشید رسول اكرم به خانه برگشت. انس از یك نفر كه همراه حضرت بود پرسید: «ایشان امشب كجا افطار كردند؟ » 🌱گفت: «هنوز افطار نكرده اند. بعضی گرفتاریها پیش آمد و آمدنشان دیر شد. »انس از كار خود یك دنیا پشیمان و شرمسار شد، زیرا شب گذشته بود و تهیه ی چیزی ممكن نبود. 🌱منتظر بود رسول اكرم از او غذا بخواهد و او از كرده ی خود معذرت خواهی كند. اما از آن سو رسول اكرم از قرائن و احوال فهمید چه شده، نامی از غذا نبرد و گرسنه به بستر رفت. انس گفت: «رسول خدا تا زنده بود موضوع آن شب را بازگو نكرد و به روی من نیاورد. 📚كحل البصر محدث قمی، صفحه ی 67 ✾📚 @Dastan 📚✾