eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.8هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁 🔆زبان حال سنگ 🌾روايت شده كه يكى از انبياء از مسيرى عبور مى كرد، سنگ كوچكى ديد كه آب زيادى از آن خارج مى شود، از وضع آن تعجب نمود. خداوند سنگ را به سخن گفتن واداشت و گفت : 🌾از وقتيكه شنيدم شعله و آتش برخاسته از انسان و سنگ است (از ترس آنكه منهم از همان سنگها باشم ) تا به حال مى گريم . 🌾آنگاه آن سنگ از آن پيامبر خواست كه برايش دعا كند تا از آتش در امان باشد، و او دعا كرد. 🌾مدتى بعد باز عبور پيامبر به آن جا افتاد و ديد همانگونه آب از سنگ جارى است . پرسيد: حالا ديگر براى چه گريه مى كنى ؟ پاسخ داد: تا قبل از اطمينان به امان از آتش گريه خوف مى نمودم ، اما اينك گريه شكر دارم ، و از سرور و خوشحالى مى گريم . ✾📚 @Dastan 📚✾
انسان بودن خود به تنهایی یک دین خاص است که پیروان چندانی ندارد. 👤گاندی ✾📚 @Dastan 📚✾
🟠 ✍شهید مدافع‌حرم 🔸سلام بر پدر و مادر عزیزم و همچنین برادران بزرگوار و خواهران نازنینم! اکنون که از جمع شما در دنیا به سرای باقی رفته‌ام، بدانید که با قلبی مطمئن و آرام به هدفی که سال‌ها منتظرش بودم، رسیدم. 🔸فقط برای امام حسین علیه‌السلام و عقیله بنی‌هاشم گریه کنید! جزع فزع نکنید! به یاری خدا اگر جای من خوب بود و اجازه داشتم، انشاءالله شفاعت همه‌ی شما را خواهم کرد. 🔸انشاءالله پرهیزکار باشید و تقوا پیشه کنید! بدانید کلید اسرار، نماز اول وقت است. برادرانم را به حفظ حیا و خواهرانم را به حفظ حجاب اسلامی و همه را به خوردنِ لقمه حلال وصیّت می‌کنم! همه‌ی شما عزیزان را به سبقت در کار‌های خیر و صله رحم سفارش می‌کنم! 🔸دوستان و همکارانم را سلام برسانید و از آن‌ها برای من طلب حلالیت کنید! خانواده هسمرم را سلام برسانید و بگویید اگر شهید شدم برایم فاتحه بخوانند! ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ ✾📚 @Dastan 📚✾
11.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸موضوع: اهمیت زیاد«توسلات»؛ 🔹ماجرای تشرف «حاج محمد» به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بوسیله توسل به «حضرت نرجس خاتون»سلام الله علیها 👌بسیار شنیدنی آيت الله ره ✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋 🔆عیسی و زارع 💥گویند حضرت عیسی بن مریم علیه‌السلام نشسته بود و نگاه می‌کرد به مرد زارعی که بیل در دست داشت و مشغول کندن زمین بود. حضرت عرض کرد: خدایا آرزو و امید را از زارع دور گردان. ناگهان زارع بیل را به یک‌سو انداخت و در گوشه‌ای نشست. عیسی عرض کرد: 💥خدایا آرزو را به او بازگردان، زارع حرکت کرد و مشغول زراعت شد. عیسی از زارع سؤال نمود: 💥«چرا چنین کردی؟» گفت: با خود گفتم تو مردی هستی که عمرت به پایان رسیده تا به کی به کار کردن مشغولی؟ 💥بیل را به یک‌طرف انداخته و در گوشه‌ای نشستم. 💥پس از لحظاتی با خود گفتم چرا کار نمی‌کنی و حال‌آنکه هنوز جان داری و به معاش نیازمندی، پس به کار مشغول شدم. ✾📚 @Dastan 📚✾
🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂 🔆پسر بی‌ادب ⚡️سعدی گوید: از سرزمین «دودمان بکر بن وائل» نزدیک شهر نصیبین که در دیار شام قرار داشت، مهمان پیرمردی شدم، یک شب برای من چنین تعریف کرد: ⚡️من در تمام عمرم جز یک فرزند پسر که (اکنون) در این جاست، فرزندی ندارم. در این بیابان درختی کهن‌سال است که مردم آن را زیارت می‌کنند و در زیر آن به مناجات با خدا می‌پردازند. من شب‌های دراز به‌پای این درخت مقدس رفتم و نالیدم تا خداوند به من همین یک پسر را بخشید. ⚡️سعدی می‌گوید: «شنیدم آن پسر ناخلف، به دوستانش آهسته می‌گفت: چه می‌شد که من آن درخت را پیدا می‌کردم و به زیر آن می‌رفتم و دعا می‌کردم تا پدرم بمیرد؟» ⚡️آری، پیرمرد دل‌شاد بود که دارای پسر خردمندی شده، ولی پسر، سرزنش کنان می‌گفت: «پدرم خرفتی فرتوت و سالخورده است.» ✾📚 @Dastan 📚✾
5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی: «ما اگر بخواهيم هميشه طاهر باشيم، اين نمازهای پنج‌ گانه را به عنوان چشمه جوشان پاک‌ کننده تلقّی کنيم، بزرگان دين ما گفتند؛ هميشه، هر روز عمل خير انجام بدهيد، مخصوصاً دوشنبه‌ ها و پنج‌شنبه‌ ها، اين دوشنبه و پنج‌ شنبه اعمال را به پيشگاه ولی عصر ارواحنا فداه عرضه مي‌دارند، آن روز انسان يک مقدار بهتر روی سفيدتر است، در همه زمان و زمين کار خير با فضيلت است؛ اما در دوشنبه‌ ها و پنج‌شنبه‌ ها راحت است، بعد آدم موفق است، اين راه را به خوبی طی مي‌کند، يک چيزی تهيه مي‌کند که هميشه همراه او هست و آن شرافت است و آن عزّت» درس اخلاق ۹۵/١١/٧ ✾📚 @Dastan 📚✾
✅بدن شما می‌داند که هیچ محدودیتی وجود ندارد، این ذهن شماست که نیاز به متقاعد شدن دارد. . . ✾📚 @Dastan 📚✾
✨﷽✨ ⭐️🌙 به عقب بنگرید و "خدا را شکر کنید".. به جلو بنگرید و به "خدا اعتماد کنید".. او درهایی را می بندد که "هیچکس" قادر به "گشودنش نیست".. و درهایی میگشاید که "هیچکس" "قادر به بستنش نیست"..♡ شبتون پر نور🌙 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆پیرزن 💥روایت شده که دنیا بر حضرت عیسی علیه‌السلام ظاهر شد، پس او را به‌صورت پیر زنی (در مکاشفه) دید که دندان‌های پیشین او از ریشه شکسته است و به انواع زیورها آراسته شده. 💥حضرت فرمود: «با چند شوهر ازدواج کرده‌ای؟» گفت: «نمی‌توانم آن‌ها را برشمارم» 💥فرمود: «تمامشان را کشته‌ای یا طلاقت داده‌اند؟» گفت: «تمامشان را کشته‌ام.» فرمود: «بد به حال بقیّه شوهرهایت! چگونه از شوهرهای گذشته‌ات که یکی‌یکی آن‌ها را کشته‌ای، عبرت نمی‌گیرند و از تو دوری نمی‌کنند؟» 📚(راه روشن، ج 6، ص 19) امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «به‌راستی‌که مَثَل دنیا و آخرت، حکایت مردی است که دو زن دارد که هرگاه یکی را راضی کند، دیگری را خشمگین کرده است.» 📚(غررالحکم، ج 1، ص 372) ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆خبر از درون ميهمان مسافر و پذيرائى 🌺يكى از بزرگان شيعه معروف به ابومحمّد، عيسى بن مهدى جوهرى حكايت كند: در سال 268 شنيدم كه حضرت مهدى ، امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف از عراق به سوى مدينه طيّبه كوچ نموده است . من نيز به قصد زيارت خانه خدا و انجام حجّ عازم مكّه معظّمه شدم ، به اميد آن كه بتوانم مولايم امام زمان (عجّ) را زيارت و ملاقات كنم ، چون به روستاى صِريا رسيدم ، بسيار خسته و بى حال گشتم و ميل خوردن ماهى با ماست و خرما پيدا كردم كه چيزى همراه نداشتم و به هر شكلى بود خودم را به مدينه رساندم . 🌺موقعى كه با دوستانم برخورد كردم ، مرا بر ورود امام زمان (عجّ) بشارت دادند و به ساختمانى راهنمائى كردند كه حضرت در آن جا ساكن شده بود، نزديك آن ساختمان رفتم و منتظر ماندم تا هنگام نماز مغرب و عشاء فرا رسيد، نماز را خواندم و بعد از سلام نماز، مشغول دعا و راز و نياز با خداى خود شدم كه بتوانم مولايم را زيارت كنم . 🌺ناگهان غلامى از ساختمان بيرون آمد و با صداى بلند گفت : اى عيسى بن مهدى جوهرى ! وارد ساختمان بشو، پس بسيار خوشحال شدم و با گفتن : لا إله إلاّ اللّه و تكبير و حمد و ستايش خداوند، داخل منزل رفتم . وقتى به درون ساختمان رسيدم ، سفره اى را گسترده ديدم ، غلام مرا كنار آن سفره برد و نشاند و گفت : مولايت فرموده است : از اين غذاها آنچه ميل دارى تناول كن . 🌺با خود گفتم : چگونه غذا بخورم و حال آن كه هنوز مولايم را نديده ام ، ناگهان صدائى را شنيدم : اى عيسى ! از غذاهاى ما آنچه را اشتهاء كرده اى ، ميل كن و مرا خواهى ديد. نگاهى بر سفره كردم ، ديدم همان چيزهائى است كه اشتهاء كرده بودم ، با خود گفتم : چگونه از درون من آگاهى يافت و آنچه را خواسته بودم بدون آن كه به زبان بياورم ، برايم آورده شده است ؟! در همين لحظه صدائى شنيدم كه فرمود: اى عيسى ! نسبت به ما اهل بيت عصمت و طهارت در خود شكّ و ترديد راه مده ، ما به هر چيزى آشنا و آگاه هستيم . 🌺با شنيدن اين سخن گريان شدم و از افكار خود توبه كردم و مشغول خوردن ماهى و ماست با خرما گشتم و هر چه مى خوردم ، از غذا كم نمى شد؛ و چون در عمرم غذائى به آن لذيذى نديده و نخورده بودم ، بسيار تناول كردم و با خود گفتم : ديگر كافى است ، زشت است بيش از اين بخورم و خجالت كشيدم . 🌺نيز سخنى را شنيدم كه فرمود: اى عيسى ! خجالت نكش و آنچه كه ميل دارى تناول كن ، اين غذاى بهشتى است و دست انسان به آن نخورده است ، پس مقدارى ديگر ميل كردم و عرضه داشتم : اى مولا و سرورم ! كافى است ، سير شدم . 🌺صدائى ديگر را شنيدم : اكنون به نزد ما بيا. هنگامى كه خواستم حركت كنم ، با خود گفتم : آيا با دست هاى نشسته نزد مولايم بروم !؟ حضرت از درون من هچون گذشته آگاه بود، لذا فرمود: اثر غذاى بهشتى باقى نمى ماند و نيازى به شستن نيست . پس برخاستم و نزديك محلّى كه صدا از آن جا به گوشم مى رسيد، رفتم . 🌺ناگهان شخصى نورانى و عظيم القدر در مقابلم ظاهر گشت و من مبهوت جلالت و عظمت آن حضرت شدم ؛ در همين لحظه فرمود: چه شده است كه شما توان ديدن مرا نداريد؟ برو و دوستانت را نسبت به آنچه ديدى با خبر گردان و بگو: درباره ما شكّ نكنند. 🌺گفتم : برايم دعا كن تا ثابت قدم و با ايمان بمانم ، فرمود: اگر ثابت قدم و با ايمان نمى بودى ، اين جا نمى آمدى و مرا نمى ديدى . 📚هداية الكبرى حضينى : ص 373، بحار: ج 52، ص 68، ح 54، و ج 81، ص 395. ✾📚 @Dastan 📚✾