🔸عبادات را خوب بِجَوید!🔸
سؤال: من علاقه زیادی به انجام مستحبات ندارم، آیا این یک آفت نیست؟
آیت الله حائری شیرازی: مستحباتتان را عجولانه انجام ندهید تا مزهاش زیر دندانتان برود. بعد علاقهمند میشوید.
علت اینکه علاقمند نیستید اینست که درست نجویدهاید و مزهاش را نفهمیدهاید. خوب بجویدش تا مزهاش را بفهمید.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱
♦️در زندگی آدمی لحظاتی وجود دارد که میتواند بایگانی غمهای همهی این سالهایی که گذشته و در پشت توده های چند فرسخی خنده های فرمالیته پنهان شده است را لو دهد و به آنی دست آدمی را رو کند ،
❣اما میدانی ؟
💕من فکر میکنم بهترین فرصت برای دیدن غمهای پنهان شده در پشت نقاب بدل هر آدمی ، وقتی است که میخندد ..
💜وقتی که آدم ها میخندند به آن ها برچسب خوشحال بودن نزنید ، خندیدن با خوشحال بودن فرقشان چندین سال نوری است ،
🧡قدیمها رفیقی داشتیم که میگفت آنکه همیشه ناراحت است یک غم دارد
و آنکه همیشه میخندد هزار غم ..
❤️خندیدن آدم ها را خوب نگاه کنید ، خوب .
✾📚 @Dastan 📚✾
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
#داستان_آموزنده
🔆به خاطر تشیّع او را کشتند
🌱قاضی نورالله شوشتری صاحب کتاب مجالس المؤمنین و احقاق الحق، در زمان خود، مذهبش را پنهان میداشت و تقیه میکرد. اکبر شاه، سلطان هند و خیلیها خیال میکردند، او شیعه نیست. چون سلطان مراتب علم و فضل او را دانست، منصب قاضی القضاه به او داد. او قبول کرد بهشرط آنکه بر هر یک از مذاهب چهارگانه که اجتهادش مقتضی شود، حکم کند. ولی در اصل طبق مذهب امامیه حکم میکرد. تا اینکه اکبر شاه فوت کرد و پسرش جهانگیر شاه بهجای او نشست. علمای مخالف او، نزد سلطان سعایت کردند که او شیعه است.
🌱پس برای صدور قتلش، یک نفر را بهعنوان شاگرد علوم دینی، نزدش فرستادند و او مدتی خدمت قاضی نورالله بود تا اینکه کتابهای او که دلالت بر تشیع میکرد، مانند مجالس المؤمنین را استنساخ کرد و به آنها داد.
🌱آنها نزد سلطان، شیعه بودن او را ثابت کردند؛ پس سلطان گفت: حدش چیست؟ گفتند: تازیانه؛ پس آنقدر تازیانه به وی زدند که در سن هفتادسالگی به سال 990 هـ. ق شهید شد و الآن در اکبرآباد هند مشهور به «باکره»، قبرش زیارت گاه میباشد.
📚(منتخب التواریخ 432 فوائد الرضویه)
✾📚 @Dastan 📚✾
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
#داستان_آموزنده
🔆به خاطر تشیّع او را کشتند
🌱قاضی نورالله شوشتری صاحب کتاب مجالس المؤمنین و احقاق الحق، در زمان خود، مذهبش را پنهان میداشت و تقیه میکرد. اکبر شاه، سلطان هند و خیلیها خیال میکردند، او شیعه نیست. چون سلطان مراتب علم و فضل او را دانست، منصب قاضی القضاه به او داد. او قبول کرد بهشرط آنکه بر هر یک از مذاهب چهارگانه که اجتهادش مقتضی شود، حکم کند. ولی در اصل طبق مذهب امامیه حکم میکرد. تا اینکه اکبر شاه فوت کرد و پسرش جهانگیر شاه بهجای او نشست. علمای مخالف او، نزد سلطان سعایت کردند که او شیعه است.
🌱پس برای صدور قتلش، یک نفر را بهعنوان شاگرد علوم دینی، نزدش فرستادند و او مدتی خدمت قاضی نورالله بود تا اینکه کتابهای او که دلالت بر تشیع میکرد، مانند مجالس المؤمنین را استنساخ کرد و به آنها داد.
🌱آنها نزد سلطان، شیعه بودن او را ثابت کردند؛ پس سلطان گفت: حدش چیست؟ گفتند: تازیانه؛ پس آنقدر تازیانه به وی زدند که در سن هفتادسالگی به سال 990 هـ. ق شهید شد و الآن در اکبرآباد هند مشهور به «باکره»، قبرش زیارت گاه میباشد.
📚(منتخب التواریخ 432 فوائد الرضویه)
✾📚 @Dastan 📚✾
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
#داستان_آموزنده
🔆خدایا تو! تو!
✨چون خدای متعال به موسی علیهالسلام فرمود: «برو نزد فرعون که او طغیان کرده است.» (سورهی طه، آیهی 24)
💥موسی گفت: «پروردگارا! خانواده و گوسفندانم را چه کنم؟»
💥فرمود: «ای موسی! حال که مرا یافتهای تو را با غیر من چه کار؟
✨ای موسی! برو به من چنگ زن و تسلیم من باش و کارها را به من واگذار که من گرگ را چوپان گوسفندانت و فرشتگان را حافظ خانوادهات قرار دادهام.
💥 ای موسی! آنگاهکه از فرعون گریختی چه کسی تو را از بیابان خطرناک نجات بخشید؟»
✨ موسی گفت: «خدایا تو! تو!»
💥💥خدای متعال فرمود: «ای موسی! همینگونه تو روز قیامت در برابر من خواهی بود و خودم هم پرسنده و هم پاسخگو میباشم.»
📚(بحرالمعارف، ج 1، ص 183)
✾📚 @Dastan 📚✾
✨✨زندگی مثل یه کتابه
و
💞💞هر روزش مثل یه صفحه جدید
✨✨چه بهتر که اولین سطر هر صفحه اون رو با “صبح بخیر” پر کنی!
💞💞صبحتون بخیر دوستان گلم😊
✾📚 @Dastan 📚✾
🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺
🔆🔆جوان خداترس
🍂منصور عمّار گوید: سالی به حج میرفتم، در کوفه فرود آمدم؛ شبی در کوچههای کوفه میگذشتم، از خانه آوازی شنیدم که یکی میگفت:
🍂«خداوندا مرا از عذاب تو چه کسی میتواند رها کند؟ اگر دستم از ریسمان رحمت تو بگسلد، به کی پناه ببرد؟»
🍂منصور گوید: من خواستم امتحان کنم، دهان در شکاف در نهادم و این آیه را خواندم: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! خود و خانوادهی خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگهدارید.» (آیهی 6 سورهی تحریم)
🍂نالهای زد و ساعتی ساکت شد. من خانهی او را نشان کردم و روز دیگر به آنجا آمدم، جنازهای دیدم که بر در خانه هست و پیر زنی در آن رفتوآمد میکرد. گفتم: ای پیرزن این مرد کیست؟
🍂 گفت: «جوانی خداترس از فرزندان رسول خداست. دیشب با خدا در مناجات بود که مردی از کوچه گذشت و آیهای از قرآن خواند و این جوان بیفتاد و ساعتی دگرگون بود تا به رحمت ایزدی پیوست.» من گفتم اولیاء خدا چنین میباشند.
📚(خزینه الجواهر، ص 509)
🌱🌱پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «خداوند جوانی را که عمر خود را در عبادت خدا به سر میبرد، دوست دارد.»
📚(نهج الفصاحه، ص 162)
✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#داستان_آموزنده
🔆ریشبلند
🌱«حاحظ بصری» (م 249) که در هر رشته از علوم کتابی نوشته است، گفت: روزی مأمون عباسی با عدهای بر جایگاهی نشسته بودند و از هر بابی صحبت میکردند. یکی گفت: «هر کس که ریش او دراز بود احمق است» عدهای گفتند: «ما به خلاف، عدهای ریشبلند دیدهایم که مردمانی زیرک بودند.»
🌱مأمون گفت: امکان ندارد. در این هنگام مردی ریشدراز، آستین گشاد و نشسته بر شتر وارد شد. مأمون برای تفهیم مطلب، او را احضار کرد و گفت: نامت چیست؟
🌱عرض کرد: ابوحمدویه، گفت: کُنیهات چیست؟ عرض کرد: علویه، مأمون به حاضران گفت: مردی را که نام و کنیه را نداند، باقی افعال او نظیر این جهالت است. پس از او سؤال کرد: چه کار میکنی؟ عرض کرد: مردی فقیهم و در علوم تبحر دارم اگر امیر خواهد از من مسئلهای بپرسد.
🌱مأمون گفت: «مردی گوسفندی به یکی فروخت و مشتری گوسفند را تحویل گرفت. هنوز پول آن را نداده ناگاه گوسفند پشکلی (سرگین) انداخت و بر چشم یک نفر افتاد و چشم آن شخص کور شد، دیه چشم بر چه کسی واجب است؟»
مرد ریشبلند کمی فکر کرد و گفت: «دیه چشم بر فروشنده است نه مشتری.» حاضرین گفتند: چرا؟
🌱گفت: «چون فروشنده، مشتری را خبر نداد که در محل دفع مدفوع گوسفند منجنیق نهادهاند و سنگ میاندازد تا خود را نگاه بدارد.»
مأمون و حاضران خندیدند و او را چیزی داد و برفت و بعد مأمون گفت: صدق سخن من شما را معلوم شد که بزرگان گفتهاند دراز ریش احمق بود.
(جوامع الحکایات، ص 300)
💥روایاتی وارد شده است که بلندی ریش را مذمّت میکند چنانکه علی علیهالسلام در مذمت اهل بصره یکی را بلند بودن ریش آنها میشمرد و پیامبر صلیالله علیه و آله از سعادت شخص یکی بلند نبودن ریش را شمردند.
📚(سفینه البحار، ج 2، ص 509)
✾📚 @Dastan 📚✾
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان شخصی که دچار عجب شده بود....
✾📚 @Dastan 📚✾
🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴
#داستان_آموزنده
🔆جنگ بهتر از عبادت
💥ابوهریره گفت: ما در زمان پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله در رکاب آن حضرت به جنگ میرفتیم. در بین راه از درهای که چشمهی آب گوارایی در آن جریان داشت، عبور کردیم، یکی از اصحاب گفت: «اگر از جامعه و مردم کنارهگیری میکردم و در این مکان (باصفا) به عبادت میپرداختیم (بسیار خوب بود)؛ اما هرگز چنین کاری را تا از رسول خدا اجازه نگیرم، انجام نمیدهم.»
🍁او نزد پیامبر رفت و تصمیم خود را بیان داشت. پیامبر فرمود: چنین کاری را انجام نده، زیرا بودن شما و جهاد در راه خدا بهتر از شصت سال نمازخواندن در بین خانواده میباشد!
🍁آیا دوست ندارید خدا شما را بیامرزد و وارد بهشت کند؟ در راه خدا جنگ کنید و اگر در میدان جنگ کشته شدید، به بهشت داخل شوید.
📚(شنیدنیهای تاریخ، ص 102 -محجه البیضاء، ج 4، ص 8)
✾📚 @Dastan 📚✾
▓
🌹شهـید حمــید رضا مدنی:
شـــیمیایی بود برای درمـــــان به
انگلیس اعــزام شد خـــــون لازم
داشت گفت خون #غـیرمســلمان
نزنید تـــوجه نکردند!!
هرچه زدند بدنش نپذیرفت خون
یک #مسلمان جواب داد پزشکش
مسلمان شد گفت: #معـجزه ست!
💌 #شهـــــیدانـــــه
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه
انسانهای صادق به صداقت حرف هیچکس شک نمی کنند و حرفِ همه را باور دارند،
انسانهای دروغگو تقریبا حرف هیچکس را باور ندارند و معتقدند که همه دروغ می گویند.
انسانهای امیدوار همواره در حال امیدوار کردن دیگرانند، انسانهای نا امید همیشه آیه یاس می خوانند.
انسانهای حسود همیشه فکر می کنند که همه به آنها حسادت می کنند.
انسانهای حیله گر معتقدند که همه مشغول توطئه هستند،
انسانهای شریف همه را شرافتمند می دانند.
انسانهای بزرگوار بیشترین کلامشان، تشکر از دیگران است
ذات خودت هرجور باشه با همون چشم بقیه رو میبینی. پس به جای انتقاد اول ذاتت رو درست کن
✾📚 @Dastan 📚✾